روز ۸بهمن ۹۷ شورای وزیران اتحادیه اروپا در بروکسل درباره اعلام سازوکار اروپایی یا SPV و همچنین برنامهٔ موشکی و سیاست منطقهای رژیم ایران تشکیل جلسه داد، اما نتوانست به جمعبندی واحدی برسد و آن را به اجلاس آتی این اتحادیه موکول کرد. این موضوع بازتاب و واکنشهای زیادی در جهان و همچنین در رسانههای رژیم داشت.
رژیم همچنان از عملی نشدن SPV ناراضی و نگران است.
واقعیتهای فعلی
اگر بخواهیم این وضعیت را بهصورت محوری تصویر کنیم، میتوان روی ۴محور دست گذاشت:
- رژیم بهشدت ابراز نگرانی میکند.
- SPV عقبافتاده است.
- هیچ راه عملی برای برونرفت دیده نمیشود.
- این موضوع در جنگ باندی سرشکن شده و آن را تشدید کرده است.
آیا واقعاً اروپا میخواهد SPV را راهاندازی کند؟ یا رژیم را با آن بازی میدهد؟
در واقع اروپاییها از نظر خودشان فکر میکنند که در چارچوب برجام میتوانند رژیم را مهارکنند ضمن اینکه تلاش میکنند بازار ایران و منافع میلیاردی اقتصادی با رژیم را برای خودشان حفظ کنند.
این تمایل قدیمی اروپاییها است. اما اکنون یک تفاوت اساسی با سالهای قبل دارد!
تفاوت شرایط فعلی با گذشته
تا کمی پیش از این، تمایل اروپا در بستری از سیاست مماشات پیش میرفت.
اما اکنون تحولات جهانی به سمتی رفته که سیاست مماشات ورق خورده و دیگر اروپا هم نمیتواند مثل قبل سیاستش را در قبال رژیم پیش ببرد. بهعبارت دیگر اکنون میباید هر تحولی را در بستر شرایط جدید یعنی در دورانی که مماشات دیگر مثل سابق نیست، بررسی کرد.
تحریمهای آمریکا و مواضع این کشور کار را برای اروپا سخت کرده است.
از هفته گذشته گفتند که دوشنبه ۸بهمن، SPV را اعلام میکنند. اما یک شب مانده به ضربالاجل موعود، رئیسجمهور آمریکا یک موضع کوتاه اما بسیار پرمعنا گرفت.
در فقدان مماشات!
رئیسجمهور آمریکا خیلی کوتاه گفت:
اول: اگر اروپا بخواهد به رژیم ایران برای دورزدن تحریمها کمک کند، باید منتظر جریمهها و مجازاتهای بسیار سخت باشد!
دوم: وی تأکید کرد که موضوع (SPV) را از نزدیک زیر نظر داریم!
وضعیت پیچیده اروپاییها
اینک اروپا باید خودش را با وضعیت جدید منطبق کند یعنی برگی داشته باشد که با آن بتواند از آمریکا امتیاز بگیرد. یعنی رژیم را وادار کند که دستکم دست از برنامه موشکی و دخالتهای منطقهای و تروریسم بردارد. به این ترتیب این تبدیل میشود به مواضع مشترک اروپا و آمریکا و کلاً افکار عمومی جهانی
یعنی اروپا باید از یکطرف مرز سرخهای آمریکا را رعایت کند، و از طرف دیگر رژیم را وادار به پذیرش خواستههای اساسی آمریکا کند.
اگر موفق به این کار شد، شاید بتواند SPV را هم عملی کند. اما اگر نه، بعید است کاری از پیش ببرد.
حتی خبرگزاری فارس رژیم ماه گذشته تیتر زد که: « SPVکلید میخورد یا روی کاغذ میماند»؟
و میبینیم که تاکنون روی کاغذ مانده است.
موضع حقیقی اروپا چیست؟
اروپاییها بارها اعلام کردهاند با سیاست آمریکا در مورد برجام مخالف هستند! اما در عمل این مخالفت روی کاغذ باقی میماند!
علت این است که وقتی جنگ وارد بعد اقتصادی میگردد، بین مواضع سیاسی و منافع اقتصادی فاصله میافتد.
برای نمونه همین اروپا: در سیاست بهشدت از برجام دفاع میکند. اما هنگامی که پای عمل در حوزه اقتصادی میافتد، هیچکدام از شرکتهایش حاضر نیستند وارد معامله با رژیم بشنوند و بهخاطر برجام از منافع خودشان مایه بگذارند.
حتی در مورد همین SPV آلمان و فرانسه و انگلیس و موگرینی و... همه بهشدت از راهاندازی آن دفاع میکنند.
اما پای عمل که میرسد، باز کردن دفتر SPV مدتها طول میکشد و کشورهای اروپایی بهسادگی حاضر نیستند حتی دفتر باز کنند. چرا؟
فقط به این علت که در حوزه اقتصادی از تحریمهای آمریکا و ضرر و زیان اقتصادی ناشی از آن واهمه دارند.
موضع سیاسی و منفعت اقتصادی
این را روحانی در مردادماه، در یک مصاحبه تلویزیونی بهروشنی مورد تأکید قرار داد و گفت:
«اینکه اروپاییها در زمینه مواضع سیاسی خیلی خوب آمدند، اما در امور اقتصادی نه»!
حتی روز دوشنبه ۸بهمن ۹۷ عراقچی در مورد همین SPV گفت:
«اروپاییها پیاپی میگن خواهان راهاندازی SPV هستن، اما ۸ماهه اون رو عقب انداختن»!
پس تنها به این علت که پای منافع اقتصادی در میان است، بین مواضع سیاسی و منافع اقتصادی چنین شکاف عمیقی به وجود آمده است.
آنسوی SPV
حتی روز سهشنبه ۹بهمن ۹۷، وزیر خارجه آلمان، بعد از کلی هیاهو در رابطه با SPV و ۴بار عقب انداختن، آب پاکی را روی دستان رژیم ریخت و گفت: «از معاملاتی حمایت میکند که از سوی آمریکا تحریم نشده باشد»!
یعنی در بهترین حالت همان «نفت در برابر غذا»!
چرا؟
زیرا تنها مواردی که مورد تحریم آمریکا نیست، غذا و دارو میباشد. یعنی میگوید تازه اگر SPV هم راه بیفتد، فقط غذا و دارو و موارد انساندوستانه را تامین میکند!
جالب اینجاست که پس اصلاً چه نیازی به SPV؟ چون خود آمریکا هم که این موارد را تحریم نکرده است!
یک واقعیت سرسخت یکتریلیون دلاری!
اما بحث همان واقعیت سرسخت است که اروپا هر چند در مواضع سیاسی از SPV گفته و از برجام دفاع میکند، اما در عمل حاضر نیست تجارت یک تریلیون و ۱۰۰میلیارد دلاری خودش با آمریکا را قربانی تجارت ۱۸میلیاردی با رژیم بکند.
بیجهت نبود که ظریف به اروپاییها با اشاره به همین اختلاف مواضع سیاسی و منافع اقتصادی میگفت: «شما میخواهید شنا کنید، بدون اینکه خیس شوید»!
خامنهای چه باید بکند؟
خامنهای اگر واقعاً میخواهد SPV راه بیفتد و برجام هم دستکم با اروپا ادامهدار گردد، باید دست اروپا را در برابر آمریکا پر کند! یعنی بهطور مادی:
- برنامه موشکیاش را هم بتونریزی کند!
- از دخالتهای منطقهای هم کوتاه بیاید!
- زهر بخورد و FATF را هم تصویب کند.
- و مثل بچه آدم قول بدهد دیگر از این پس حتی دور و بر تروریسم هم نگردد!
آیا زهر، شفا میدهد؟
اما سؤال اینجاست، اگر پذیرش اینها ساده بود که باید در همان اردیبهشتماه که «لودریان» به تهران رفت، آخوندها اینها را میپذیرفتند.
اگر خامنهای آن هنگام اینها را میپذیرفت، بعید بود آمریکا از برجام خارج گردد و تمام مصیبتهای دیگر هم پیش نمیآمد و اروپا هم اینقدر آخوندها را بازی نمیداد!
اما واقعیت این است که نظام در ته خط است!
اگه کوتاه بیاید همان «تنازل بیپایان» است، یعنی بهقول خامنهای:
اول از اتمی شروع شد، بعد موشکی، بعد منطقه، بعد سپاه پاسداران، بعد شورای نگهبان، بعد حقوقبشر، بعد ولایت فقیه و بعد هم کل نظام!
علت این هم که خود خامنهای در این زمینه در سکوت است، بهعلت همین بنبست است.
البته بنبست هم نه! زیرا ۲راه جلوی پایش وجود دارد اما هر دو راه به پرتگاه میرسند.
حاصل این دوراهی مرگ هم غوغایی است که به شکل جنگ شدید باندی درون نظام دیده میشود.
چه خواهد شد؟!
این سؤال که در نهایت چه خواهد شد، پرسشی است که در جریان واقعیتهای آینده پاسخ خود را خواهد گرفت!
اما روشن است که خامنهای هم فرصت چندانی ندارد و باید تعیینتکلیف کند.
گرچه که تجربه نشان داده همین کشدادنها هم در انتهای مسیر، این نتیجه را میدهد که آخوندها هم چوب را میخورند، هم پیاز و هم ۱۰۰تومان را!
مانند برجام که بالاخره پس از سالیان آن را پذیرفتند:
اتمی را دادند تا تحریمها برداشته شود. حاصلش این شد که اتمی را سیمان کردند، اما تحریمها نه تنها برداشته نشد، بلکه شدیدتر از قبل ادامه پیدا کرد و سیاست اعلام شده هم «فشار ماکزیمم برای خرد کردن استخوانهای نظام» معرفی شد! تا حدی که صدای این خرد شدن بهقول جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا شنیده شود!
پدیدهای که «زمانش» منقضی شده، تکلیفش روشن است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar