onsdag 23 januari 2019

تشدید انزوای اروپایی رژیم

به نظر می‌رسد پس از اعلام برگزاری یک اجلاس بین‌المللی در ورشو پایتخت لهستان، برای مقابله با تروریسم رژیم، تحولات علیه رژیم شتاب گرفته و شاهد برخاستن موجی علیه رژیم در صحنهٔ سیاست خارجی، به‌خصوص در اروپا هستیم که حاصل آن تنگ‌تر شدن بیش‌از‌پیش حلقهٔ محاصرهٔ سیاسی و اقتصادی بر گردن رژیم است.

آلمان شرکت هوایی رژیم را تحریم کرد؛ وزیر خارجه اتریش تأکید کرد ما در برابر اقدامات سرویسهای رژیم، جدی هستیم.

وزیر خارجه آلمان به توطئه بمب‌گذاری رژیم در گردهمایی مجاهدین در پاریس و طرح ترور در دانمارک اشاره کرده و گفت نه تنها تحریم کردیم، بلکه هر موضوعی که به امنیت ملی ما برگردد، باز هم تحریم می‌کنیم!

همچنین شاهد هستیم تقریباً بلافاصله بعد از این‌که آلمان ماهان ایر را تحریم کرد، مشاور امنیت ملی آمریکا، وزیر خزانه‌داری و وزیر خارجه و سفیر این کشور در آلمان حمایت بسیار قوی از تصمیم آلمان به عمل آوردند.

از طرف دیگر خبرگزاریها اعلام کردند اسراییل باز هم به مواضع رژیم در سوریه حمله کرده و برای اولین‌ بار نه تنها مسئولیت این حملات را به عهده گرفت،‌ بلکه از «آغاز جنگ» در سوریه با رژیم صحبت کرد.



موج جدید انزوا یا تغییر فاز در مناسبات اروپا با رژیم؟! 
با توجه به موارد بالا می‌توان گفت این نه تنها یک موج جدید، بلکه یک تغییر فاز در مناسبات اروپا با رژیم است.

چرا که اگر تمامی این موارد را منفک از هم ببینیم، شاید فکر کنیم اقداماتی انجام شده. یا در نهایت آنها را یک موج شدید ببینیم.

اما این وضعیت، فراتر از یک موج، گویای تغییر فاز است، به این علت که باید در تک‌تک این موارد معنای این تحولات را درک کرد.

برای نمونه، وقتی ماهان ایر را تحریم می‌کنند آن هم نه به دلایل ایمنی و این‌که هواپیماهای رژیم فاقد استانداردهای ایمنی پرواز هستند، بلکه تصریح می‌کنند به‌دلیل امنیتی و این‌که این هواپیماها ممکن است مواردی را به کشور ما منتقل کنند که امنیت ما را مورد تهدید قرار دهد.

یا این‌که چه پیامی دارد هنگامی‌که بالاترین سطوح سیاسی آمریکا بیدرنگ از این اقدام حمایت می‌کنند؟

یا هنگامی‌که اروپا پیاپی با موارد تروریسم رژیم قاطعانه برخورد می‌کند، به چه معناست؟

یا هنگامی که اسراییل شروع جنگ با رژیم را در سوریه اعلام می‌کند، یعنی چه؟

همه اینها یک «جریان» را نشان می‌دهند. جریانی از انزوای رژیم آخوندی و شکست بیش‌از‌پیش سیاست مماشات با دیکتاتوری توریستی حاکم بر ایران به‌ویژه در میان کشورهای اروپایی.



اهمیت کنفرانس ورشو
از آن‌سو همین واقعیت را بر برگزاری کنفرانس ورشو می‌توان دید. در اهمیت و حساسیت این کنفرانس همین بس که رژیم به طرز دیوانه‌واری نسبت به آن واکنش نشان می‌دهد.

عراقچی معاون وزارت‌خارجهٔ رژیم روز دوشنبه اول بهمن ۹۷ در ملاقات با معاون وزیر خارجهٔ لهستان، کنفرانس ورشو را با عنوان «ائتلاف‌سازی» توصیف می‌کند.

سه‌شنبه ۲بهمن علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع، کنفرانس ورشو را «بازی در زمین دشمن» عنوان می‌کند و از ضرورت »«صیانت از نظام» حرف می‌زند!

یعنی این کنفرانس تهدیدی برای بقای رژیم است!

‌ این‌که این موارد یک «جریان» است، لاریجانی از آن با عنوان «حیله‌گری و دسیسه» دشمن نام می‌برد و تأکید هم دارد «بسترهایی وجود دارد». یعنی شرایط طوری هست که برای این اقدامات دشمنان، کاملا مهیا هستند!



این فاز چه سمت و سویی دارد؟ 
یک زمان اروپا و کلاً غرب به محکوم کردن رژیم اکتفا می‌کرد و آن تنها یک موضع‌گیری بود. اما اکنون همان غرب دست به اقدام می‌زند. مانند همین تحریمهای جدید که اتحادیهٔ اروپا علیه رژیم اعلام کرد، ضربات نظامی در سوریه، برگزاری اجلاس ورشو و...

سمت و سوی همه اینها هم بستن تک به تک راههای نفس رژیم است. چندی پیش مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا گفت: «آن‌قدر به رژیم ایران فشار می‌آوریم که صدای خردشدن استخوانهایش شنیده شود».



حفظ برجام با این‌همه فشار و تحریم اروپایی؟! 
موضوع پایه‌ای در روابط رژیم با اروپا برجام است که حتی وزیر خارجه آلمان ضمن اعلام تحریم ماهان ایر، باز بر خواست اروپا برای حفظ برجام تأکید کرد!

بسیار روشن است که اروپا به‌خاطر منافع تجاری و اقتصادی و همچنین به گفتهٔ وزیر خارجه آلمان نمی‌خواهد برجام از بین برود.

اما واقعیت چیست؟

ابوالفضل ظهره‌وند، سفیر پیشین رژیم در ایتالیا، ۲شب پیش در تلویزیون رژیم گفت: «اروپا با ما تنها ۱۸میلیارد دلار معامله دارد، در حالی‌که با آمریکا یک تریلیون و ۱۰۰میلیارد! روشن است اروپا منافعش با آمریکا را قربانی تجارتش با ما نمی‌کند»!

بعد هم در رابطه با اجلاس ورشو گفت: «اگر کشورهای اروپایی در اجلاس ورشو شرکت کنند، تیر خلاص را به برجام زده‌اند»!

از طرفی طی ۸ماهی که از خروج آمریکا از برجام گذشته، تحولات به‌روشنی سمت و سوی وضعیت را نشان می‌دهند.

از روز اول، اروپا به رژیم وعده داد که جلوی تحریمهای آمریکا را خواهد گرفت. در همین رابطه سازوکار اروپایی را مطرح کردند، اما تا امروز نه تنها نتوانستند جلوی حتی یک تحریم آمریکا را بگیرند، سهل است؛ خودشان هم تحریمهای جداگانه‌ای علیه رژیم وضع کردند و سازوکارشان هنوز تعیین‌تکلیف نشده است.

از طرف دیگر، در داخل خود رژیم هم باند دلواپسان می‌گوید اروپا با بحث «امنیت برجام» ما را به گروگان گرفته است، هم از تحریمهای آمریکا جلوگیری نکرد، هم خودش تحریممان کرد!

با این قراین روشن است که این حرف اروپا که «برجام باید حفظ شود» در عمل تا کجا بی‌مایه شده است.



تاثیر احتمالی انتخابات اروپا بر مناسباتشان با رژیم!؟ 
در اروپا، یک سلسله انتخابات در پیش است و رژیم امید بسته است که با تغییر دولتها، روند قضایا هم به نفع او تغییر کند. آیا این وضعیت و تعادل‌قوای موجود را تغییر نمی‌دهد؟

اگر شرایط کنونی، این موج،‌ این تغییر فاز و این «جریان»، ناشی از رخدادهای بیرونی و تغییر دولتها و... بود می‌شد با چنین نظری موافق بود.

اما مگر این حقیقت دارد؟



ضرورت درک ماهیت پدیده‌ها
در تعیین‌تکلیف هر تضادی یک مبنا وجود دارد و یک شرط.

مبنا در شرایط کنونی، ایستادگی، مقاومت و نبرد ۳۹ساله مردم و سازمان پیشتازشان با این رژیم است.

مبنا کوبیدن پیاپی بر طبل سرنگونی تمامیت این رژیم است.

مبنا خون ۱۲۰هزار شهید است که پشتوانه خط سرنگونی هستند.

در یک کلام مبنا‌ بهایی هست که مردم و مقاومت ایران در این ۳۹سال برای پیشبرد خط سرنگونی پرداخته‌اند.

وگرنه به ۳۹سال گذشته نگاه کنید!‌ چند دولت از هر دو حزب در آمریکا عوض شدند؟ چقدر دولتهای مختلف از احزاب گوناگون در اروپا تغییر کردند؟

اما مگر در تمام آن سالها چه از طرف اروپا و چه از طرف آمریکا خط و سیاست غالب در رابطه با رژیم مماشات نبود؟

مگر در آمریکا یک دولت دموکرات برای خوشآمد به آخوند خاتمی شیاد نام مجاهدین را در لیست نگذاشت؟

مگر یک دولت جمهوری‌خواه هم در زد و بند با رژیم،‌ با واسطه‌گری جک استراو، مجاهدین را زیر سنگین‌ترین بمبارانهای تاریخ نگرفت؟

پس اشتباه است که فکر کنیم شرایط کنونی به‌خاطر تغییر دولتها بوده است.

این شرایط به این خاطر تغییر کرد که با وجود تمامی فراز و نشیبها، مجاهدین و مردم ایران از ۳۰خرداد ۶۰ از شعار و خط سرنگونی کوتاه نیامدند.

اوج آن هم قیام دیماه ۹۶ بود، واقعیتی که خود روحانی هم اعتراف کرد که به‌علت آن قیام و شعارهای ساختارشکنانه‌اش بود که ترامپ از برجام خارج شد و مصیبتهای بعدی برای نظام شدت گرفت.

پس این مبنا و اصل داستان.

البته نوع سیاست‌ها و دولتها هم نقش شرط را ایفا می‌کنند. که البته مهم هم هستند و الآن با دولت جدید در آمریکا، این شرط هم به کمک مبنا آمده است. بی‌جهت نیست که ظهره‌وند سفیر پیشین رژیم در ایتالیا می‌گفت:

«...جریانهای افراطی و در رأس آنها آقای پومپئو به‌نمایندگی از ترامپ دارد می‌گوید ما در رابطه با ایران، می‌خواهیم وارد فاز متفاوتی شویم»!

اما اصل و اساس،‌ مبنای محکمی که ساختمان براندازی روی آن سوار می‌شود، همان پایداری، خونها و مقاومت جبهه مردم و مقاومت ایران است که این «حرکت» توفانی را علیه رژیم سبب شده است.

خبرها را از تلگرام مجاهد دنبال کنید

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar