روز شنبه ۳۱فروردین ۹۸روحانی در یک سفر شتابان به ۳ استان سیلزده که یک صبح تا عصر طول کشید در چند سخنرانی دربارهٔ سیل و بازسازی ویرانیها و جبران خسارات ناشی از آن صحبت کرد. سفری شتابزده و سمبلیک برای نشاندادن حضور صوری سرکردگان نظام در مناطق بحرانی البته با صحنهسازیهای بسیار و تدابیر امنیتی فراوان تا آخوندها از خشم و کین مردم در امان بمانند.
هدف روحانی از این سفر چه بود؟
او با چنین سفر شتابزه و کوتاهی تلاش میکرد چه مسألهیی را حل کند؟
مضمون حرفهایی که در این سفر زد چه بود؟
و کلاً رژیم در مورد سیل چه طرح و برنامهیی دارد؟
سفری نمایشی
بی هیچ تردید میتوان گفت این، یک سفر نمایشی بود، آخوندها بهزعم خود برای بستن دهان معترض و خشمگین مردمی که میپرسند چرا مقامات نمیآیند وضع ما را ببیند؟ روحانی را به آنجا فرستاده بودند. روحانی ۱۹روز پس از وقوع سیل در این مناطق، تازه به آن نواحی رفت!
اماکنی که پس از گذشت این همه مدت، زخمشان دیگر تازه نیست. کما اینکه در این سفر به مناطقی که در همین لحظات کانون مصیبت هستند نرفت! مناطقی مانند شادگان و خرمشهر و آبادان که هنوز سیلابها در آن جریان دارد و مردم بیشترین نیاز به رسیدگی را دارند و در واقع در همین لحظات بسیاریشان درگیر مسأله مرگ و زندگی هستند.
مضمون این سفر چه بود؟
در خلاصهترین پاسخ میتوان گفت مضمون این سفر امنیتی بود، چرا که تنها دغدغهیی که رژیم در رابطه با سیل دارد، نه مصیبتی است که بر مردم وارد شده و نه ترمیم خرابیها و تخفیف آلام مردم و نه جبران خسارتها! بلکه اولین و مهمترین دغدغه خامنهای و روحانی و تمامی دستگاه حکومتی آخوندها و پاسدارانشان کنترل خشم انفجاری مردم و سرکوب اعتراضات آنهاست. نکتهیی که جانشین فرمانده نیروی انتظامی رژیم (پاسدار ایوب سلیمانی) در همان اولین روزهای سیل بهروشنی و بدون پردهپوشی در فرودگاه خرمآباد در جمع خبرنگاران گفت و برای همه روشن کرد که امنیت برای نظام کماکان اوجب واجبات است و بیش از هر چیز دیگری برای آخوندها و پاسدارانشان اولویت دارد.
سفر امدادی به میان سیلزدگان با وزرای امنیتی و شکنجهگران
اگر تصویر روحانی در جلسهٔ شورای هماهنگی مدیریت بحران در استان خوزستان را دیده باشید، علوی وزیر اطلاعات در پنل نشسته است. معنی آن چیست؟
در جریان سیل شیراز هم خامنهای ابتدا و قبل از هر کس دیگری همین وزیر اطلاعات را، به جای فرضا رئیس هلال احمر، به آنجا فرستاد. (بگذریم که اکنون روشن شده که هلالاحمر هم همان سپاه پاسداران است با تابلوی گمراهکننده یک نهاد دیگر همانطور که پاسدار قاسمی گوشهیی از آن را اخیراً نشان داد).
علاوه بر اینها رویکرد رژیم با مسألهٔ سیل از روز اول تاکنون تماماً امنیتی بوده است. در این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- فرستادن ۱۰هزار نیروی مسلح (به گفتهٴ) پاسدار باقری رئیس ستاد مشترک به استان گلستان
- فرستادن پاسدار و بسیجی به مناطق سیلزده
- بخصوص اعزام پاسداران خارجی رژیم، امثال آدمکشان حشدالشعبی و النجبا به خوزستان و جنایتکاران حزبالشیطان و پاسداران افغانی و پاکستانی به مناطق سیلزده.
تلویزیون رژیم به نقل از یکی از مزدوران عراقی رژیم گفت قرار است ما تا پایان بحران در اینجا بمانیم! آن مزدور نگفت تا پایان فرضا جمع کردن ویرانیهای سیل! یعنی برای حداقل خود پاسداران روشن است که برای مقابله با کدام بحران توجیه و وارد صحنه شدهاند.
- علاوه بر این در حال حاضر پاسدار جنایتکار قاسم سلیمانی چندین روز است که در خوزستان است و اتاق بهاصطلاح مدیریت بحران در این استان زیر نظر اوست و تروریست معروف ابومهدی مهندس هم در کنار اوست و عکس آنها را در فضای مجازی همه دیدهاند. همهٔ اینها نشان میدهد که مضمون دغدغهٔ رژیم رابطه با سیل تماماً امنیتی است.
بحران «بازسازی» به شیوه آخوند پاسداری!
روحانی البته در همین سفر از اینکه باید ویرانیها بازسازی شوند و خسارات سیلزدگان جبران گردد و.... بسیار داد سخن داد اما اندکی توجه به صحبتهایش روشن میکند که در همان صحبتها هم تا توانست حرافی کرد و دجالگری بهخرج داد! او در سخنرانیاش در جلسهٔ مدیریت بحران در خرمآباد مفصل «باید درمانی» کرد و حدود ۵۰بار کلمهٔ «باید» را تکرار نمود مانند اینکه:
باید بازسازی شود!
باید خسارات سیلزدگان تأمین شود!
باید جلوی سیلهای بعدی گرفته شود!
و باید... باید... و... اما چه کسی باید این «باید»ها را عملی کند!؟ جز خودش و دولت و نظام متبوعش؟
هم روحانی و هم گماشتههای خامنهای در نمایش جمعه این هفته و... هر جای دیگری که تریبونی بهدست آوردند و صحبت کردند، گفتند و رسماً اعلام کردند «دولت به تنهایی قادر به ترمیم خرابیها و جبران خسارتها نیست و مردم باید کمک کنند»!
روحانی خیلی روشن گفت: «هیچوقت نگید که این کار دولته، دولت در حد خودش باید انجام بده و وظیفه اشاست، همه مردم باید بیایند»!
هیچ اقدامی برای سیلزدگان نشده است!
روحانی در همین سفر و سخنرانیهایش حتی پا را از این هم فراتر گذاشت و گفت: «هر کس هر توانی داره هر امکانی داره چون یک کسی ممکن است مهندس ساختمان باشه بگه من مجانی کار مهندسی انجام میدهم یککسی بگه من مجانی میآیم نظارت میکنم یک کسی بگه من ده روز میآیم کار میکنم یک کسی بگه من بناهستم من دو هفته مجانی کار میکنم همه همه باید کار کنیم کمک کنیم واقعیت آن است که تقریباً هیچ اقدامی در این زمینه نشده است.
بخش دیگری از این واقعیت مفتضح را پرویز فتاح رئیس کمیته امداد خمینی بیان کرد. وی که روز جمعهٔ گذشته بهعنوان سخنران پیش از خطبههای نمایش جمعهٔ تهران صحبت میکرد، فاش نمود تا بهحال که یک ماه از وقوع سیل میگذرد، حتی به یک نفر از سیلزدگان هیچ نوع وامی داده نشده است.
مدیریت بحران پول ندارد!
روحانی در صحبتهای خود با شیادی گفت پولی که برای وسایل زندگی کافی نیست و باید خود این وسایل از طریق هماهنگی با تولید کنندهها به سیلزدگان داده شود. یعنی اولاً از پول خبری نیست و ثانیاً وسایل را هم بایستی از طریق هماهنگی با تولیدکننده تأمین کرد.
چگونگی این هماهنگی را پاسدار غیب پرور سرکردهٔ بسیج اینچنین توضیح داد: «سیلهای اخیر با وجود خسارتهای وارده اما برکات زیادی از جمله انسجام ملی را در کشور بهوجود آورد.
وی در مورد این انسجام ملی هم از «طرح جهاد همبستگی ملی» نام برد و گفت: این طرح ملی برای بازسازی و نوسازی مناطق مردم سیلزده کشور با همت مردم، هیأتهای مذهبی و با محوریت مساجد انجام میشود.
وی در مورد این انسجام ملی هم از «طرح جهاد همبستگی ملی» نام برد و گفت: این طرح ملی برای بازسازی و نوسازی مناطق مردم سیلزده کشور با همت مردم، هیأتهای مذهبی و با محوریت مساجد انجام میشود.
بازسازی از دخل مغازهداران خردهپا!
پاسدار غیب پرور در توضیحات خود همچنین گفت: در این طرح هر مسجد در سراسر کشور ساخت یک منزل مسکونی و هر کاسب تأمین یک کالای اساسی را عدهدار خواهد شد(!) و مجموعه بانکهای کشور هر بانک یک مدرسه را تقبل خواهد کرد.
روشن است که تحت عنوان کمک به سیلزدگان به تمام کسبه فشار میآورند که مثلاً هر کدام از آنها بهای یک یخچال یا اجاق گاز را باید بدهند، اینکه چقدرش به دست سیلزدگان میرسد صدها و هزاران تجربه از زلزله بم که بعد از ۱۹سال هنوز بسیاری از آنها در کانکس زندگی میکنند و زلزلهزدگان کرمانشاه که هنور در چادر هستند روشن میکند. روشن است که عمدهٔ این کمکهای اخاذی شده توسط پاسداران و آخوندها چپاول میشود و معنی «برکات زیاد» سیل هم لابد همین است.
اما آنچه که قابل توجه است اینکه رژیم هرگز و هیچگاه این بازیها را در مورد بازسازی لبنان و سوریه و... در نیاورد و مستقیماً و با استفاده بیحساب از خزانه ملت و منابع ملی که تعلق مستقیم به مردم این سرزمین دارد، فرضا در ۴۵روز ۴۵مدرسه در لبنان ساخت و در چند هفته یک شهر ویرانه را به یک شهر زیبا و نوساز تبدیل کرد و در تمامی آن مدت نیز حتی اجاره منزل آوارگان حزبالله را هم پرداخت کرد و حتی پول گوسفند تلف شده چوپانهای بیابانهای «جبلعامل» و دیگر کوهسارهای جنوب لبنان را هم نقدا پرداخت کرد! بهای خودروهای زیر بمباران رفته لبنانیها را هم از جیب ملت ایران داد و از هیچ بقال و کارگر و مغازه داری هم درخواست کمک نکرد!
تکلیف سیلزدگان چیست؟
تجارب مکرر با این رژیم گواه آن است که این رژیم تنها زبان زور میفهمد، بهترین و نزدیکترین نمونه، تجربه غارتشدگان و مالباختگان است که رژیم تنها وقتی از جانب آنها و اعتراضات خیابانی متشکل و مستمرشان احساس خطر کرد، حاضر به پرداخت پول آنها که معادل ۳۰هزار میلیارد تومان بود، شد.
اکنون نیز سیلزدگان تنها با اعتراض و همبستگی خود میتوانند چیزی از این رژیم به دست بیاورند.
کسبه و سایر مردم هم روشن است که تن به اخاذی رژیم تحت عنوان کمک به سیلزدگان نخواهند داد؛ روشن است که مردم همچنان که تا بهحال نشان دادهاند حتی از نان سفرهٔ خودشان هم میزنند تا به یاری هموطنان سیلزدهٔ خود بشتابند و باز هم این کار را میکنند اما خوب میدانند که این کمکها را بایستی مستقلاً به دست هموطنان سیلزده برسانند و مطلقاً از کانال رژیم نباید استفاده کنند چون تماماً غارت میشود.
روشنگری در این رابطه و سازماندهی اعتراضات هم اساساً بر عهدهٔ شوراهای مردمی است که خوشبختانه در بسیاری از مناطق سیلزده شکل گرفته است و این تنها راه است.
اعتراض و اعتراض و باز هم اعتراض مقدمترین و پایهایترین راهکار است هم برای مالباختگان، هم برای کارگران، هم برای بازنشستگان، هم برای معلمان و.... البته اکنون برای سیلزدگان.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar