در پی وارد آمدن کلان ضربه لیستگذاری تروریستی به سپاه پاسداران، رژیم بهسختی تلاش میکند تا تعادل از دست رفتهاش را دوباره بهدست آورده و خود را مسلط بر اوضاع نشان دهد.
بر همین اساس مجلس ارتجاع روز سهشنبه ۲۷فروردین طرحی را با عنوان حمایت از سپاه پاسداران و برای مقابله به مثل در برابر لیستگذاری آمریکا تصویب کرد.
اکنون باید دید هدف واقعی رژیم از این اقدام چیست؟
آیا نتیجهٔ این اقدام یک گام بهسمت افزایش تشنج و رویارویی است؟
رژیم در برابر لیستگذاری سپاه پاسداران، بهطور واقعی چه راهکارهایی دارد؟
و نهایتاً آیا رژیم میتواند از طریق اروپا یا قدرتهای شرقی مانند روسیه و چین با لیستگذاری آمریکا مقابله کند؟
نگاهی دوباره به پیامدهای لیستگذاری شدن سپاه
برای درک بهتر صحنه لازم است به مهمترین پیامدهای لیستگذاری شدن سپاه نگاهی دوباره شود:
این واقعه ۴پیآمد فوری و جدی داشت:
اول: کامل کردن انزوای جهانی رژیم و بالا بردن فشار تحریمها و متقابلاً تقویت ائتلاف ضد رژیم.
دوم: تضعیف موقعیت منطقهیی رژیم.
سوم: تشدید تضادهای درون رژیم حول حمایت از سپاه یا محدود کردن سپاه (یعنی شقه شدن رأس سیاسی رژیم)
چهارم: و شاید مهمتر از عوامل یاد شده، برآیند این عوامل در خود سپاه است که باعث تضعیف شدید روحیه پاسداران و افزایش شتاب روند ریزش در سپاه میشود که نتیجهٔآن، کند شدن حربهٔ سرکوب رژیم در داخل است.
بنابراین جلسهٔ نمایشی مجلس مخاطب اولش پاسداران و تقویت روحیهٔ آنها بود.
آوردن مزدوران برونمرزی سپاه پاسداران مانند حشدالشعبی و نیروهای حزبالشیطان لبنان هم، اقدامی است که هدف اول آن قبل از هر چیز تقویت روحیهٔ پاسداران است؛ چرا که مردم از این نمایشهای رنگ باخته علامت ضعف و کم آوردن رژیم را میگیرند.
تغییر ۱۸۰درجهای مأموریت مزدوران برونمرزی رژیم!
اکنون طنز قضیه آنجاست که رژیمی که پیش از اینها میگفت مزدوران خارجیاش را در جهت تحقق شعارهای خود (یعنی نماز خواندن در قدس و حسینیه ساختن در کاخ سفید و...) ایجاد کرده است! و میگفت ما ۴پایتخت عربی را زیر نگین خودمان داریم، اکنون ناگزیر شده تا همان مزدوران را برای حفاظت از نظام به داخل ایران بیاورد!
اوضاع چقدر وخیم است؟
نمایندگان مجلس ارتجاع برای اینکه اجازه ندهند آمریکا از همین مصوبه فرمایشی بهعنوان بهانه برای تشدید محاصره سیاسی و تحریم اقتصادی رژیم استفاده کند چارهیی اندیشیدهاند. به این صورت که در برابر شاخ و شانههای پوشالی که در مادهٔ اول کشیده در مواد بعدی پنبهٔ همانها را هم زدهاند. در مادهٔ ۹این طرح، دولت موظف شده که موضوع تروریستی نامیدن سپاه پاسداران را بهلحاظ حقوقی در مراجع بینالمللی، از طریق مراودات دوجانبه و چند جانبه دنبال کند.
همچنین در این مصوبه تأکید شده: «کلیه تکالیف مرتبط با نیروهای مسلح مقرر در این قانون بر اساس تدابیر فرماندهی کل قوا قابل اجرا میباشد».
به این ترتیب همهٔ آنچه که در مادهٔ اول آمده، موکول به تایید و موافقت ولیفقیه ارتجاع شده است.
در مورد احتمال جنگ هم، صرفنظر از اینکه احتمال وارد آوردن ضربات نظامی محدود و تاکتیکی در اینجا و آنجا منتفی نیست، اما بعید است که هیچیک از دو طرف یعنی رژیم و آمریکا ارادهیی برای یک جنگ گسترده داشته باشند.
خامنهای در این مورد با بیان اینکه جنگ نمیشود و مذاکره هم نمیکنیم گفت:
«جنگ نمیشود به این علت که ما قصد جنگ نداریم».
مقامات آمریکا هم به کرات گفتهاند که خواهان جنگ نیستد و فشار میآورند که رژیم را بهدست کشیدن از سیاستهای خود در منطقه و جهان وادار کنند و بهخصوص پس از تجربه جنگ احمقانهٔ عراق، آمریکا هرگز بهسمت جنگ نخواهد رفت، ضمن آن که نیازی هم بهآن ندارد.
مضحکه مصوبه مجلس
در مورد نمایشی بودن طرح مجلس بعضی از مخالفان، آن را دیپلوماسی پارلمانی و دیپلوماسی لبخند توصیف کردند و حتی یکی از آنها گفت: «سکوت مجلس در این زمینه جز خیانت به انقلاب و خون شهدا چیز دیگری نیست».
یکی دیگر گفت که آمریکا نیروهای سپاه را در هر جا مورد تحریم و لیست قرار داده، شما چرا فقط نیروهای سنتکام را در لیست گذاشتهاید؟
به هر حال بهنظر نمیرسد که از این کار نمایشی مجلس، آبی برای رژیم و برای سپاه پاسداران ضربه خورده گرم شود!
تعویض صدور تروریسم با سرکوب در داخل؟
برخی ناظران میگویند ممکن است رژیم با توقف صدور تروریسم و افزایش سرکوب داخلی از این بحران عبور کند اما باید گفت:
رژیم جز تسلیم یا ادامه دادن همین مسیر فعلی، راه دیگری ندارد و روشن است که هر دو راه برای رژیم مرگبار است و خودش آن را دوراهی مرگ یا خودکشی از ترس مرگ مینامد.
دست کشیدن از سیاست صدور تروریسم یعنی صادر کردن حکم فروپاشی و مرگ سپاه پاسداران که دینامیزمش را از صدور تروریسم میگیرد و در این صورت سپاه علت وجودی خود را از دست میدهد و در آن صورت دیگر در سرکوب داخلی نیز کارآیی نخواهد داشت.
مشابهتهای دو دیکتاتوری
رژیم و سپاهش از این نظر (کنار گذاشتن صدور تروریسم) مشابهتی با ساواک دیکتاتوری شاه دارد. هنگامی که شاه در اثر سیاست کارتر، شلاق و شکنجه را کنار گذاشت؛ روند فروپاشی ساواک آغاز شد و با آغاز این روند در واقع روند سقوط کل رژیم شاه کلید خورد. چرا که دیکتاتوری سلطنتی اساساً به ساواک تکیه داشت.
سپاه پاسداران هم اگر از صدور تروریسم و رؤیای بسط ولایت فقیه دست بردارد، به همان سرنوشت ساواک، و رژیم شیخ هم به سرنوشت رژیم شاه دچار خواهد شد.
اگر هم نخواهد این را بپذیرد، با این وضعیت اقتصادی که خسارات این سیل هم به آن اضافه شده، در واقع هر روز باید انفجار اجتماعی را انتظار بکشد، در حالی که نه از حمایت سیاست مماشات مانند قیام۸۸برخوردار است و نه از یک وضعیت منسجم در داخل خود.
آیا نگاه به شرق نمیتواند رژیم را نجات دهد؟
در این مورد باید گفت: تکیه به اروپا بیشتر شوخی است تا آنجا که خود خامنهای هم سازوکار اروپایی را که ثمره و نتیجهٔ تعامل با اروپا بود، یک شوخی تلخ نامید. حتی متولی سیاست تعامل با اروپا و سازوکار اروپایی، یعنی ظریف هم از اروپا اظهار ناامیدی و گلایه میکند و میگوید اروپا تا بهحال کاری نکرده است. باند دیگر هم اساساً میگوید اروپا برجام را پاره کرده و ما هم باید از برجام خارج شویم.
جالب است که از فرط بیچارگی نه ظریف و نه باند خامنهای چارهیی جز آویختن به همین ریسمان پوسیدهٔ اروپا ندارند. جالب است که یکی از مهرههای باند اصلاحطلب به نام زیدآبادی روز سهشنبه ۲۷فروردین ۹۸نوشت:
«محمد جواد ظریف در پیامی توئیتری نوشته است: "برای شرکای اروپایی خواندن سندی که....."
این ظریف هم بعضاً با چنان لحنی از "شرکاء" یا "دوستان" اروپایی حرف میزند که اگر کسی با مواضع اعضای اتحادیه اروپا در برابر جمهوری اسلامی آشنا نباشد؛ گمان میبرد که مقامهای دو طرف، رفیق گرمابه و گلستان یکدیگرند!
سکوت کامل کشورهای اروپایی در مورد گنجاندن نام سپاه پاسداران در فهرست تروریستی دولت آمریکا، خود گواه روشنی از میزان شراکت و دوستی مورد نظر آقای ظریف است!».
در مورد روسیه و چین هم میتوان گفت:
آنها در حمایت از رژیم یک یا چند مدار از اروپا دورترند و همچنان که تجربه مکرر نشان داده است آنها هرگز منافع کلان خود با آمریکا را فدای منافع خود با رژیم نکرده و نخواهند کرد.
به همین علت باید روزهای بسیار سختتری را برای رژیم پیشبینی کرد.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar