به آتش کشیدن نمادهای حکومت پلید آخوندی توسط کانونهای شورشی در شهرهای مختلف، نمودی دیگر از فراخوان به اعتراض و قیام برای تحقق سرنگونی رژیم ولایت فقیه در دوران آمادهباش برای سرنگونی.
کانونهای شورشی بیلبورد خامنهای در تهران را بهآتش کشیدند
اعضای کانون شورشی ۹۰۵ تهران، در یک عمل شجاعانه و انقلابی بیلبورد حاوی تصاویر خمینی دجال و خامنهای جلاد که در اتوبان امام علی تهران نصب شده بود بهآتش کشیدند. این کانون شورشی تراکتی با شعار مرگ بر خامنهای زنده باد رجوی بر جای گذاشتند.
بهآتش کشیدن بنر خامنهای جلاد در ساری
اعضای یکی از کانونهای شورشی در ساری نیز در حرکتی شجاعانه بنر خامنهای ملعون را بهآتش کشیده و فیلم عمل انقلابی خود را ارسال کردند.
با گسسته شدن بندهای مماشات و استمالت آمریکا و اروپا از رژیم ولایت فقیه، وارد دوران آمادهباش سرنگونیشدهایم.
رژیم آخوندها در پروسه بعد از قیام دیماه ۹۶تا امروز در سراشیب سقوط افتاده و در تمامیت و با تمام دستهبندیهایش بهطور کیفی تضعیف شده است. پروسه ماههای اخیر نشاندهنده آن است که این رژیم در مرحله و وضعیت بازگشتناپذیر قرار گرفته است و دیگر شرایط به عقب بر نمیگردد و آتش قیامها خاموشی نمیپذیرد. رژیم آخوندها برای پاسخ دادن به هر کدام از معضلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی بایستی راهی را طی کند که نفی موجودیت خودش است لذا در این قیام راه برونرفت ندارد. هر گونه راه برونرفت «بهمعنی نفی پایهها و موجودیت رژیم ولایت است». هر اقدام جدی و واقعی برای برونرفت از دو راه خارج نیست، یا بایستی عقبنشینی کند که منجر میشود که این رژیم از درون وا برود و سرنگون شود و یا بایستی وارد سرکوب و انقباض بیشتر بشود که کانونهای شورشی بهعنوان جرقه و آتشزنه قیام وارد کار شوند.
لذا آخوندها و پاسدارانشان از پس این قیام ظفرنمون هر افت و خیزی هم که داشته باشد برنمیآیند، و این مسیری به سوی سرنگونی رژیم ولایت فقیه است.
پاسخ این سؤال را میتوان از مقالهیی با همین نام جستجو کرد در این مقاله توضیح داده شده است که: در روزهای اخیر که سردمداران رژیم تلاش و تقلای زیادی میکنند تا وانمود سازند اوضاع حکومتشان عادی است؛ اصلاً تحریمها همانطور که لاریجانی گفت، خیلی هم خوب است؛ باعث پیشرفت میشود و غیره... ولی این نحوه برخورد با قضیه، سؤالات زیادی را به ذهن متبادر میکند از جمله
مثلاًًً اینکه واقعاً از کجا آخوندها اینطور حرف میزنند؟ بهقول معروف پشتشان به کجا گرم است؟ آیا زیر کاسه نیمکاسهای نیست؟ آیا در آن زیرها در حال مذاکرات پنهانی و مخفیانه نیستند؟
اگر چنین چیزی پشتپرده در جریان نیست، آیا این شیوه انکار واقعیتها که رژیم در پیش گرفته روی سر خودشان آوار نمیشود؟
آیا نیروهای خودش را خام و غافلگیر نمیکند؟
و در این شرایط، معادلات سیاسی و اجتماعی ایران به چه صورت رقم میخورد؟
چرا که به هر حال، اختلاف بسیار زیادی بین اظهارات سردمداران و مهرههای رژیم با ارزیابیهای کارشناسان و رسانههای خارجی وجود دارد، علت این اختلاف فاحش چیست؟
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar