از روز چهارشنبه ۴اردیبهشت ۹۸ اظهارات ضدو نقیضی از بالاترین سردمداران رژیم صادر میگردد! از یک طرف خامنهای نسبت به تشدید تحریمها، بیاعتنایی نشان داده و میگوید: «۴۰سال است که این شرایط ادامه داشته و ما از تحریمها نمیترسیم و همین اندازه نفتی که میفروشیم، برایمان کافی است»! اما همزمان با او روحانی با ابراز وحشت از قیام (که او آن را آشوبهای خیابانی مینامد) از مذاکره با آمریکا صحبت کرد و همزمان با او ظریف هم در نیویورک در همین باره صحبت کرد.
اکنون سؤال این است که رژیم به چه سمتی میرود و این مواضع متناقض گویای چیست؟
حرفهای روحانی و ظریف که آشکارا پیشنهاد مذاکره و معامله با آمریکاست، در حالی که خامنهای خیلی در مرداد ماه گذشته کاملاً صریح و بیابهام گفت که نه جنگ میشود، نه مذاکره میکنیم! و در صحبت دیروز هم ابراز اطمینان کرد که آمریکا نمیتواند جلوی صدور نفت را بگیرد و ما هر قدر اراده کنیم نفت میفروشیم و هم در برابر تهاجم دشمن دست روی دست نمیگذاریم و جواب میدهیم.
خاستگاه این مواضع و حرفهای ضدو نقیض چیست و چه هدفی را دنبال میکند؟
آنسوی مواضع متناقض آخوندها چه چیزی نهفته است؟
اولین سؤالی که ممکن است به ذهن بزند این است که آیا این تناقضگوییها و بهخصوص همزمانی آنها به این معنی نیست که ورای این ظاهر متناقض رژیم تلاش میکند خط مشخص و واحدی را پیش ببرد؟ یک تقسیم کاری صورت گرفته و مثلاً دارد روی تضادهای داخلی آمریکا مانور میکند؟
گرچه این سؤال منطقی است اما باید یادآوری کرد رژیم در شرایطی که تا خرخره در باتلاق بحرانهای متعدد فرو رفته، مطلقاً در شرایطی نیست که بخواهد روی تضادهای داخلی هیأت حاکمة آمریکا کار کند!
به همین علت هر تحلیلی در مورد رژیم بایستی در پرتو کلان ضربههایی که طی همین دو سه هفتهٔ اخیر دریافت کرده، صورت بگیرد:
کلان ضربه در لیست تروریستی رفتن سپاه پاسداران،
کلان ضربه پایان معافیت خرید نفت ایران برای ۸کشور مشخص،
تنها همین دو ضربه، چنان ضرباتی هستند که رأس سپاه را به بریدگی یا برکناری کشاند!
اکنون هر اندازه که بتوانیم این برکناری را مانور یا بازی تلقی کنیم، این مواضع متناقض را هم میتوانیم بازی سیاسی تلقی کنیم!
نگاهی به یک نمونه دیگر
بهعنوان یک مثال دیگر؛
اگر چه رسانههای حکومتی از اظهارت ظریف بهعنوان مانور رسانهای در قلب آمریکا یاد میکنند، اما اینهم لاف و گزافی بیش نیست.
کما اینکه لاف دیروز خامنهای که هر قدر اراده کنیم نفت میفروشیم هم مسخرهتر و تو خالیتر از آن است که کسی آن را جدی بگیرد.
این مواضع و این حرفها ناشی از آثار کلان ضربههایی است که گفته شد و اساساً مصرف داخلی دارند.
گوشههایی از این وحشت و سردرگمی را میتوان در اظهارات مهرهها و رسانههای رژیم طی همین روزها دید. مثلاً پاسدار قاسم سلیمانی در مراسم معارفهٔ سرکردهٔ جدید سپاه، صراحتاً میگوید: «بهعنوان یک سپاهی میگویم که سپاه و انقلاب در برهه خطیری قرار دارند» و بعد اضافه میکند: «امروز بهدلیل بغض و کینه دشمنان نسبت به انقلاب و سپاه به برادری و همدلی بیشتری نیاز داریم.
این حرفها البته اعتراف آشکاری است به بحران و تضاد و جنگ و دعوا در درون سپاه.
کارشناسان باند روحانی هم مرتب به رژیم هشدار میدهند وضع بسیار بحرانی و خطرناک است و ولیفقیه باید زودتر تصمیم بگیرد.
سیاسیون نظام چه میگویند؟
بهعنوان نمونه حسین موسویان دیپلمات سابق رژیم نوشته است:
«شرایط بحرانی روابط آمریکا و ایران به تدریج وخیمتر میشود. اقدام بیسابقه آمریکا مبنی بر قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست سازمانهای تروریستی نشانهای از جدیتر شدن ابعاد خصومت دولت آمریکا نسبت به (نظام) بهشمار میآید. رویکردی تقابل جویانه که بیتردید طی دو سال آینده از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا ادامه خواهد یافت. ذیل چنین رویکردی منافع حیاتی ملی ایران ایجاب میکند مسئولان امنیت ملی کشور از شرایط موجود و پیش رو درک صحیح داشته و تصمیمات درست و بموقع اتخاذ کنند».
موسویان اضافه میکند: « نتیجه انتخابات آمریکا نباید عامل تعیینکنندهای برای تصمیمات مقطع فعلی کشور باشد زیرا اولاً محبوبیت ترامپ افزایش یافته و هیچ تضمینی هم وجود ندارد که دموکرات ها پیروز انتخابات باشند و ثانیاً: تخریبها در یکی دو سال گذشته و تا پایان دوره اول ریاستجمهوری ترامپ به قدری گسترده بوده و خواهد بود که راه مفری برای منتخب بعدی نماند».
آیا تبادل زندانیان، علامت برای مذاکره است؟
طبعا هر مذاکرهای دو طرف دارد. آمریکا به این پیشنهادها جواب رد داد. ساعتهایی پس از انتشار سخنان ظریف، یک مقام وزارتخارجه آمریکا در پاسخی مکتوب به رسانهها گفت: از سخنان ظریف درباره «آمریکاییها که به خطا در ایران زندانی شدهاند» مطلع شده است.
او با اشاره به اینکه ایالات متحده «راه حل بشردوستانه آزادی آمریکاییهای زندانی در ایران» را بارها تکرار کرده گفت: این رژیم میتواند جدی بودن خود را ابتدا «با آزادی فوری زندانیان بیگناه آمریکایی» نشان دهد.
مذاکره مترادف تسلیم
روحانی در حالی که میگفت ما اهل مذاکره و دیپلوماسی هستیم، ناچار اعتراف کرد آمریکا به چیزی جز ذلت و تسلیم ما راضی نیست.
اکنون میتوان گفت مذاکره در شرایط کنونی و در تعادلقوای موجود جز این هم نمیتواند مطرح باشد و پذیرش شروط آمریکا جز بهمعنی تغییر رژیم و نابودی آن نیست و رژیم توان این را ندارد که در این جهت قدمی بردارد.
یکی از مهرههای رژیم به نام زیدآبادی با هشدار نسبت به افزایش بیشازپیش تحریمها و تشدید فشارهای اقتصادی آمریکا گفت: « تصمیم تازهای در کشور گرفته نمیشود زیرا تصمیم تازه بهمعنای قدرت انعطاف و انطباق است که پیشاپیش مذموم تلقی شده است.
در هر صورت، اگر مسئولان میخواهند در مقابل فشار فزایندۀ بیرونی ابتکاری به خرج دهند باید از تصمیمهای تازه نهراسند و این هم در گرو پاره کردن شجاعانه تمام تار و پودهای تصنعی و بیربطی است که جمعی افراد جاهل یا متجاهل به عناوین مختلف در سطح رسمی و غیررسمی ترویج کردهاند و بدین طریق تابوهای خودساختهای پدید آوردهاند تا سیستم قدرت انطباق با شرایط تازه را نداشته باشد».
ترس از جنگ یا ترس از قیام مردم
ترس و وحشت اصلی رژیم از شرایط داخلی و از قیام است؛ این نکته را هم خامنهای و هم روحانی اعتراف کردند.
خامنهای که با شماری از عوامل سرکوبگرش در کارخانهها صحبت میکرد ضمن اعتراف به فسادهای کلان حکومتی، وحشت خود را از بالا گرفتن اعتراضات کارگران و زحمتکشان برملا کرد و گفت: «دشمن از اول انقلاب تا امروز بر روی همه نقاطی که ممکن کشور رو به هرج و مرج بکشد تکیه کرده».
روحانی هم گفت که آمریکا «تهش دنبال این هستند که توی خیابان آشوب بشه مثلاً شما فکر میکنید با این کارها آشوب میتوانید درست کنید؟»
همهٔ اینها تلاش میکنند به یک وحشت مشترک اشاره کنند و آن هم قیام در داخل کشور است. قیامی که این بار سازمانیافته است و کانونهای شورشی اهرم مؤثر هستند. بیجهت نیست که در چنین شرایطی وزیر اطلاعات رژیم به صحنه میآید و از دستگیری ۱۱۶تیم مرتبط با مجاهدین که (همان کانونهای شورشی هستند) خبر میدهد. اعلامی که بهروشنی:
هم از گسترش کانونهای شورشی خبر میدهد
و هم از وحشت شدید رژیم و نیاز شدیدش به نمایش قدرت پوشالی حکایت میکند.
اکنون نکته اصلی و نهایی این است:
این نمایشها و لاف و گزافها کوچکتر از آن هستند که بتوانند خللی در پروسه سقوط محتوم رژیم ایجاد کنند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar