دوشنبه گذشته آخوند روحانی با تعدادی از اقتصاددانان حکومتی دیدار کرد و صحبتهایی بین آنها رد و بدل شد.
در این جلسه چه گذشت؟
موضوع محوری و بحرانی که قرار بود به آن پرداخته شود، چه بود؟
از این جلسه چه راهحلی برای بحران اقتصادی نظام در آمد؟
حرف روحانی با اقتصاددانان نظام
مشخصترین حرف یا ادعای ضدونقیض روحانی با اقتصاددانان نظامشان این بود که وضعیتمان بحرانی نیست، اما عادی هم نیست. بعد هم تأکید کرد برای مقابله با این شرایط باید «امید» به جامعه «پمپاژ» گردد!
نکته بعد هم اعتراف روحانی بود به اینکه: در شرایطی که کمبودها و فقر، زندگی اکثریت مردم را سیاه کرده است، انبارهایی وجود دارد که در آنها برای ماهها مواد اولیه و قطعه و... وجود دارد.
رونمایی از حرف متناقض روحانی
معنی این حرف چیست که در بحران نیستیم، اما در شرایط عادی هم نیستیم؟!
بهطور مشخصتر: اگر در شرایط معمولی نیستید، پس در چه شرایطی هستید؟ آن شرایط غیرمعمولی چیست؟
صادق زیباکلام روز ۷مهر سالجاری(۹۷) این نکته متناقض را تشریح کرده و گفته بود:
«اقتصاد ما دچار سقوطآزاد شده... سقوطآزاد همچنان ادامه خواهد داشت. مثل یک بهمن که راه افتاده و همچنان جلو میرود...».
زیباکلام در مورد شرایط موجود با فرارسیدن ۱۳آبان و آغاز تحریمهای سراسری آمریکا هم گفته بود:
«بلاتکلیفی نقش مهم و مخربی در وضعیت فعلی اقتصادی در ایران بازی میکند. همه فکر میکنند ۱۳آبان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ سیلی است که راه افتاده یا بهمنی که همین طور جلو میرود و همه چیز را با خود میکند...».
روزیکشنبه ۲۲مهر ۹۷ همین روحانی در دانشگاه تهران وضعیت رژیم را به بیماری در حال مرگ و احتضار تشبیه کرد. بعد هم گفت اگر بالای سر چنین بیماری برویم، آیا بهترین کار این نیست که به او امید بدهیم که ما کنارت هستیم، نگران نباش و...؟!
با این مقدمات اگر پرده از روی این حرف روحانی که «در شرایط عادی نیستیم» برداریم، بهقول خودش این وضعیت، همان وضعیت بیمار در حال احتضار یا بهقول زیباکلام «اقتصاد در حال سقوط» است.
جدل خامنهای و روحانی؟
چند روز پیش از این، خامنهای در دیدار با سران ۳قوه، گفته بود بروید با اقتصاددانان بنشینید و راهحل دربیاورید.
هدف خامنهای این بود که بگوید این وضعیت بحرانی کشور تقصیر بهطور خاص دولت است که «راهحل اقتصادی درنیاورده». پس اگر با اقتصاددانان بنشیند، راهحل در میآورد. یعنی خامنهای به نوعی میخواست روی عمق بحران ریشهدار نظام خاک بپاشد.
حالا روحانی هم اقتصاددانان دستچینشده خودش را جمع کرد که بگوید ما بررسی کردیم.
تا به این ترتیب به نوعی فلش تقصیرات را از روی خودش منحرف کند. همان روز یکشنبه ۲۲مهر ۹۷ هم در دانشگاه تهران یک لگد به خامنهای در همین زمینه زد.
در حالیکه خامنهای ۲۲مرداد ۹۷ تأکید کرد مشکلات نظام نه بهخاطر تحریمها، بلکه بهخاطر مدیریت داخلی است، روحانی پاسخ خامنهای را اینگونه داد: «آیا مشکلات فعلی ناشی از مدیریت است یا ناشی از تحریمها؟ اگر مشکلات از مدیریت است باید بگویم همین مدیران در دولت یازدهم هم بودند»!
پس هدفش، در چارچوب جنگ باندی بود و اینکه با پاتک به خامنهای که تلویحا او را مقصر وضعیت اقتصادی کشور معرفی کرده بود، تقصیر را از گردن خودش بردارد.
گواه این قضیه هم این بود که مطبوعات رژیم به جز محورهای کلی حرفهای اقتصاددان حاضر در جلسه، هیچ حرف دیگری از آنها را بازتاب ندادند. حتی سعید لیلاز گفت: «بهتره خفهخون بگیریم».
روحانی در حرفهای خود خطاب به اقتصاددانها، ضمن تکرار حرفها و ادعاهای مسخره خود، از آنها میخواست به جامعه و مردم امید بدهند، منظورش این است که آنها هم تبلیغاتچی رژیم بشوند و ادعاهای روحانی را که «بحران نداریم، بنبست نداریم و... در ۱۳آبان هیچ اتفاقی نمیافته» و امثال اینها را تکرار کنند.
در حالیکه اگر واقعاً روحانی دنبال راهحل با اقتصاددانان بود، باید دنبال این بود که راهحلهای آنها را هم بشنود.
دستاورد تمام این موضعگیریها!
امیددرمانی!
این، آخرین دستاورد و تنها دستاورد تمامی آن نکاتی است که خامنهای و روحانی در تمامی این کشاکشها و جدلها و مجادلهها، کف دست ملت گذاشتهاند!
حتی کارشناسهایی هم که اصولاً کارشان ارائه راهحل عملی است، در نهایت به این میرسند که باید «امید بدهند»!
چرا؟ چون راهحل ندارند. چون در بنبست هستند. وگرنه چرا خامنهای در ورزشگاه آزادی چند بار تأکید میکرد و تلاش میکرد به پاسدار بسیجیهایش بقبولاند که: باور کنید «در بنبست نیستیم!» این حرفها در واقع آخرین و تنها راه برای جلوگیری از ریزشهای فلهای نظام در شرایط فعلی است.
مسأله اصلی این است که حداقل این بحران اقتصادی، به نقطهای رسیده که دیگر راهحل اقتصادی ندارد. کما اینکه وقتی کارشناسان خود رژیم از قضا وابسته به باند روحانی از جمله گفتند که اگر تمام برندگان نوبل اقتصادی هم جمع شوند، یا اگر آدام اسمیت و کینز هم بیایند نمیتوانند مشکلات اقتصادی ما را حل کنند! به همین واقعیت اشاره میکنند. این واقعیت که مسأله اصلی ایران، حاکمیت دیکتاتوری آن هم از سیاهترین و بهقول پدر طالقانی از بدترین نوع استبداد یعنی استبداد زیر پرده دین است و تا وقتی این حاکمیت وجود دارد، مسائل و بحرانها روزبهروز حادتر و پیچیدهتر میشوند.
روحانی و معضل احتکار
روحانی درباره احتکار هم صحبت کرد و در کنار این هدف که میخواست تقصیر وضعیت کنونی را از روی خودش بردارد، میخواست تقصیر را گردن عدهیی محتکر موهوم بیاندازد.
البته وی نگفت که این محتکرین چه کسانی هستند. اما در جنگ باندی بارها باند روحانی، سپاه را متهم به احتکارهای کلان کرده، باند خامنهای هم متقابلاً دولت روحانی را!
یعنی روشن است هر دو طرف در احتکارهای کلان دست دارند.
وقتی در همین رژیم یکشبه ۹میلیارد دلار از ارز ۱۱میلیارد پول دولت گم میشود،
وقتی خامنهای میگوید یکباره ۱۸میلیارد دلار در فساد حکومتی ناپدید شده!
احتکار هم روشن است که در چه ابعادی توسط خودشان صورت میگیرد.
چشماندازهای رژیم
در یککلام اوضاع اقتصادی رژیم بسیار بحرانی است. بهقول ایادی خودشان، رژیم در حال سقوطآزاد است. تحریمهای ۱۳آبان هم مثل بهمن در حال نزدیک شدن هستند.
اما مهمتر از همه، همین جلسه روحانی هم نشان داد که هیچ راهحلی ندارند. و این، یعنی بحران مرگبار بیراهحلی!
برای همین مجبور هستند رسماً و از بالاترین نقطه هرم قدرت نظام، رسماً رو بیاورند به اوهامی همچون «امیددرمانی»!
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar