سخن روز
روز گذشته سران دوقوه، یعنی آخوند روحانی، رئیسجمهور و آخوند آملی لاریجانی، رئیس قوه قضاییه، جدا جدا به صحنه آمدند و اگر چه هر دو ظاهراً دربارهٔ دو موضوع متفاوت حرف زدند، اما فصلمشترک حرفهایشان ضدونقیضگویی، وعدههای دروغ و ادعاهای مسخره بود.
روحانی در جمع مدیران بالای وزارت کشاورزی و در رابطه با موضوع کشاورزی و کشاورزان صحبت کرد و آخوند لاریجانی در جمع مقامهای قوه قضاییه طبق معمول راجع به مسائل مختلف و بهخصوص راجع به رسوایی شکنجه وحشیانهٔ یکی از کارگران بازداشتشدهٔ هفتتپه حرف زد.
صحبتهای روحانی چه بود؟
روحانی به این نکات اشاره کرد:
- وضع کشاورزان بهویژه در دوره دولت خودش خیلی خوب شده است!
- کاری که دولتش برای کشاورزان کرده، تاکنون در تاریخ ایران نظیر نداشته است! اما یک عده هستند که میخواهند مردم را ناامید کنند!
- البته کشاورز باید امنیت داشته باشد و اگر زندگی کشاورز تأمین نشده باشد و امنیت نداشته باشد، ممکن است مشکل امنیتی برای جامعه بهوجود بیاید!
در مجموع میتوان گفت صحبتهای روحانی حول ۲خط امیددرمانی و تعریفدرمانی بود! آنچنان که گویا با یک عده بچه طرف است و با تعریف و تعارف میخواهد سر آنها را شیره بمالد.
منشاء تناقض در صحبتهای روحانی
روحانی از یکسو میگفت کاری که برای کشاورزان شده در تاریخ بینظیر بوده و از سوی دیگر نسبت به اینکه امنیت نظام از جانب کشاورزان ناراضی مورد تهدید قرار بگیرد ابراز نگرانی میکرد. آیا این دو موضوع متناقض نیست؟
این تناقض روشنی است که از یک واقعیت بیرون میآید:
واقعیت آن است که بحرانها و بیش از همه، بحران اجتماعی(قیام) بهشدت نظام را تهدید میکند، یکی از کانونهای قیام طی تظاهرات و اعتصابها و درگیریهای ۲ساله اخیر، کشاورزان اصفهان بودهاند و رژیم هم در این ۲سال نه با سرکوب و نه با وعده و وعید نتوانسته این کشاورزان را خاموش کند.
رژیم هم بهویژه در شرایط کنونی خوب میفهمد که وجود چنین کانونهای انفجاریای تا چه اندازه برای امنیتش خطرناک است.
روز ۲۱آذر ۹۷ خامنهای بهروشنی هشدار داد که مواظب باشید، نقشههایی برای نظام کشیدند. بعد هم اشاره کرد به قیام و اعتراضات و...
برای همین هم از یکطرف روحانی میخواهد با تعریفدرمانی، به خیال خود آنان را آرام کند و جلوی گسترش اعتراضات کشاورزان محروم را بگیرد، از طرف دیگر، از خطر «امنیتی» آنها برای کل نظام بهطور واقعی نگران و هراسان ا ست.
کما اینکه شعارهای کشاورزان محروم این است: «روحانی دروغگو» یا در سیرک جمعه رژیم در اصفهان پشت به نماینده خامنهای میکردند و شعار میدادند: «پشت به دشمن، رو به میهن!». یا «دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست!». یعنی کشاورزان به این درجه از آگاهی رسیدند که دشمن اصلی خودشان را بهخوبی شناختهاند و آن را در شعارهایشان علناً معرفی هم میکنند.
باید تأکید کرد که وضعیت انفجاری آنچنان جدی است که ۱۸عضو مجلس ارتجاع از اصفهان در یک اقدام نمایشی استعفا دادند. چرا؟
آیا واقعاً دلشان برای مردم سوخته بود؟
یا به وضعیت انفجاری جامعه به اندازه کافی اشراف داشته و میخواهند خودشان را کنار بکشند و به این ترتیب، آبی روی آتش آنها بریزند.
کار مفید از وحشت انفجار؟!
اولین سؤالی که اینجا پیش میآید این است که شاید رژیم بهعلت همین وضعیت انفجاری جامعه، واقعاً بخواهد برای کشاورزان کاری کند؟ چنین احتمالی چقدر واقعی است؟
چنین احتمالی و احتمال سازندگی از وحشت سقوط البته واقعی نیست چرا که:
این فقط کشاورزان نیستند که در وضعیت انفجاری قرار دارند. اقشار گسترده از کارگران تا بازنشستگان از فرهنگیان تا دانشجویان، از رانندگان کامیون تا بازاریان و از غارتشدگان تا بیکاران و... همه به میدان آمدهاند و عزم جزم دارند حقوق به یغما رفته خود را از حکومت غارتگر آخوندی باز پس گیرند.
به همین علت است در رژیمی که «بودجهخوارها»(به تعبیر خودشان) تمام سرمایه را خرج سیاستهای غارتگرانه و صدور تروریسم و سرکوب میکنند، چگونه میخواهند مشکل کشاورزان و سایر اقشار را حل کنند؟
برعکس، همین ۳هفته پیش بود که خبر دادند؛ میخواهند حداقل دستمزد را حذف کنند و اول هم قصد دارند از روستاییان و کارگران کشاورزی شروع کنند.
حتی یک رسانه رژیم هشدار داد که این کار یعنی کشاورزی که قبلاً دستکم با یک میلیون تومان قرارداد میبست(که تازه همین ۴-۵بار زیر خط فقر هست) الآن باید با ۳۰۰-۴۰۰هزار تومان قرارداد ببندد!
برای همین رژیم نه میخواهد و نه میتواند اقدامی سازنده در راستای بهبود وضعیت کشاورزان و سایر اقشار بهعمل آورد.
اساسا همین حرفهای روحانی گواه است که اگر دولت میخواست و میتوانست، چه نیازی به تعریفدرمانی داشت؟
آملی لاریجانی چه گفت؟
همزمان با صحبتهای روحانی، آملی لاریجانی هم صحبت کرد که در همان دستگاه روحانی بود.
از جمله دربارهٔ حقوقبشر و تکرار اباطیل همیشگی و این بار البته بهطور مشخص دربارهٔ شکنجه یکی از کارگران هفتتپه صحبت کرد چرا که این روزها، افشای این قضیه و انعکاس آن در شبکههای اجتماعی و در رسانهها، خیلی برای رژیم سنگین تمام شده است.
از یکطرف میگفت باید این شکنجه «ادعایی» را بررسی کنیم، و از طرف دیگر میگفت با کسانی که این خبرها را در جامعه پخش میکنند، باید برخورد کرد!
چرا چنین متناقض و آن هم در ملاءعام؟ به این علت که در تمام طول عمر این رژیم که شکنجه همیشه ابزار کارش بوده و حتی در جامعه جهانی زبانزد تمامی مجامع حقوقبشری است و ۶۵بار تاکنون در مجامع سازمان ملل بهعلت نقض حقوقبشر محکوم شده است! لذا میتوان نتیجه گرفت که سراپای این حرف او یک تناقض است، تناقضی ناشی از یک بنبست. بنبست سرکوب!
بنبست سرکوب!
یعنی اگر شکنجه کند چنین فضاحتی بالا میآید و اگر نکند، چگونه این جامعه انفجاری را مهار کند؟
اکنون وضع رژیم در این زمینه آنچنان پیچیده است که با توجه به این بنبست برخیها نتیجه میگیرند که رژیم دست از شکنجه برمیدارد یا دستکم مقداری آن را کاهش میدهد، چنین برآوردی مطلقاً واقعی نیست!
چرا که یک پایه این رژیم روی سرکوب استوار است در نتیجه هرگز از سرکوب کوتاه نمیآید و به دست خودش شیشه عمرش را نمیشکند.
کما اینکه سرنوشت تحقیقی هم که آملی لاریجانی وعده داده از اول برای همه روشن بود. به همین علت است که مقامات استان یکی یکی وارد شده و خبر منتشرشده در فضای مجازی و بهقول خودشان رسانههای معاند در رابطه با شکنجه کارگر بازداشتی نیشکر هفتتپه را تکذیب میکنند.
یادآوری یک نمونه قدیمی در همین رژیم
در تاریخ این رژیم یکبار هم در سال ۶۰ در رابطه با شکنجه مجاهدین خمینی هیات تحقیق درست کرد. در آن روزگار یعنی در اوایل سال ۶۰ نیز مجاهدین رواج شکنجه را در زندانهای خمینی افشا کردند. خمینی دستور تشکیل هیاتی به نام «هیات تحقیق پیرامون شایعهٔ شکنجه» را صادر کرد. تحقیقی که از پیش با اسمی که روی آن گذاشته بودند روشن بود و همانطور که از اول روشن بود هیات کذایی به این نتیجه رسید که شکنجه فقط یک شایعه است که مجاهدین رواج دادند و سپس خود خمینی آمد و گفت که مجاهدین خودشان خودشان را شکنجه میکنند تا چهرهٔ نظام را مخدوش جلوه بدهند.
نکتهٔ سیاسی مهم این است که آن روزها که خمینی ناچار شد چنین هیاتی را ولو بهطور صوری تشکیل بدهد، به این علت بود که هنوز در تعادل قوا، قدرت مطلقه نشده بود. اکنون نیز که رژیم ناچار از تکرار این نمایش شده به این علت است که باز هم در تعادلقوا در موقعیت ضعیفی قرار گرفته و مجبور است نسبت به این چیزها واکنش نشان بدهد و از خودش دفاع کند.
نتیجهگیری از حرفهای روحانی و آملی لاریجانی
فصل مشترک حرفهای این دو لفاظی، وعده، ژست و حرفدرمانی بود یعنی نمودی دیگر از ضعف شدید رژیم در تعادلقوا در برابر جبهه مردم و مقاومت ایران.
خروجی این ضعف هم میشود تناقضگویی!
لاریجانی میگوید باید در مورد شکنجه تحقیق کرد، اما با کسانی که این خبرها را منتشر میکنند برخورد جدی میشود!
اینگونه حرف زدن را باید به حساب آن گذاشت که تمامیت رژیم در بنبست است و در برابر هیچ بحرانی راهحل واقعی و منطقی ندارد.
چرا که این رژیم در تمامیت، در خط و استراتژی و حتی تاکتیک، در گرداب بنبست، بیراهحلی و تناقض دست و پا میزند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar