fredag 4 oktober 2019

سناریوی چهارم یا عصای موسی!


بعد از حمله به آرامکو و برگشت روحانی از نیویورک با یک بغل شکست، این‌که خامنه‌ای منتظر پیامدها و عواقب احتمالی آن است. هراس از آنچه پیش خواهد آمد، اینک به مشغلهٔ ذهنی مهره‌های نظام تبدیل شده است. به‌نظر می‌رسید دوران خوش «بزن در رو!» به پایان رسیده است. پاره‌ای در رژیم برآنند که دیگر نمی‌توان به این دل خوش کرد که رئیس‌جمهور آمریکا در آستانهٔ انتخابات دست به‌عمل نظامی نخواهد زد.
یک تحلیل‌گر حکومتی این بلاتکلیفی، هراس و نگرانی را به‌خوبی بیان می‌کند:
«مهم‌ترین سؤال این است که آیا اتفاقاتی از نوع حمله به تأسیسات آرامکو ادامه خواهد داشت یا خیر و در صورت ادامه، آیا ترامپ هم‌چنان از وارد شدن در جنگ اجتناب خواهد کرد یا خیر. در چنین موازنه‌ای، سؤال مهم دیگر این است که سیر تحول منفی در رویکرد اروپا که از جمله تحت تاثیر حمله به تأسیسات آرامکو شدت یافته، طی ماه‌های آینده چگونه خواهد بود و آیا به خروج اروپا از برجام خواهد انجامید یا نه».(آرمان ۱۰مهر ۹۸)
همان تحلیل‌گر حکومتی ۳سناریوی مفروض را در برابر حاکمیت آخوندی تصویر می‌کند:
اول ـ دست‌کاری در برجام، همان که آخوند روحانی به آن «تغییرات جزیی در برجام» می‌گفت و می‌افزود که اگر «بیشتر می‌خواهید، بیشتر بدهید».
دوم ـ گزینهٔ نظامی از سوی آمریکا برای دفاع از منافع خود و هم‌پیمانانش در منطقه
سوم ـ سناریو فرضی سوم دست کشیدن آمریکا از سیاست فشار حداکثری و بازگشت به برجام و لغو یا تعلیق تحریم‌ها
تحلیل‌گر حکومتی تحقق سناریوی سوم را ناممکن می‌داند. در مورد سناریو ۲ نیز می‌گوید:
«در این‌که ترامپ سخت مایل به اجتناب از جنگ است، شکی نیست. اما او به همین نسبت نمی‌خواهد که «ضعیف» به‌نظر آید و مسئول تضعیف متحدان منطقه‌ای و بحران در بازار نفتی جهانی شناخته شود، چرا که این نیز به ضرر او در انتخابات تمام خواهد شد. به‌علاوه، برخی نمونه‌ها در تاریخ آمریکا نشان می‌دهد که جنگ گاه می‌تواند به سود رئیس‌جمهور وقت تمام شود. مثلا نیکسون در اوج جنگ ویتنام دوباره در انتخابات ۱۹۷۱ برنده شد. جرج بوش پسر نیز به‌رغم مخالفت شدید با مداخله انسان‌دوستانه بیل کلینتون و جنگهای او در دهه ۱۹۹۰، جنگهای عراق و افغانستان را آغاز کرد و با این حال در انتخابات ۲۰۰۴ مجدداً برنده شد. این سناریو یک شرط دیگر هم دارد و آن این است که اروپا نیز به نوعی در کنار آمریکا بایستد».
اکنون این‌گونه می‌نماید که هراس از بازی با آتش جای خود را به این گزینه داده است که ممکن است صبر طرف مقابل(آمریکا) به‌سر آمده و پاسخ حمله را با حمله بدهد. بنابراین طبق آنچه در این تحلیل آمده خامنه‌ای دیگر نمی‌تواند با دست باز به اعمال تروریستی ادامه دهد زیرا بازی سرشکستنک دارد!
تحلیل‌گر حکومتی از این ۲سناریو این نتیجه را می‌گیرد که اگر ‌چه در سفر نیویورک طرح مذاکره مرد، اما هنوز می‌توان با بدن نیمه‌جان آن وررفت. این گزینه همان است که روحانی نیز از آن با این عنوان یاد کرد که هنوز راه بسته نیست. سر و ته این سناریو دخیل بستن ذلیلانه به اروپا برای گدایی مذاکره است و شرط این مذاکره را برداشتن تحریم‌ها می‌داند؛ چیزی که طرف دیگر مذاکره(آمریکا) هرگز حاضر به انجام آن نیست. حال دیگر بحث ایجاد یک تغییر جزیی در برجام نیست. همان‌طور که بوریس جانسون گفت، در حال حاضر بحث یک توافق جدید روی میز است؛ توافقی که به لنگ و لگداندازی‌های موشکی خامنه‌ای پایان دهد و دست و پای دخالت‌های تروریستی او در منطقه و جهان را ببندد.
این تحلیل‌گر حکومتی سپس نگرانی خود را از ادامهٔ ‌ وضعیت کنونی پنهان نمی‌کند تا جایی که سؤال‌کننده بحث را به «اسنپ بک» می‌کشاند و می‌پرسد آیا اهرمهایی وجود دارند که مانع از بازگشت پرونده ایران به شورای امنیت ملل شود؟
تحلیل‌گر پاسخ می‌دهد:
«اسنپ بک» مطابق بندهای ۱۱ و ۱۲ قطعنامه ۲۲۳۱ در شرایطی ممکن است که یکی از اعضای برجام مدعی «نقض شدید تعهدات برجامی» توسط عضوی دیگر شود. پیچیدگی‌های حقوقی مطرح در این دو بند به کنار، چنین اقدامی نهایتاً می‌تواند موجب اعاده اعتبار کلیه قطعنامه‌هایی شود که توسط همین قطعنامه ۲۲۳۱ لغو شده بودند. هیچ‌گونه وتویی هم نمی‌تواند مانع شود. آمریکا چون دیگر عضو برجام نیست نمی‌تواند دست به چنین اقدامی بزند، اما فرانسه و انگلیس می‌توانند».
بعد در نهایت آب پاکی بر روی دست سؤال‌کننده می‌ریزد و می‌گوید: «با وجود قطعنامه ۲۲۳۱ پرونده ما در شورای امنیت هست و لازم نیست به شورا ارجاع شود».
سرنوشت تیره و تار رژیم به همین‌جا ختم نمی‌شود، تحلیل‌گر یادشده معتقد است با توجه به این‌که «شرکت‌های دو کشور روسیه و چین عمدتاً مانند دیگر شرکت‌های بین‌المللی و از ترس از دست دادن دسترسی به بازار آمریکا ظاهراً عمدتاً تحریم‌ها را رعایت می‌کنند» به این نیز نمی‌توان دلخوش بود که در شورای امنیت آنها تصمیمات را وتو کنند.
این برای نظام آخوندی یعنی بن‌بست به‌اضافهٔ بن‌بست ضربدر بن‌بست.
البته آن چیزی که این تحلیل‌گر حکومتی و سایر کارشناسان آن را به عمد پنهان و کتمان می‌کنند، سناریوی چهارم و در واقع سناریوی اول و اصلی است. این سناریو در واقع نقشی تعیین‌کننده در رقم زدن تحولات آتی دارد، صاحب این سناریو، مقاومتی است که با درایت و پاکبازی تمام در داخل و خارج ایران، در کسوت خلقی به‌پاخاسته و کانون‌های شورشی، بارها آمادگی خود را برای سرنگونی اعلام کرده است؛ مقاومتی که با دست زدن به یک افشاگری همه‌جانبه و دقیق نشان داد که فراتر از محاسبات ارتجاعی ـ استعماری نبض هر چشم‌انداز محتمل را در دست دارد و نخستین برنده هر سناریوی مفروض است و مانند عصای موسی ـ وقتی افکنده شود ـ به اژدهایی آتش در کام تبدیل خواهد شد و به‌یکباره بافته‌های جادوگران و تحلیل‌گران فرعون را خواهد بلعید.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar