مجری: در مصاحبه هفته گذشته با آقای محمدعلی توحیدی، بحثی را شروع کردیم با عنوان «زهر اتمی، صورت مسأله سرنگونی». با توجه به اهمیت این بحث، این هفته نیز، این موضوع را در گفتگو با آقای توحیدی، مورد بحث قراردادیم.
سوال: آقای توحیدی، هفته گذشته در پاسخ به این سؤال که مهمترین بحث یا چالش اصلی پس از زهر اتمی چه هست، در یک کلام گفتید: «صورت مسأله سرنگونی!». در ادامه بحث هم چگونگی این صورت مسأله و مشخصات آن را مورد گفتگو قراردادیم. شما گفتید حتی بحثهای دیگر، یا موضوعات دیگر، مانند رد توافق اتمی در کنگره آمریکا نیز به نوعی راه به این مهمترین بحث و چالش میبرد.
میخواستم در این مصاحبه، این بحث را در رابطه با آنچه در درون رژیم میگذرد، دنبال کنیم. بهطور مشخص میخواهم بپرسم آیا مهمترین چالش، یا مهمترین پیآمد زهر اتمی، تاثیر آن در انتخابات آینده رژیم نیست؟ بهویژه با توجه به کشاکشهاییکه این روزها، شاهد آن هستیم.
محمدعلی توحیدی: مسأله این هست که در خود کشاکشهای انتخابات، صورت مسأله واقعی، باز هم صورت مسأله سرنگونی است. برای اینکه این موضوع را بشکافیم، ابتدا باید اشاره کنیم که جایگاه انتخابات در این دستگاه و نظام چیست.
بیش از 3 دهه است که هیچ مشروعیت مردمی در این انتخابات نیست. هیچ عنصر مردمی در آن جایی ندارد. انتخابات رژیم چیزی هست میان باندهای خود رژیم؛ به قول خودشان «میان خودیها». رسماً هم بین معتقدان قلبی و عملی به ولایتفقیه هست که باید این التزام قلبی و عملی به ولایت را امضا کنند، سپس وارد انتخابات شوند. بنابراین پدیدهایست در درون رژیم. این موضوع تعیین میکند، یا بارز میکند، یا تعادل درون رژیم را نشان میدهد. حتی آن را تنظیم میکند. برای اینکه تعادل رژیم، یا صورت مسأله آن یا موقعیت آن را ببینیم، تعادل رژیم را باید روی محور این دستگاه بسنجیم. مانند خیمه یا چادری که محور، ستون و عمود دارد. به قول خودشان «عمود خیمه نظام!» که همان ولایتفقیه است.
اگر ما یک مقایسه کنیم بین وضعیت فعلی نمایش انتخابات رژیم با 2 انتخابات پر تنشی که در سالهای اخیر، یعنی انتخابات سال 88 و 92 برگزار شد، البته آنها ریاستجمهوری بود، این مجلس خبرگان است، اما فرقی ندارد، از بعد کلی میتوان آنها را با هم مقایسه کرد؛ دقت کنید در سال 88 بحران در رابطه با انتخابات رژیم، بعد از مناظرههای آخر بروز کرد. قبل از آن، خبری از این مسائل نبود. بهطور مشخص هم، محور نظام را در نظر بگیریم، خیلی مطمئن بود که مهندسی انتخابات را پیش میبرد، خود احمدینژاد هم همین اطمینان را داشت. جالب است که تازگی، احمدی مقدم که سرکرده کل نیروهای انتظامی و سرکوب آن قیام بود، مصاحبه مفصلی در رابطه با وضعیت آن زمان کرده است. در یک جا میگوید، احمدینژاد اصلاً اینها را رقیب نمیدانست. بهطور مشخص احمدی مقدم گفت: «روز پنجشنبه بود، در خیابان رزمایش آرامش امنیت گذاشتیم. میخواستیم قدرتنمایی کنیم، حتی آقای احمدینژاد به من اعتراض کرد، چرا دارید جو را امنیتی میکنید؟ خودش را از پیش برنده میدانست. اینها را رقیب نمیدانست و باور نداشت».
قضایا جلو رفت، مناظرهها شد، بحران شد و یک شکاف و شقهای در این رژیم بروز کرد و از آن یک قیام بیرون زد. یعنی یکباره «رای من کو»، تبدیل شد به «مرگ بر اصل ولایتفقیه». بعد هم آن روز عاشورای 88 و پایین کشیدن تصاویر خامنهای و آتش زدن تصاویر خمینی و بالا گرفتن قیام. همین احمدی مقدم، در همین مصاحبه، وحشت خود را از عنصر سرنگونیطلب و بهطور مشخص مجاهدین در این قیام، ابراز میکند. خودش میگوید وقتی کار بالا گرفت و ما شروع به سرکوب کردیم، دیگر آنکه در صحنه ماند، همین نیروهایی مانند مجاهدین بودند. یعنی وضعیت را اینگونه تصویر میکند. حالا بعد از آن، میرسد به انتخابات بعدی در سال 92، که البته این وسط نیز در جریان آن قیام، موسوی و کروبی هم تأکید و تصریح خود را بر قانون اساسی نظام ولایتفقیه اعلام کردند، سپس موسوی دولت احمدینژاد را هم تأیید کرد.
در یک کلام، خامنهای به این صورت تنش را مهار کرد. باز هم امیدوار بود که بر اساس این خیانتهایی که صورت گرفته بود و سرکوبی که کرده بود، همچنین با محاسبهای که روی توطئههای زیاد و حسابشدهای که در سال 92 بر ضد مجاهدین انجام داد، با اینکه اتوریتهاش در خیابانهای ایران و بهویژه تهران لگدمال شده بود، باز محاسبه و مهندسی داشت که از دل آن انتخابات 92 هم، سعید جلیلی یا نفر مشابهی را بیرون بیاورد. اینجا بود که به موضوع احمدینژاد و متلاشی شدن گروههای ولایتفقیه برخورد. اینها نتوانستند متمرکز شوند. اما باز هم در مناظرهها و... کارهای دیگر که بسیج کرده بود، تلاش داشت تا مگر بتواند کسی را از اردوی خود بر مسند ریاستجمهوری رژیم بنشاند. اما به علت متلاشی شدن وضعیت خود و دعوایی که میان خامنهای و احمدینژاد رخ داد، نتوانست و این اردو متلاشی شد. بعد هم، از ترس اینکه اتفاقی نیفتد به روحانی تن داد. البته روحانی هم یک عنصر امنیتی از باند غالب بود.
حالا شما وضعیت نمایش انتخابات فعلی رژیم را با توجه به آن تجارب گذشته، در نظر بگیرید. از هماکنون چه بحرانی در رژیم سر باز کرده است. تازه پیش از آن، از سال 93، پیام عید روحانی که گفت: «امسال انتخابات است» و شروع به حمله کردند. الآن حرفهایی که رفسنجانی و روحانی علیه خامنهای میگویند، حرفهای روحانی علیه شورای نگهبان، همه نمودهای این وضعیت است. اینگونه، بحرانی در درون رژیم سر باز کرده است.
حال در این وضعیت، تعادل خامنهای چگونه است؟ در معرض چه وضعیتی است و اردوی آن در چه مختصاتی هست؟ در این میان، زهر اتمی هم پیش آمده و در کل به هژمونی خامنهای ضربهای سنگین وارد کرده است. من نمیخواهم الآن جزئیات انتخابات را بگویم؛ اما در این بحران، پشت آن از هم اکنون، یک زلزله دیگری را میبینیم. از ماههای قبل دیده میشد، اما این روزها روز به روز دارد بالا میگیرد. زلزلهای بزرگ در داخل رژیم. بنابراین، در خود این انتخابات هم ما آن صورت مسأله اصلی، یعنی صورت مسأله سرنگونی را میبینیم.
سوال: خامنهای چندی پیش تأکید کرد که نباید گذاشت روزنامهها و... که بر خلاف نظام چیزی مینویسند، دستشان باز باشد. که بهروشنی روی سرکوب و سانسور تأکید میکرد.
حتماً شنیدهاید که رفسنجانی هم بهروشنی، با اشاره به حرفهای خامنهای، گفته اگر کسانی مانع ابراز علاقه به هنر شوند، مطمئن باشید که به جای یک روزنامه، دهها سایت باز شده که نمیتوان دریچههای آن را مسدود کرد. حالا سوالم این است، رفسنجانی که همیشه سعی میکرد خود را به ولایتفقیه بچسباند، این را هم دیدیم که واقعاً در پی حفظ نظام است، چطور به این صراحت و تیزی و مشخص، تقابل میکند؟
محمدعلی توحیدی: این سوالی که میکنید، متوجه خود خامنهای هم هست. خامنهای بسیار تلاش میکند خود را یک آدم بهاصطلاح روشنی معرفی کند و بگوید طرفدار دانشگاه و شعر و... است. حال با چنین صراحتی دستور سانسور میدهد. تئاتر، نمایشنامه و... را قلع و قمع کنید و رودربایستی نداشته باشید!
حال پرسش اینجاست، چرا اینقدر بیرودربایستی و تند و تیز شده؟ البته قبل از آن هم، خامنهای در یک دیداری که با دانشجویان داشت، آنجا تیغ کشید که اصلاً در دانشگاه نباید کنسرت گذاشته شود، غلطترین کارها این است که در دانشگاه، کنسرت گذاشته شود! نماینده خامنهای هم در دانشگاه، آخوندی هست به نام محمدیان، آمد و گفت که به دانشگاهها ابلاغ کردیم که کنسرت ممنوع است. گویا ابلاغ کردند که اردوگاههای دانشجویی هم ممنوع است. خب این کارها را میکند. حتی مقارن موضوع زهر اتمی شاهد هستیم علائم وحشیگری در رژیم، بهصورت بسیار واضحتر در حال بروز است. دست و پا میبرند، چشم در میآورند و... تازه زمانی میگفتند خب، میتوانیم این کارها را طور دیگری انجام دهیم! اما وسط معامله، شروع کردند به اینگونه کارها. اعدامها نیز به وحشیانهترین صورت ادامه دارد. روشن است یک جبری خامنهای را به این شدت عمل میکشاند. خودش هم در همین حرفهای چند روز گذشته، گفت: که باید تمامی روزنهها را ببندیم. حتی رفسنجانی هم در پاسخ او میگوید، روزنهها باز میشود. یعنی حرفش این است که این کار عملی نیست. بنابراین، آن الزام، آن تهدید یا آن صورت مسألهای که خامنهای را به این کار وادار میکند، همین صورت مسأله سرنگونی است.
از طرفی، آن طرف را هم ببینید. برای نمونه، پسر رفسنجانی هم الآن زندان است. به صراحت هم طرفداران خامنهای در مجلس رژیم داد میزنند که آقای هاشمی، شما باید خودتان را خانهنشین کنید. یعنی به صراحت میگویند بکشید کنار. صحبت از حذف میکنند. همهاش هم به انتخابات راه میبرد.
همه اینها، دعوای اصلی که پشت این موضوعات هست را برجسته میکند.
سوال: بحث دیگری که مطرح است، تاثیر زهر اتمی در موقعیت رژیم در عراق و منطقه است. شما تاثیر زهر اتمی را در تحولاتی که در منطقه پیش رو داریم، چگونه میبینید؟
محمدعلی توحیدی: در تحولات منطقه و بهطور مشخص عراق، باز هم شاهد علائم متفاوت هستیم. اول اینکه مهره اصلی رژیم ولایتفقیه، مالکی، از هرم و دستگاه قدرت کنار گذاشته میشود، یعنی چتر سیاسی نیروها و مزدوران رژیم در عراق. که خودش ضربه بسیار کاری و شدید به دستگاه ولایتفقیه است. یعنی شاهد هستیم که بنیادهای ولایتفقیه در پایهها دارد زیر ضرب میرود. نگاه کنید الآن جوانانی که در شهرهای مختلف عراق، تظاهرات میکنند، از جمله مردم شیعه عراق، شعارشان این است که «با دین ما را غارت کردند».
از آنطرف مزدوران رژیم، مانند هادی عامری و... در روزنامههای رژیم حرفشان درباره تظاهرات مردمی این است که این تظاهرات، ضددین شده است. حالا همراهی با این تظاهرات از طرف مرجعیت نجف، آیتالله سیستانی هم هست، که برای داعیههای خامنهای اعتباری قائل نیستند. پاسخهای آیتالله سیستانی به خبرگزاری فرانسه، درباره یک حکومت مردمی، ملی و اینکه باید به مردم خدمات رساند، بسیار گویاست. حتی نقل کرده بودند که مرجعیت گفته، ما هیچ وقت نگفتیم حکومت باید مذهبی یا فرقهای باشد. خب این حرف از طرف مرجعیتی مانند آیتالله سیستانی برای داعیه ولایت و خلافتی که سید علی روضهخوان میخواهد در ایران اعلام کند، چه چیزی باقی میگذارد؟ پایهاش را میزند.
حتی قبل از این روحانیان شیعه، بر ضد این بسیج وابسته به رژیم که در عراق راه افتاده بود، اعتراض داشتند. میگفتند شما چرا از پرچم سید الشهدا سوء استفاده میکنید؟ یعنی دقت کنید این سوء استفاده از دین، دارد در منطقه زیرابش زده میشود. جاییکه رژیم با دجالیت، روی همینها سیاستها و دخالتهایش را پیش میبرد. اما ما میبینیم که روحانیان سنی و شیعیان، میگویند اینها که ما را به اسم دین غارت و چپاول کردند، به دین چه کار دارند؟ تحت نام دین چپاول و ظلم و فساد نکنید. یعنی پایههاییکه حکومت فاسد ولایتفقیه رویش سوار است، دارد حتی در مهمترین جاییکه رویش حساب کرده بود، عراق، فرو میریزد. جاییکه آن همه جنایت و قتل و خونریزی در آن کرد. خب اینها ضربات و لطماتیست ناشی از توفانی بر ضد رژیم که هنوز در راه است.
در سوریه نیز از زمان مذاکرات اتمی و عقبنشینیهای رژیم، افت نیروها و شکستهای پیدرپی نیروهایش، بارز شده است. در یمن هم که صحنه روشن است. اینکه چگونه تعادلقوا هر روز با شتاب، بر ضد نیروهای وابسته به رژیم، پیش میرود.
بنابراین، پشت تمامی این موارد، ما میتوانیم آن توفان بزرگتری که بر ضد رژیم در راه است را ببینیم. این یک واقعیت است.
مجری: با تشکر از شما آقای توحیدی بهخاطر بحث این هفته.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar