تهران - زندان اوین - زندانی سیاسی علی معزی، زندانی دهه شصت و پدر دو مجاهد اشرفی بهمناسبت پنجمین سالگرد حماسه نوزده فروردین90 در اشرف نوشت:
در پنجمین سالگرد نوزده فروردین سال 90 یاد حماسه رشادتها و پاکباختگیهای اشرفیان را گرامی میداریم.
در مقابل جانفشانی اشرفیانی که طومار توطئهها و زد و بندهای ارتجاعی را در هم پیچیدند سر تعظیم فرود میآوریم خونهایی که با خونهای روی آسفالت خیابانهای کشور، اعدامیان سیاسی مجدداً در هم آمیخت تا آینده شکوهمند ایرانزمین را تضمین کند.
از صبا هفتبرادران که در مقابل چشمان پدر به تدریج خون داد و جان باخت و همچنان که خود اعلام کرد تا آخرین نفس ایستاد تا مرضیه که بیمهابا به کشتنگاه خود شتافت و در دم جان بداد تا مددزادهها و دیگر دلاوران و پاکبازانی که به زیر هامویها رفتند. چه رقصها که بر سر میدان کردند.
به راستی این زنان و مردان اشرفی بهای چه چیزی را چنین سخاوتمندانه و با رشادت میپرداختند جز بهای آزادی و آزادگی نوع انسان را؟
آنها از دامان کدامین فرد بر خواسته بودند جز خلق بالنده ایران؟ پس باز هم از جای جای زمین همچنان بر میخیزند تا بیچارگان زبونی را که چاره زوال خود را گذشتن از روی جنازهها و زخمیهای بیسلاح و بیدفاع میدیدند کور و بور کنند. ننگ و رو سیاهی بر آمران و عاملان و زمینهسازان و چشم فرو بستگان بر این جنایات و بالاترین درودهای مستدام نثار آن شهدای گرانقدر که مشعلهای ایمان و پایداری را تا دور دستها فروزان ساختند.
علی معزی. زندان اوین. فروردین 1395.
در پنجمین سالگرد نوزده فروردین سال 90 یاد حماسه رشادتها و پاکباختگیهای اشرفیان را گرامی میداریم.
در مقابل جانفشانی اشرفیانی که طومار توطئهها و زد و بندهای ارتجاعی را در هم پیچیدند سر تعظیم فرود میآوریم خونهایی که با خونهای روی آسفالت خیابانهای کشور، اعدامیان سیاسی مجدداً در هم آمیخت تا آینده شکوهمند ایرانزمین را تضمین کند.
از صبا هفتبرادران که در مقابل چشمان پدر به تدریج خون داد و جان باخت و همچنان که خود اعلام کرد تا آخرین نفس ایستاد تا مرضیه که بیمهابا به کشتنگاه خود شتافت و در دم جان بداد تا مددزادهها و دیگر دلاوران و پاکبازانی که به زیر هامویها رفتند. چه رقصها که بر سر میدان کردند.
به راستی این زنان و مردان اشرفی بهای چه چیزی را چنین سخاوتمندانه و با رشادت میپرداختند جز بهای آزادی و آزادگی نوع انسان را؟
آنها از دامان کدامین فرد بر خواسته بودند جز خلق بالنده ایران؟ پس باز هم از جای جای زمین همچنان بر میخیزند تا بیچارگان زبونی را که چاره زوال خود را گذشتن از روی جنازهها و زخمیهای بیسلاح و بیدفاع میدیدند کور و بور کنند. ننگ و رو سیاهی بر آمران و عاملان و زمینهسازان و چشم فرو بستگان بر این جنایات و بالاترین درودهای مستدام نثار آن شهدای گرانقدر که مشعلهای ایمان و پایداری را تا دور دستها فروزان ساختند.
علی معزی. زندان اوین. فروردین 1395.
خبرهاى ما را مى توانيد در كانال تلگرام نيز دنبال كنيد
https://telegram.me/mojahedin_org
https://telegram.me/mojahedin_org
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar