در داخل ایران، در حالیکه بسیاری از آمریکاییها سالهاست در پی شناسایی نشانههایی از اعتدال در درون این رژیم بودهاند، اکنون اگر حرفی برای زدن باشد این است که رژیم از زمان ریاستجمهوری حسن روحانی در 2013، سرکوبگرتر شده است.
حبسها و اعدامها افزایش پیدا کرده و تبادل اطلاعات از جمله دسترسی به اینترنت، رادیو و تلویزیون و نیز شبکههای اجتماعی هماکنون بهطور قابل ملاحظهیی توسطسپاه پاسداران کنترل میشود. ما در این نگرانیها سهیم هستیم. ما همچنین تصدیق میکنیم که این رژیم بنیادگرا در تهران، با نقض بسیاری معیارهای حکومت سیاسی و رفتار بینالمللی از انقلاب سال 1979، نه از طریق صندوق رأی، بلکه تنها با سرکوب مطلق و ادعای دروغین اتوریته مذهبی بر سر پا باقی مانده است؛ همان فرمولی که اکنون توسط افراطگرایان سنی تکرار شده که قصد ایجاد یک حکومت اسلامی در عراق و سوریه را دارند. هیچکس نباید در اینباره دچار سوءتفاهم شود که چرا شورای ملی مقاومت ایران تنها نهادی است که حاکمان تهران بیشترین ترس را از آن دارند: دلیلش این است که سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران بهطور مستقیم ادعای اتوریته مذهبی را بهچالش میکشند که آخوندها آنرا برای اعمال و حفظ قدرت سیاسی خود مورد استفاده قرار دادهاند. جنگ 35ساله آخوندها علیه سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران، حملات مرگبار مکرر علیه ساکنان اشرف و لیبرتی، نفوذ مخفی و بسیج تبلیغاتی سرویسهای اطلاعاتی آنها علیه مقاومت در کشورهای غربی، درخواستهای مکرر دیپلوماتیکشان طی دو دهه گذشته برای آنکه آمریکا، فرانسه و دولتهای دیگر مجاهدین را در لیستهای سازمانهای تروریستی خود قرار دهند، مصادره بشقابهای ماهوارهیی و پارازیتانداختن بر روی تلویزیون ملی ایران برای ممانعت از رسیدن آن به مردم داخل ایران، دستگیری خودسرانه، زندانیکردن و اعدام هر کسی که از مقاومت حمایت میکند، همه این وجوه تمرکز حقد و کین رژیم روی مقاومت، ناشی از یک واقعیت است. بحث بر سر تروریسم نیست، بحث بر سر فرهنگ یا جنگ ایران و عراق و یا وقایع بعد از جنگ خلیج فارس در سال 1991 نیست، تمامی تبلیغات تولید شده توسط رژیم برای بدنام و مجرم قلمداد کردن مقاومت، اکنون دیگر رسوا شده و شورای ملی مقاومت ایران، تمامی لیستگذاریهای تروریستی را بهچالش کشیده و هر بار پیروز شده است.
این عقدهگشایی آخوندها علیه مقاومت، بر سر اسلام و تمایل میلیونها ایرانی به اعتقاداتشان ضمن زندگی در یک جامعه مدرن با آموزش عالیتر و تقویت اقتصادی و سیاسی برای زنان و همچنین مردان است.
حبسها و اعدامها افزایش پیدا کرده و تبادل اطلاعات از جمله دسترسی به اینترنت، رادیو و تلویزیون و نیز شبکههای اجتماعی هماکنون بهطور قابل ملاحظهیی توسطسپاه پاسداران کنترل میشود. ما در این نگرانیها سهیم هستیم. ما همچنین تصدیق میکنیم که این رژیم بنیادگرا در تهران، با نقض بسیاری معیارهای حکومت سیاسی و رفتار بینالمللی از انقلاب سال 1979، نه از طریق صندوق رأی، بلکه تنها با سرکوب مطلق و ادعای دروغین اتوریته مذهبی بر سر پا باقی مانده است؛ همان فرمولی که اکنون توسط افراطگرایان سنی تکرار شده که قصد ایجاد یک حکومت اسلامی در عراق و سوریه را دارند. هیچکس نباید در اینباره دچار سوءتفاهم شود که چرا شورای ملی مقاومت ایران تنها نهادی است که حاکمان تهران بیشترین ترس را از آن دارند: دلیلش این است که سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران بهطور مستقیم ادعای اتوریته مذهبی را بهچالش میکشند که آخوندها آنرا برای اعمال و حفظ قدرت سیاسی خود مورد استفاده قرار دادهاند. جنگ 35ساله آخوندها علیه سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران، حملات مرگبار مکرر علیه ساکنان اشرف و لیبرتی، نفوذ مخفی و بسیج تبلیغاتی سرویسهای اطلاعاتی آنها علیه مقاومت در کشورهای غربی، درخواستهای مکرر دیپلوماتیکشان طی دو دهه گذشته برای آنکه آمریکا، فرانسه و دولتهای دیگر مجاهدین را در لیستهای سازمانهای تروریستی خود قرار دهند، مصادره بشقابهای ماهوارهیی و پارازیتانداختن بر روی تلویزیون ملی ایران برای ممانعت از رسیدن آن به مردم داخل ایران، دستگیری خودسرانه، زندانیکردن و اعدام هر کسی که از مقاومت حمایت میکند، همه این وجوه تمرکز حقد و کین رژیم روی مقاومت، ناشی از یک واقعیت است. بحث بر سر تروریسم نیست، بحث بر سر فرهنگ یا جنگ ایران و عراق و یا وقایع بعد از جنگ خلیج فارس در سال 1991 نیست، تمامی تبلیغات تولید شده توسط رژیم برای بدنام و مجرم قلمداد کردن مقاومت، اکنون دیگر رسوا شده و شورای ملی مقاومت ایران، تمامی لیستگذاریهای تروریستی را بهچالش کشیده و هر بار پیروز شده است.
این عقدهگشایی آخوندها علیه مقاومت، بر سر اسلام و تمایل میلیونها ایرانی به اعتقاداتشان ضمن زندگی در یک جامعه مدرن با آموزش عالیتر و تقویت اقتصادی و سیاسی برای زنان و همچنین مردان است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar