söndag 18 november 2018

از سردار مریم بختیاری تا مریم رجوی مبارزات زنان دکتر بهروز پویان


از سردار مریم بختیاری تا مریم رجوی
مبارزات زنان
دکتر بهروز پویان
از خیزش دلیرانه سردار مریم بختیاری علیه ارتجاع، استبداد و استعمار تا رهبری خارق‌العاده مریم رجوی بر یک مقاومت‌ سراسری با ابعاد پیچیده و گسترده‌ٔ ملی و بین‌المللی بیش از یک قرن فاصله است که در مسیر تاریخی مقاومت‌ ایران در برابر مناسبات ارتجاعی، استبدادی و استعماری با روندی تکاملی و رشدیابنده، به یکدیگر پیوند می‌خورند.
نشانه‌گذاری ابتدا و انتهای تاریخ مقاومت‌ یکصدساله‌ٔ تاریخ ایران بر نام ۲مریم، آگاهانه و به هدف سمبولیزه کردن این مقاومت‌ تاریخی در شیوه‌ای از مبارزه برای آزادی و برابری است که بیش از سایر شیوه‌های آزموده‌شده، توان پاسخگویی به مسأله‌ٔ استبداد و ارتجاع و نیاز رهایی از این ائتلاف ضدانسانی در تاریخ ایران را دارد. بی‌شک در این مسیر تاریخی با نامهای درخشانی چون ستارخان، ناصر دیوان کازرونی، محمد تقی‌خان پسیان، میرزا کوچک‌خان، مصدق، فاطمی، جزنی، پویان، احمدزاده، حنیف‌نژاد و مسعود رجوی و انبوه یاران مجاهدشان مواجه می‌شویم که البته جملگی در همین شیوه‌ٔ مؤثر مبارزه که ما بر آن تأکید داریم قرار می‌گیرند. اما نقطه‌گذاری خط سیر مقاومت‌ بر ۲مریم، مشخصاً با هدف یادآوری بخش نادیده گرفته شده‌ٔ جنبش مقاومت‌ تاریخی مردم ایران در یک قرن گذشته در قالب روایت مردانه‌ٔ تاریخ توسط مورخان استبدادی‌-ارتجاعی شاه و شیخ و یا نویسندگان حامل رسوبات نرینه‌سالاری تاریخی صورت گرفته است.
مریم بختیاری
باید دانست که یکی از شاخصهای مهم اساسی در ارزیابی کیفیت مناسبات یک جامعه از نقطه‌نظر میزان تکامل‌یافتگی، وضعیت زنان در آن جامعه است. البته می‌توان تعاریف را به گونه‌ای ارائه کرد که وضعیت زنان با هر کیفیتی، هر چند در موقعیت تضعیف شده و اسارت‌بار را یک وضعیت ایده‌آل قلمداد کرد. مثلاً تخفیف موقعیت زن به یک شهروند حاشیه‌ای و برکنار از مناسبات عالی قدرت از طریق دادن برخی امتیازات اجتماعی(آن‌چنان که در رژیم شاه رایج بود) و یا حذف همان حداقل امتیازات اجتماعی(شیوه‌ای که در رژیم ولایت فقیه برقرار شد) در فرهنگ ارتجاعی و استبدادی رژیمهای شاه و شیخ به‌عنوان ایده‌آل وضعیت زن و ارتقای جایگاه وی معرفی می‌شود. اما روشن است که وقتی از کیفیت تکامل‌یافته و انسانی موقعیت زنان صحبت می‌کنیم منظور این تعاریف شیادانه و جعلی نیست. بی‌آن‌که بخواهیم در دام دوگانه‌ٔ جنسیتی زن/مرد که یک عارضه‌ٔ تاریخی و محصول سرکوب توسط قدرت در سطوح مختلف خرد و کلان بوده است، بیفتیم، بحث بر سر بخشی از جامعه‌ٔ انسانی است که در اثر باورهای پوسیده‌ٔ برخاسته از منفعت و مالکیت و مبتنی بر تمایزات بیولوژیک به حاشیه رانده شده و رژیمهای واپس‌گرا با به‌رسمیت شناختن حداقلی از حقوق انسانی آنان، با هیاهو و پروپاگاندا، چنان منتی بر سر این بخش از جامعه انسانی می‌گذارند که گویی تماماً از آنان رفع‌ستم شده است.
آنچه که در رژیم پهلوی در مورد آزادی اجتماعی زنان و حق رأی تبلیغ می‌شد از این دست طراری‌ها بود و این در حالی بود که این رژیم بنا‌ به ماهیت تاریخی‌اش نمی‌توانست قائل به برابری کامل در جامعه انسانی باشد. این امتیاز‌دادن هم برآمده از ماهیت تکامل‌یافته‌ٔ این رژیم نبود. در واقع همین امتیازات حداقلی هم در یک نزاع تاریخی میان آزادیخواهان با جبهه‌ٔ استبدادی و ارتجاعی به‌دست آمده بود.
البته این امتیازات حداقلی منافعی برای جبهه‌ٔ استبداد داشته است و آن آفتی بود که در جبهه مدافعان آزادی می‌انداخت. در واقع بخشی از جبهه‌ٔ مدافعان آزادی(اگر خوش‌بینانه آنها را در مبارزه‌شان صادق بدانیم) در اثر ناآگاهی یا تحلیل نادرست از شرایط و مسائل، با تمرکز روی حداقل‌های حقوق انسانی زنان و یا بخشهای دیگر تحت‌ستم جامعه، به‌محض حصول نتیجه، جبهه‌ٔ آزادیخواهان را به‌نفع جبهه‌ٔ مرتجعین و مستبدین‌ترک می‌کردند. این تقلیل‌گرایی به‌عنوان آفت در بخشی از جبهه‌ٔ آزادیخواهان مزایای سرشاری را روانه‌ٔ کیسه‌ٔ استبداد و ارتجاع کرده است. در هنگامه‌ٔ مشروطه و حتی پیش از آن وقتی زینب پاشا در تبریز گروهی چریک مسلح از زنان مبارز را برای مقابله با زیاده‌خواهی و غارتگری مستبدین و مرتجعین تشکیل داده بود و به هنگام احتکار، انبار غله‌ٔ محمدعلی میرزا و نظام‌العلما را به‌نفع توده‌های محروم با رزم مسلحانه می‌گشود و در زمانی که سردار مریم بختیاری در رأس یک فوج مسلح مشروطه‌خواه بر سر قوای قزاق به‌سردستگی رضاخان آتش می‌ریخت تا دروازه‌های تهران را به روی مشروطه‌خواهان بختیاری باز کند، عده‌یی به حداقل‌های حقوق انسانی زنان راضی بودند و در ذهن‌شان هم خروج از موقعیت اعتباری و تاریخی زنانه خطور نمی‌کرد. این خط تسلیم و رضا به امتیازهای حداقلی تا همین امروز هم ادامه داشته و جریان استبداد و ارتجاع را منتفع کرده است. آنچه که تحت عناوین "آزادیهای یواشکی" و امثال آن که همه‌ٔ خواستهای برابری‌طلبانه و انسانی زنان را در یک تقلیل‌گرایی ویرانگر به حضور محدود اجتماعی تخفیف می‌دهد و در مسیر همان انجماد در موقعیت تاریخی برساخته‌ٔ مناسبات نرینه‌سالاری است. این در حالی است که در چند دهه‌ٔ اخیر، زنان مجاهد در یک رزم دلیرانه‌ٔ انقلابی و با خروج از موقعیت تاریخی ارتجاعی جنسیت‌زده، با هدف گرفتن رأس ساختار بازتولیدکننده‌ٔ مناسبات منحط نرینه‌سالاری، به‌دنبال ارتقای کیفی جایگاه انسانی زنان در جامعه‌ٔ ایران بوده‌اند.
با این توضیحات روشن است که هدف از سمبولیزه کردن مبارزه‌ٔ آزادیخواهانه‌ٔ مردم ایران در یک قرن اخیر در ۲نام مریم، به‌طور مشخص برجسته‌کردن کدام خط از مقاومت‌ تاریخی مردم ایران است. اما تأکید بر روند تکاملی این خط مقاومت‌ تاریخی، اشاره به این نکته است که هر چند سردار مریم بختیاری و زینب پاشا به‌عنوان نماد مقاومت‌ انقلابی در قرن گذشته و در هنگامه‌ٔ مشروطه و پس از آن در نظر گرفته شده‌اند، اما حضور آنان در جبهه‌ٔ مقاومت‌ و‌ترک کردن موقعیت جنسیت‌زده‌ٔ ارتجاعی خود، به‌عنوان بخشی از یک مقاومت‌ سراسری بود که با توجه به شرایط تاریخی ناگزیر بودند دست‌کم خود را با جسارتی بی‌مانند به چشم مردان بکشند تا بتوانند حضورشان در مقاومت‌ را به‌رسمیت بشناسانند. اما امروز مریم رجوی سمبل مبارزه‌ٔ آزادیخواهانه مردم ایران، در رأس رهبری یک مقاومت‌ سراسری است که نه تنها دارای ابعاد ملی که به‌طور گسترده‌ای در سطح بین‌المللی تبدیل به نماد مقاومت‌ انقلابی مردم ایران شده است. این ارتقای کیفی زنان در روند مبارزه‌ٔ یکصد‌ساله‌ٔ مردم ایران، با همه‌ٔ هجمه‌هایی که از سوی جبهه ارتجاع، استبداد و استعمار بر آن وارد شده و می‌شود، نوید دوران جدیدی در مناسبات اجتماعی و تاریخی ایران می‌دهد.
زینب پاشا
در بحث از مقاومت‌ تاریخی ایران عنوان شد که جریان آزادیخواهی در یکصدسال اخیر در مقابل ائتلاف استبداد، ارتجاع و استعمار صف‌بندی کرده است. زنان نیز به‌عنوان بخشی از این مقاومت‌ تاریخی و اکنون به‌عنوان راهبران این جنبش در خطی از مقاومت‌ که در اینجا برجسته شد، پیوسته با یک هوشیاری و آگاهی روشن از مسائل اجتماعی و تاریخی، این ائتلاف سه‌گانه را هدف گرفته‌اند.
استبداد، ارتجاع و استعمار در برابر زنان
از منظر تاریخی ظهور نرینه سالاری را محصول سلطه‌ٔ یک شیوه‌ٔ تولید مسلط در جامعه می‌دانند که طی آن مالکیت در انحصار مردان قرار گرفته و زنان در حاشیه‌ٔ مناسبات جای گرفته‌اند. همین شیوه‌ٔ تولید مسلط محصول دیگری دارد تحت عنوان ساختار قدرت سیاسی که هم از مناسبات مسلط ارتزاق می‌کند، هم سهم عمده‌ای در باز تولید این مناسبات دارد. از این‌رو در این مناسبات زنان به‌عنوان بخش حاشیه‌ای جامعه تعریف می‌شوند و موقعیت‌شان توسط قدرت مسلط نیز بازتولید شده و امکان ورود به چرخه‌ٔ قدرت و مناسبات محوری جامعه را پیدا نمی‌کنند.
در تداوم تاریخی قدرت سیاسی، عنصر دیگری مفروض است که در ائتلاف با آن امکان سلطه را برای دستگاه قدرت سیاسی تسهیل می‌کند. این عنصر، گروه ملایان یا رهبران مذهبی بوده‌اند که ضمن زیست انگلی و ارتزاق از محصول کار افراد جامعه، با تولید یک دستگاه فکری ارتجاعی ضمن تحکیم مناسبات کهنه، برای قدرت سیاسی مسلط مشروعیت می‌خریدند. از سوی دیگر دستگاه سیاسی حاکم با بذل امکانات و شریک‌کردن مرتجعین در قدرت، این طبقه‌ٔ انگلی را برای استمرار پایه‌های قدرت خود، در ائتلاف با خود، نگه‌می‌داشتند. این ائتلاف دوگانه‌ٔ استبداد و ارتجاع در سراسر تاریخ ایران حضور داشته است. به‌حاشیه راندن زنان توسط قدرت و به‌واسطه‌ٔ دستگاه فکری ارتجاعی تولید و بازتولیدشده توسط مرتجعین و برساختن باورهای مذهبی و اخلاقیات از این ایده‌های خرافی به‌ویژه در مورد زنان، این امتیاز را داشت که بخشی از جامعه توسط بخشی دیگر، بی‌هیچ تلاشی از سوی حکومت به بند کشیده می‌شود، از این‌رو پتانسیل احتمالی اعتراض و عصیان جامعه در برابر تبهکاری عاملان قدرت به نیم کاهش پیدا می‌کرد. از دوره‌ٔ قاجاریه عنصر دیگری به ائتلاف استبداد و ارتجاع اضافه شد که بر مصائب جامعه ایران افزود. و آن نیروی استعماری بود که با ۲الگوی متفاوت به مسائل ایران ورود پیدا کرد. یکی الگوی روسیه با نفوذ مستقیم در دربار و وابستگان آن و دیگری الگوی انگلستان از طریق نفوذ بر ملاها و اثرگذاری در مناسبات سیاسی ایران از طریق پیوندخوردن با عنصر ارتجاعی که در نهایت حاصل کار تشکیل یک ائتلاف سه‌گانه شامل ۳عنصر استبداد، ارتجاع و استعمار بود. این ائتلاف اخیر تا امروز نیز هم‌چنان بر مناسبات ایران حاکم بوده است. آن‌چنان‌که رضاخان با کودتایی که آیرونساید انگلیسی در ایران صورت داد، وارد دولت شد و با حمایت آخوندهایی هم‌چون کاشانی و سایر ملاهای زمانه‌اش بر تخت سلطنت نشست. پسرش محمدرضا نیز در حالی‌که از مقاومت‌ ملی ایران به رهبری مصدق و فاطمی از ایران گریخته بود، با کودتای خارجی و حمایت آخوند کاشانی به سلطنت بازگشت و جابه‌جایی خمینی با محمدرضا پهلوی(جابه‌جا‌یی شیخ و شاه) توسط نیروهای بین‌المللی در حالی صورت گرفت که پیش از آن نیروهای انقلابی اعدام شده یا در زندان به‌سر می‌بردند.
این ائتلاف سه‌گانه در یک چیز با یکدیگر اشتراک نظر و عمل داشتند و آن حفظ مناسبات موجود بود. از آنجا که منفعت نیروی استعماری در تداوم پیوند استبداد و ارتجاع و تسلط این ائتلاف بر سرنوشت ایران بود، هر شیوه‌ای که موجب تداوم و بازتولید نظم موجود بود را پذیرفته و تقویت می‌کرد. از این‌رو در مورد مسأله‌ای هم‌چون مسأله‌ٔ زنان نیز، عنصر استعماری با استبداد و ارتجاع کاملاً در یک جبهه قرار داشت. بر این اساس بود که خط مقاومت‌ انقلابی مردم ایران و از جمله زنان انقلابی، پیوسته هر ۳عنصر این ائتلاف را هدف مقاومت‌ قرار می‌دادند. هم‌چنان‌که گفته شد، سردار مریم بختیاری از موقعیت جنسیت‌زده‌ٔ ارتجاعی خود خارج شد، سلاح به‌دست گرفت و در رأس گروهی مسلح نقش مهمی در فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان داشت. در بحبوحه‌ٔ نبرد تبریز و محاصره‌ٔ این شهر پس از استبداد صغیر، بسیاری از رزمندگان آزادی و مجاهدان تبریز را زنان تشکیل می‌دادند، حتی زنان روستاهای اطراف تبریز، فرزندان خود را به کول بسته و با هر چه در اختیار داشتند از بیل و کلنگ و… به سربازان و مزدوران حکومتی یورش می‌بردند، در میان مجاهدان رشت دست‌کم ۶۰زن حضور داشتند که تحت فرماندهی یپرم خان در جریان آزادسازی و پاک‌سازی رشت می‌جنگیدند. در همان هنگامه، انجمن تبریز از حضور زنان در نبرد محاصره‌ٔ تبریز چنین توصیفی ارائه کرد: "هستند زنان شیرافکن که در یک نقطه‌ٔ مهمه‌ٔ شهر به گاه جنگ با تغییر قیافت به یک مهارت خصوصی که در کار تیراندازی دارند سینه‌ٔ دشمن را می‌شکافند و آتش به فرق نامردانه‌ٔ سپاه یزید می‌بارند". در کنار این حضور انقلابی علیه مزدوران استبداد و استعمار و ارتجاع، زنان در شکل‌های اعتصاب، تظاهرات، نوشتن مقالات و شب‌نامه نیز بسیار فعال بودند. در مجلس اول شورای‌ ملی بحث در مورد استقراض از دولتهای روس و انگلیس پیش آمد که مشروطه‌خواهان در برابر این خواست ایستادند و پیشنهاد تأسیس بانک ملی را ارائه کردند. با طرح این پیشنهاد، موجی عظیم از حمایت زنان از تأسیس بانک ملی به‌راه افتاد و ضمن تحریم پارچه‌های خارجی، در یک کارزار سراسری اقدام به جمع‌آوری پول برای تأسیس این بانک کردند. در همین هنگامه که زنان به‌خروش آمده بودند و از جایگاه‌های متصلب تاریخی که استبداد و ارتجاع برای آنها تعیین‌ کرده بودند خارج شده بودند، سنگر مقاومت‌ را جلوتر برده و خواهان مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی شدند. یکی از نقص‌های قانون انتخابات مجلس شورای ملی این بود که به زنان حق رأی نداده بود. اما زنان از حق رأی پا را فراتر گذاشته خواهان ورود به نهادهای سیاسی و اجتماعی بودند. در دیماه ۱۲۸۵ یکی از این زنان مبارز نامه‌ای به سید محمد طباطبایی که نماینده تهران در مجلس اول بود نوشت و ضمن آن خواست خود مبنی بر مشارکت اجتماعی زنان را مطرح کرد، اما طباطبایی در پاسخ نوشت: "تربیت زنان در امور اطفال، خانه‌داری، حفظ ناموس و علومی که راجع به اخلاق و معاش خانواده باشد، اما در امور خاصه‌ٔ رجال از قبیل علوم پلیتیکی و امور سیاسی فعلاً مداخله‌ٔ ایشان اقتضا ندارد". در قضیه‌ٔ تأسیس بانک ملی نیز از آنجا که منافع استعمار را هدف قرار می‌داد، عوامل استعمار و استبداد در مجلس به‌رغم خواست عمومی، بسیار کارشکنی می‌کردند، از این‌رو مجلس در این زمینه دچار بلاتکلیفی شده بود، در این هنگام اتحادیه غیبی نسوان(یکی از چندین انجمن سری زنان در عهد مشروطه) در روزنامه ندای وطن به تاریخ ۱۱مهر ۱۲۸۶ نوشت: "۴۰روزی هم کار را به‌دست ما زن‌ها واگذارند، قانون را صحیح می‌کنیم، نظمیه را صحیح می‌کنیم، حکام را تعیین‌ می‌کنیم، دستورالعمل ولایات را می‌فرستیم، ریشه‌ٔ ظلم و استبداد را از بیخ می‌کنیم… هم‌ همین قدر عرض می‌کنم که زنها می‌توانند آنچه را که می‌خواهند…". این مواضع مترقی را زنان پیشتاز ۲۰سال پیش از پهلوی داشتند که با طرح بی‌حجابی اجباری که روی دیگر سکه‌ٔ حجاب اجباری خمینی بود و در هر حال چیزی از مفهوم آزادی در آن نبود، بر آن بود تا خود را پیشقراول ارتقای جایگاه زنان در تاریخ ایران نشان دهد. رضاخان که روزگاری در میان قزاقان و نیروهای استبدادی و استعماری با زنان پیشتاز هم‌چون سردار مریم بختیاری در تهران و زنان مجاهد در تبریز می‌جنگید، اکنون و در نهایت با حمایت استعمار و ارتجاع قدرت را ربوده بود و در پیام شاه‌شدنش هدفش را اجرای احکام دین! عنوان کرده بود، با تحلیل‌بردن خواسته‌های مترقی زنان ایران و تقلیل آن در امتیازهای حداقلی قصد داشت از خود یک ناجی بزرگ بسازد. این شیادی را در نطق یکی از مدیحه‌گویان دربارش به نام فخر عادل در کنگره نسوان شرق که یک نمایش تبلیغاتی در این زمینه بود را به‌خوبی می‌توان دید: "یادآوری می‌نمایم، کین همه آوازه‌ها از شه بود، بدیهی است در پیشگاه زنان دانش پژوه و مردان خردمند روشن است که قبل از طلوع آفتاب درخشان سلطنت با عظمت اعلی‌حضرت قدرقدرت همایون پهلوی ارواحنا فداه کوچکترین‌ترقی و جنبش حقوق‌طلبی در نسوان این مرز و بوم ایجاد نشده بود!". مصادره و جعل تاریخ تنها شیوه‌ٔ کار رضاخان و پسرش نبود، در رژیم خمینی نیز چنین شیوه‌هایی سکه‌ٔ رایج بوده است. با توجه به مواضعی که از زنان پیشتاز عصر مشروطه مطرح شد، امروز طرح حقوق حداقلی اجتماعی زنان از سوی برخی به‌اصطلاح حامیان حقوق زن، در داخل و خارج، بی‌آن‌که حاکمیت ساختار بازتولیدکننده‌ٔ این مناسبات منحط را نشانه بگیرند، بحثی بسیار واپسگرایانه به‌شمار می‌رود. بحث بر سر این نیست که آزادی پوشش و مثلاً رفتن به ورزشگاه حقوقی است که چندان اهمیت دارد، بلکه بحث بر سر این است که وقتی زنان جامعه ایران در ۱۰۰سال پیش خواهان مشارکت سیاسی می‌شوند، امروز سنگربستن عقب‌تر از این موضع، ارتجاع محض است.
مریم رجوی نماد یک مقاومت‌ تکامل‌یافته
در بحث روند تکاملی مقاومت‌ مردم ایران گفتیم که در فاصله‌ٔ دو نماد این مقاومت‌ یعنی سردار مریم بختیاری و مریم رجوی، اتفاق مهمی که افتاده این است که مقاومت‌ تاریخی مردم ایران، با سمبولیزه شدن در مریم رجوی، حاوی یک شخصیت تکامل یافته و بالغ شده است. از اینرو که اکنون، مقاومت‌ ایران با درهم شکستن موقعیتهای جبری ارتجاعی و تاریخی جنسیت زده، خود را تا سطح مناسبات انسانی پیشتاز بالا کشیده است. حضور زنان در کادر رهبری این مقاومت‌ سراسری که دارای ابعاد وسیع بین‌المللی است، نه تنها در تاریخ ایران بلکه در تاریخ جهان بدون‌تردید بی‌سابقه است. امروز مقاومت‌ ایران مرزهای مطالبات و مبارزه را، برخلاف مدعیان جعلی حقوق اجتماعی زنان و سایر اقشار تحت ستم ایران، بسیار بسیار جلوتر از مبارزان پیشتاز مشروطه کشانده و مسأله‌ٔ رفع ستم از زنان را در یک تحلیل واقع‌بینانه و نگرشی وسیع‌تر به‌لحاظ تاریخی، در حذف مناسبات ارتجاعی، شکستن سیستم باز تولید کننده‌ٔ این مناسبات در سطح قدرت سیاسی و جایگزینی آن با یک ساختار دموکراتیک و البته هژمونی زنان در این ساختار قدرت می‌داند. ‌تردیدی نیست که برای کمرشکن کردن مناسبات نهادینه شده ارتجاعی، باید بسیار رادیکال عمل کرد. ممکن است کسانی حتی بیغرض، مدعی شوند زنان ایران که یک تاریخ تحت ستم بوده‌اند توانایی فکری و عملی برای رهبری سیاسی ندارند. اما باید گفت زنان مجاهد و نماد این مقاومت‌ یعنی مریم رجوی که محصول تاریخی این جامعه و مقاومت‌ آن است، ناقض چنین دیدگاهی است. آگاهی و توان عملی افراد در انتزاع شکل نمی‌گیرد، بلکه در عمل اجتماعی و مواجهه با مسائل عینی و مادی صورت می‌بندد. صلاحیتی که مریم رجوی به‌عنوان نماد مقاومت‌ مردم ایران طی این سالیان در رهبری رزم و کارزار ملی و بین‌المللی از خود نشان داده، بیانگر ظرفیتهای خارق‌العاده‌ٔ یک زن ایرانی است که آگاهانه و با مسئولیت‌پذیری فوق العاده، بر نقشهای جبری تاریخی محصول ارتجاع و استبداد شوریده است.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar