torsdag 29 november 2018

درگذشت مجاهد صدیق احمد زارچی در آلبانی


مجاهد خلق احمد زارچی که از سال ۱۳۶۸ به مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوست، پس از سه دهه نبرد در راه آزادی مردم، روز سه‌شنبه ۶آذر پس از نزدیک ۲سال و نیم مبارزه با بیماری، در بیمارستانی در آلبانی درگذشت و به یاران صدیق و شهیدش پیوست.
اوکه در ۱۴ماه اخیر، از نبرد طولانیش با بیماری، در انجام کارهای شخصی توسط همرزمانش کمک و همراهی می‌شد، در همه حال روحیه‌یی پرشور و رزمنده داشت.
احمد زارجی در ۱۵شهریور سال ۱۳۳۱ درخانواده‌ای متوسط درخرم‌آباد لرستان بدنیا آمد و تحصیلات خود را در خرم‌آباد به پایان رساند. در تظاهرات انقلاب ضدسلطنتی فعال بود و پس از انقلاب با رویگردانی از مرتجعانی که در کمیته‌ها و دیگر نهادها بر انقلاب چنگ انداخته بودند، با آرمانهای مجاهدین آشنا شد و در سال ۵۸با با خواندن نشریهٔ مجاهد، گم شده‌اش را پیدا کرد. در همان زمان فرماندهی گارد شرکت نفت را که به او پیشنهاد شده بود رد کرد و به هواداری از مجاهدین پرداخت. این عشق او به آرمانهای مجاهدین سرانجام او را در سال۱۳۶۸ با ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوند داد.
از آن پس احمد در یکانهای رزمی ارتش آزادیبخش به یک رزمنده‌ی پرشور آزادی تبدیل شد. در عملیات تدافعی مروارید با وجود آن که از ناحیه سر و صورت مجروح شده بود دلاورانه جنگید.
در دوران ۱۴سال پایداری در اشرف و لیبرتی نیز مجاهدی فعال و پیشقدم در مسئولیتهای مختلف بود. در یگانهای پشتیبانی با حداکثر توان و سخت‌کوشی و دلسوزی مسئولیتهای خود را انجام می‌داد. یکی از مسئولیتهای او کار در آشپزخانه و تأمین غذای مجروحان و مصدومان بود.
اراده و عزم او در یکایک نامه‌ها و تعهدنامه‌هایش برای ادامهٔ نبرد تا برقراری آزادی می‌درخشد. از جمله در نقشه مسیرش در ۸مرداد سال ۹۲ نوشته بود: با الهام از این شب قدر علی علیه‌السلام و با تمسک به پیشوای مجاهدان می‌خواهم شب قدر خود را با قدر علی گره بزنم. باشد تا با هم، همراه و همدل شویم.. در برابر دیوارهایی که رژیم دور و برم کاشته، من آب هستم و آن را می‌شویم و از سر راه کنار می‌گذارم. چون که مجاهد خلق در هر کجا که باشد همه چیز را در هم میکوبد یا افشا می‌کند. و هر چه سر راه جنگمان باشد قادرم آن را بردارم و تا بی‌نهایت به پیش بروم...لیبرتی و اشرف را میدان جنگ روزانه‌ام می‌دانم و هیچ مانع یا زندان یاکمبودی را به‌رسمیت نمی‌شناسم چون که از یک مجاهد اشرفی این شایسته و بایسته است.
احمد قهرمان هنگامی که در لیبرتی در زیر موشک‌باران قرار داشت، با روحیه‌یی پرشور و مقاوم در آماده‌سازی سنگرها و استحکامات فعالانه تلاش می‌کرد. در برابر توطئه‌های اطلاعات آخوندی و نیروی تروریستی قدس و عوامل تحت‌امر آنها علیه اشرف و لیبرتی قاطعانه ایستاد. در سال ۱۳۸۲ هنگامی که رژیم تلاش کرد با آوردن تعدادی از اعضای خانواده‌اش، در اراده احمد خللی ایجاد کنند، بر ایمانش به حقانیت نبرد مجاهدین و آرمان مبارزه برای آزادی ایران از رژیم ضدبشری آخوندها، تأکید کرد. در سال ۱۳۹۴ هم وقتی رژیم خانواده او را به در ورودی لیبرتی آورد، احمد در نامه‌یی نوشت: ‌«سازمان مجاهدین خلق ایران که من عضو آن هستم مرا صدا زد و به من ابلاغ کرد که... می‌توانی نزد خانواده‌ات بروی که مرا مخیر کرد در رفتن یا ماندن که آزاد هستی. جواب من: این توطئهٔ رژیم آخوندی است که این افراد را به اینجا آورده به اسم خانواده. من این توطئه رژیم را محکوم می‌کنم و مشت محکمی بر دهان رژیم می‌زنم و می‌گویم یک جواب بیشتر ندارم: ماندن در سازمان مجاهدین خلق ایران. و خانوادهٔ واقعی من مجاهدین هستند هیهات مناالذله احمد زارچی ۹۴/۱۲/۶».

مجاهد صدیق احمد زارچی هنگامی که قرار شد به آلبانی منتقل شود نوشت:
« من این هجرت بزرگ را انجام می‌دهم چون که مجاهد تشکیلاتی و سازمانی هستم...فکر نکنند ما برای حفظ جانمان از اینجا می‌رویم. نه! ما می‌رویم برای جنگ بیشتر و سرنگونی رژیم پلید خمینی. این هجرت بزرگ را انجام می‌دهیم چون که بجز رجوی، رژیم هیچ هماوردی در صحنه ندارد و نخواهد هم داشت. پس من هم با اسم او و با آرمان او (علیه رژیم) می‌جنگم چون که رجوی حق است».

ایمان احمد قهرمان به انقلاب مریم رهایی در خلال تعهدات و نامه‌هایش موج می‌زند.
او در یکی از نامه‌هایش نوشته است:
« به خواهر مریم خوبم با سلام
از این‌که لطف کردید و به دیدن بیماران آمدید متشکرم، اما من نتوانستم حرفم را بزنم... چون که بیمار بودم و نمی‌خواستم شما را ناراحت کنم، اما حالا حرفهایم را می‌زنم.
تسلیم مریضی‌ام نمی‌شوم و با آن مبارزه می‌کنم... این ملاقات برایم تعهد می‌آورد. یعنی من هم می‌توانم چون با شما هستم و الآن خودم را در ایران می‌بینم...... شما امید خلق ایران هستید. احمد زارچی ».

احمد قهرمان در بحبوحه‌ٔ شدت بیماری در حالی که توان حرکت دادن قلم بر روی کاغذ را نداشت، در شب قدر رمضان سال ۹۶ نوشت:
«بر سه مرز سرخ (سستی، ضعف، ذلت) پای می‌فشارم. هیهات.
یا امیر مؤمنان
قدر مردم ما را با هدایت و راهبری مسعود و مریم رقم بزن
مرگ بر اصل ولایت فقیه
زنده باد آرمان خواهر مریم
احمد زارچی -۲۶خرداد»

سلام بر او روزی که از ارتجاع و رژیم غاصب آخوندی روی برگرداند، روزی که به مجاهدین و به ارتش ‌آزادی پیوست و روزی که مقاوم و سرفراز به عهدش با خدا و خلق وفا کرد.
خانم مریم رجوی درگذشت مجاهد صدیق احمد زارچی را به همرزمان مجاهدش، به بستگانش، و به مردم لرستان تسلیت گفت و تأکید کرد: درود بر او و خوشا به سعادتش که با عزمی استوار تا آخرین لحظه، رزمندهٔ انقلاب و مجاهد راه آزادی بود و سرفرازانه پرکشید. یاد و راهش در نبرد پیگیر یارانش برای آزادی مردم ایران ماندگار و جاودان است.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar