fredag 26 oktober 2018

وحشت، هشدار و شرایط انفجاری جامعه


روحانی روز چهارشنبه ۲آبان ۹۷ در صحبتی در هیأت دولت، از جلساتی که روز قبلش با اساتید و جامعه شناسان حکومتی و پیش از آن هم با اقتصاددانها داشت، ابراز رضایت کرد و گفت سایر وزیران هم باید با دانشگاهیان و اساتید و حتی دانشجویان صحبت و مشاوره داشته باشند. از جلساتی که روحانی به آنها اشاره می‌کند هیچ خبری در مورد این‌که راه‌حلی برای بحرانهای اقتصادی و اجتماعی رژیم طرح و بررسی شده باشد تاکنون منتشر نشده که نشان می‌دهد این جلسات فاقد چنین نتیجه‌یی بوده‌اند. بر عکس؛ تا جایی که هم به اقتصاددان‌ها و هم به جامعه‌شناسان برمی‌گردد همه آنها از وضعیت موجود، به‌شدت ابراز ناامیدی و وحشت می‌کردند. از همین رو ابراز رضایت روحانی را اساساً باید در چارچوب امید درمانی دانست.

اساتید چه گفتند؟! 

  • یکی از آنها(سعید معیدفر) گفت: «هزاران مشکل داریم، اما هیچ‌کس نمی‌تواند راه‌حلی ارائه کند».
  • علیمحمد حاضری گفت: «هر گونه راه‌حل کارشناسی برای موضوعات مختلف کشور از جمله موضوعات مالی و اقتصادی، قبل از هر چیز مستلزم اعتماد جامعه و مردم به سیاست‌گذاران است. آنچه امروز در جامعه ما آسیب دیده است، اتفاقاً همین اعتماد است».
  • مقصود فراست‌خواه گفت: «مسأله اصلی جامعه ایران هنوز هم‌چنان شکاف ملت و دولت است... چرخ‌دنده ساعت دولت شما ایراد پیدا کرده و مرتب از زمان جامعه عقب می‌ماند، جامعه ایران در حال تحول است در حالی‌که زمان دولت با زمان جامعه تنظیم نشده است».
و... تقریباً تمام حرفهای این کارشناسان علوم اجتماعی در همین حدود بود کما این‌که حرفهای اقتصاددان‌ها هم... که دستگاه فکریشان و ارزیابی‌شان به‌کلی با دستگاه فکری خامنه‌ای و روحانی متفاوت است، در همین مایه‌ها بود.
چرا که دستگاه این دو نفر(خامنه‌ای و روحانی)، مبتنی است بر تبلیغات و پروپاگاندا و معکوس جلوه دادن واقعیتها.

علت تفاوت فضای متخصصان با سران نظام 

در حقیقت مقصود روحانی از این نشستها این نیست که حرفهای کارشناسان را بشنود و توصیه‌های آنها را به‌کار ببندد.
روحانی:
اولاً از خود این جلسات هدف تبلیغاتی دارد تا بگوید من با همه نخبگان می‌نشینم و حرفهای آنها را گوش می‌دهم و راه‌حل در می‌آورم و همین شیوه را به وزرایش هم پیشنهاد می‌کند.
ثانیا از این اساتید فن هم می‌خواهد که با او در تبلیغات همراه و هماهنگ بشوند و از به‌اصطلاح موفقیتها حرف بزنند. به‌قول خودش سیاه‌نمایی نکنند یعنی واقعیتها را بازگو نکنند. در واقع روحانی از این کارشناسان می‌خواهد که حتی انتقاد از دولتش و از شرایط کشور را رها کنند و تبدیل به بلندگوهای تبلیغاتی کارزار دروغ‌پراکنی او تحت عنوان «امیددرمانی» بشوند.
تفاوت فضایی که بین حرفهای روحانی و این کارشناسان حکومتی در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی وجود دارد هم به این علت است که این کارشناسان که مهره‌های همین نظامند و خواستار حفظ و ابقای همین نظام هستند، می‌فهمند که ادعاهای روحانی و خامنه‌ای تماماً جنگ روانی و پروپاگانداست. به همین علت برای حفظ آبروی خودشان هم که شده زیر بار نمی‌روند. کما این‌که دیده‌اید حامیان دوآتشه روحانی که تا همین اواخر تبلیغش را می‌کردند، اکنون به او اعتراض و انتقاد می‌کنند که چرا واقعیتها را به مردم نمی‌گوید؟
تفاوت روحانی و خامنه‌ای و سران نظام با این مهره‌ها در این است که این کارشناسان و مهره‌ها ممکن است ابراز ناامیدی کنند اما در عین‌حال هنوز نمی‌دانند که وضع تا کجا خراب است و این چیزی است که خامنه‌ای و روحانی بسیار بهتر از این کارشناسان می‌دانند. به‌قول آن مهره حکومتی، صادق زیباکلام، اگر تمام علمای اقتصاد و جامعه‌شناسی تاریخ هم جمع شوند نمی‌توانند رژیم را از این گرداب خارج کنند، به همین علت هم هست که تنها چاره را در تبلیغات و پرو پاگاندا می‌دانند. روحانی در دانشگاه تهران خیلی صریح گفت که نظام مثل یک بیمار رو به ‌وت است که تنها باید به او به‌اصطلاح امید داد. امید واهی! چون به‌قول خودش این ۲۰درصد درمان است!

آنچه مردم دریافته‌اند! 

در چنین شرایطی مردم هم که در عمل و به‌تجربه این را دریافته‌اند که رژیم نه می‌خواهد و نه می‌تواند کمترین مسأله‌یی را حل کند بیش‌از‌پیش به اعتراض و اعتصاب و قیام روی می‌آورند. مردم در تجربه قیام ۱۰ماهه خود دریافته‌اند که تنها از این طریق است که می‌توانند به حقشان یا به قسمتی از حقشان دست پیدا کنند.

سمت و سوی اوضاع چیست؟

فاصله مردم و اقشار به‌ستوه آمده با رژیم روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شود. از یک‌طرف رژیم نمی‌خواهد و نمی‌تواند به مطالبات مردم جواب بدهد و از طرف دیگر اقشاری که مطالبات خودشان را دارند هر روز بیشتر از گذشته بر این حقوق پای می‌فشارند.
آنچه در این رویارویی قابل‌توجه است پیشروی مدوام قیام و مقاومت مردمی و رشد و گسترش آن است و در مقابل عقب‌نشینی، تضعیف و ازهم‌گسیختگی رژیم که در همه عرصه‌ها می‌توانیم آن را ببینیم. پاسدار سلامی که به هارت‌و پورتش شناخته می‌شد، در آخرین سخنرانی خود در نمایش جمعهٔ ‌ تهران عجز و لابه می‌کرد که مردم آرام باشید، اتفاقی نیفتاده و... برای این‌که این رشد و گسترش مقاومت مردمی از قیام دیماه تاکنون به‌شدت ملموس شده است.
اگر چه جوشش قیام در هر یک از شهرها و کانونها و اقشار شورشی دارای ویژگی‌های بارزی از تپیدن‌های یک جامعه انقلابی هستند و هر یک به‌نوبه خود برگشت‌ناپذیری اوضاع به قبل از قیام دیماه را نشان می‌دهند، اما شورش خونین کازرون، قیام مردم خوزستان در شهرهای اهواز، خرمشهر و آبادان که یکی از کارشناسان حکومتی از آن به‌عنوان خیزش در قلب ایران یاد کرد، اعتصاب سراسری کامیون‌داران و خیزش بازار تهران، اعتصاب بازار در شهرهای مختلف کردستان و پس از اعتصاب سراسری بازاریان کشور و اعتصاب سراسری معلمان به‌طور فوق‌العاده‌یی حائز اهمیت‌اند.

 

تغییری که قیام‌ها به‌وجود آورده‌اند

در کازرون رویارویی توده‌یی با شرکت همه اقشار جامعه در مدتی کوتاه به یک قیام خونبار مردمی در برابر تمامیت رژیم، با خروش «وای به روزی که مسلح شویم» تبدیل شد و اوج گرفت.
اعتصاب سراسری کامیون‌داران از مطالبات معین صنفی علیه تعرض استثمارگرانه به معیشت و حقوق رانندگان زحمتکش شروع شد و در گسترش و تداوم خود به رخدادی بی‌سابقه در تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.
بعد اعتصاب یک‌پارچه بازار تهران را شاهد بودیم که رژیم ولایت فقیه را در قلب اقتصادی‌–‌اجتماعی کشور یعنی بازاری که پایگاه سنتی خود تصورّش می‌کرد، به چالش کشید.
بعد اعتصاب اعلام‌شده معلمان و پشتیبانی دانش‌آموزان از آنها را داشتیم که خبر از یک ارتقای کیفی در جنبش آزادیخواهانه مردم ایران می‌داد.

اعتلای دم‌به‌دم جنبش 

به این ترتیب اعتلای شتابان اعتراض‌ها از مطالبات صنفی یا محلی به رویارویی مستقیم با حکومت و نمایندگان سیاسی آن، مانند همه اعتراض‌های بزرگ توده‌ای نشان می‌دهد که جامعه به سرچشمه مشکلات خود آگاهی یافته و در برابر گزینه‌هایی که باندهای حکومتی و دستگاه‌های اطلاعاتی برای انحراف اذهان معرفی می‌کنند، مصونیت یافته است. علاوه بر این، در این ۳برآمد انقلابی، چشم‌انداز پیروزی به‌یمن اتحاد سراسری و پیشگامی و هژمونی راه‌حل و راهبرد واقعاً انقلابی خود را با وضوحی درخشان نشان داد.
این حرکتها و اعتصابها در روند رشد و تکامل خود:
از تشکل و سازمان‌یافتگی،
و از چشم‌انداز به‌هم‌پیوستن اقشار مختلف خبر می‌دهد
و به همین علت، ناقوس پایان دیکتاتوری آخوندی را به‌صدا در آورده و بستر پیشروی کانونهای شورشی را هر چه مهیاتر می‌سازد. کانونهایی که اهرم و ابزار استراتژیک به زیر کشیدن این حاکمیت پوسیده است.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar