گرامیداشت پنجاهمین سالگرد بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران - سوئیس - برن
مراسم گرامیداشت پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران در برن سوئیس با حضور جمعی از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران و حامیان مقاومت ایران برگزار شد.
در این مراسم خواهر مجاهد ثریا استرن، حمید اسدیان و شماری از نمایندگان تشکلها و جوامع ایرانیان در سوئیس به سخنرانی پرداختند.
ندا امامی:بهمناسبت پنجاهمین سال تأسیس سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران که الگوی منحصربهفرد در تاریخ مبارزات ایران برای دموکراسی و حقوقبشر میباشد تأسیس این سازمان را به تکتک شیرزنان و کوهمردان قهرمان کمپ لیبرتی که در شرایط محاصره از سوی دولت عراق به دستور رژیم ضدبشری ایران جانانه مقاومت کردهاند تبریک میگوییم.
و یاد بنیانگذاران کبیر آن محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان و دیگر یارانشان را که در دوران دیکتاتوری شاه با خون پاک خود این شجره طیبه را در تاریکیها بنا نهادند گرامی میداریم.
سخنرانی خواهر مجاهد ثریا استرن: با سلام به شما و تبریک بهمناسبت پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و با درود به بنیان گذاران کبیر سازمان محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان. خیلی خوشحالم که این افتخار به من داده شد تا در این سالگرد چند کلمه صحبت کنم، چند روز پیش داشتم به بحث تبیین جهان برادر مسعود گوش میکردم که توضیح میدادند یک ایدئولوژی باید همیشه پاسخگوی مسائل جامعه در دوران خودش باشد و بعد وقتی آن ایدئولوژی را پیدا کردیم وظیفه داریم تا از آن دفاع کنیم و امروز برای من بهترین فرصت هست، چون سالگردها همیشه برای من یادآور نعمتی هستند که از آن برخورداریم.
در دوران دانشجویی بهعنوان یک دختر اروپایی اصلاً سازمان مجاهدین را نمیشناختم، برخوردهای متواضع آنها، تلاششان برای هدفها و سختیهایی که تکتک آنها کشیده بودند همه برای من تازه بود، احساس میکردم که با چیزی روبهرو شدم که باید آن را بیشتر بشناسم اما اولین مشکل من این بود که زبان فارسی را نمیدانستم ولی یک حس درونی به من میگفت این آدمها نوعی خاصی از انسانها هستند که با دیگران فرق دارند، همین اندازه شناختم کافی بود تا به من انگیزه بیشتری بدهد تا جستجو کنم که علت این تفاوت چیست. خیلی زود فهمیدم که اسم آن چیزی که من بهدنبالش بودم ایدئولوژی هست و صاحبان این آرمان مسعود و مریم هستند و عشق به آنها است که این افراد را با دیگران متفاوت کرده است. آنزمان مصادف بود با دوران انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین در سال64 و من در همان روزها به یک انتخاب رسیدم، تصمیم گرفتم که همه چیز را بگذارم کنار، درس و خانه و در یک کلام علائق و تمایلات فردی خودم را.
من در آن ایام 19ساله بودم و تمام اطرافیانم تلاش میکردند تا من را از این انتخاب منصرف کنند ولی من که زندگی در یک جامعه بورژوازی با ارزشهای خاص آن را تجربه کرده بودم تشنه این رابطههای پاک و پر از فدا و صداقت بودم و از خود سؤال میکردم در کجای این دنیا میتوانم چنین ارزشهای را پیدا کنم، من نمیگویم که دوران آسانی بود بالاخره دنیای گذشتهام، کشورم، فرهنگم، دینم، خانوادهام، دوستانم، سلیقه هایم، طرز فکر و عملم همه چیزم را باید کنار میگذاشتم و زندگی جدیدی را باید آغاز میکردم که هنوز نمیشناختم و به خوبی نمیفهمیدم.
تقریباً هیچ چیز مشترکی با محیط جدیدم نداشتم به جز عشق به آزادی و به رهایی ایران، اما این مسأله باعث شد که سریع فارسی یاد بگیرم، بزرگترین انگیزهی یادگیری زبان برای من فهمیدن بحثهای خواهر مریم و برادر مسعود بود و در طول سالها هر چی که بیشتر با خواهر مریم آشنا شدم فهمیدم که او یعنی مجاهد همیشه بدهکار و همیشه صاحبخانه سازمانش در ایدئولوژی او دیدم که زندگی من هدف پیدا کرده و معنی فدا کردن را فهم کردم و انتخاب کردم و به اوج رسیدم، خواهران دیگری هم با عنوان آموزگارانم روی من تاثیر بسیاری گذاشتند آنها قبل از من این راه را انتخاب کردند و قبل از من هم پر کشیدند که اسمش برایتان آشناست منظورم مجاهدین شهید سمینای اقبال، آنی ازبرت، سو است زنان رها و پیشتازی که جان خود را در راه رهایی دادند و جاودانه شدند.
در وصیت نامه سمینا خواهر مجاهدم که پاکستانی بود و در عملیات فروغ جاویدان بهشهادت رسید خواندم فدا کردن آموزش نمیخواهد من باید هرچی را که دارم بپردازم و قبل از هر چیزی جانم را، یک زن رشید و دلیر دیگری هم که خیلی روی من تاثیر گذاشت مجاهد شهید ثریا ابوالفتحی بود در زندگینامهاش خواندم خودم در زندگی هیچ چیزی کم نداشتم بهترین مدارس و امکانات تفریحی و رفاه را در اختیار داشتم اما در کشورم چی میگذشت میدیدم که عدهیی هستند که با من فرق دارند آنها کسانی هستند که نمیتوانند به زندگی خودشان ادامه بدهند وقتی که میدیدم آزادی از مردم سلب میشود دیگر روحم چنین فضایی نداشت و چیز دیگری میخواست زندگی او از جهاتی شبیه زندگی خودم بود من با شنیدن ایستادگی او در زندان در حالیکه شش ماه باردار و ذلت را نپذیرفت و شهادت را انتخاب کرد، بسیار بسیار تحسیناش کردم و از او یاد گرفتم، چرا این توضیحات را میدهم من میخواستم که حقیقت این سازمان را یادآوری کنم که افتخار دارم عضو کوچکی از آن هستم من آمدهام که به شما بگویم خواهر مریم واقعاً کیست که چنین سازمانی را ساخته که من اروپایی و تمام انسانهای دیگری را که میخواهند با رژیم دجال مبارزه کنند جا دادهاند، جایی که بهترین جای جهان است و پاکترین مناسبات انسانی را در خود دارند در این 50سال سازمان کم رنج نکشیده و علیه آن کم حرف زده نشده، خودتان این را از من بهتر میدانید رمز ماندگاری این سازمان همان جوابگو بودن در مقابل تضادهای دوران است اگر هیچ گروه دیگری جزء مجاهدین نتوانست بایستد بهخاطر همین بود که ایدئولوژی آن جوابگو نبود و مهمتر اینکه رهبری ذیصلاح لازم را نداشت و خوشا بهحال ما که رهبری ما راه حق را برای ما روشن کرده است این بود که فرزندم را هم در انتخابش برای مجاهد شدن تشویق کردم من وقتی که نسل جدید مجاهدین را میبینم صفا میکنم و دوست دارم تکتک آنها را بالای سرم بگذارم سرم به آسمان میساید و به خودم میگویم ببین که خواهر مریم چه نسلی را ساخت جشن 50سالگی سازمان به راستی مبارک است و جای افتخار دارد افتخاری که باید تبدیلش کنیم به بدهکاری بدهکاری مطلق به این رهبری و به 120هزار شهید که خونشان را فدای این راه کردند آنها رفتند برای اینکه میدانستند که ما راهشان را ادامه میدهیم و افتخاری که باید تبدیل کنیم به مسئولیت ما میتوانیم بابت این گنج این سازمان زیبا مسئول باشیم تا مبادا یک خشی به آن وارد شود و در این دوران که بهترین دوران برای تکثیر ارزشهای مجاهدین است ما میتوانیم و باید مردم ایران را از چنگ آخوندهای قرونوسطایی رها کنیم و یک ایران که زیباترین وطن است گلستان کنیم درود بر همه شما.
حمید اسدیان سخنران دیگر مراسم گرامیداشت پنجاهمین سالگرد بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران در برن سوئیس بود. وی ضمن تجلیل از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بهخاطر تأسیس سازمانی که از آن پس تاریخ اجتماعی و مبارزاتی ایران بهصورت تجزیهناپذیر با این نام پیوند خورده است گفت: سه بنیانگذار ما اساس سازمان خود را بر اساس یک مکتب ریختند مکتبی که از قرنهای گذشته توسط مرتجعان بهمعنای واقعی مسخ شده بود و هیچ بارقه ترقی خواهی در آن دیده نمیشد این چنین بود که برای اولین بار در تاریخ مذهب عنصر ضداستثماری با تعریف علمی و دقیق آن بهعنوان اصلیترین و محوریترین تمامی مسائل برگزیده شد و به این ترتیب غبار از رخ دین زدوده شد این وجه تمایز مبنایی و اصلی تمام قرائتهای دیگر از اسلام با اسلام مجاهدین است حمید اسدیان با نگاهی به صدها حادثه کوچک و بزرگ در حیات 50ساله مجاهدین و فراز نشیبهای که طی این سالیان طی کرده در پاسخ به این سؤال که چرا و چگونه سازمان مجاهدین بهرغم همه این حوادث و فراز و نشیبها باقی مانده است اضافه کرد من فکر میکنم علت اصلی بقای مجاهدین پایداری بر سر اصلیترین اصول سازمان است سازمان ما از ابتدا تا کنون تنها و تنها به این علت سالم باقی مانده است که وفادار و پایبند به اصل بنیادی خود بوده است والا که اندکی تخلف از آن کافی بود تا در برابر آتشفشان زهر و سم خمینی سر فرود میآورد و به وسوسههای قدرت و حاکمیت و از این قبیل تن میداد، ما اگر هستیم و اگر ماندهایم و اگر یقین داریم که فردا از آن ماست تنها به این دلیل بوده که فریب فتنهها را که در اشکال مختلف به ما عرضه شده نخوردهایم و بر عهدی که با محمد حنیف بستهایم وفادار ماندهایم، اگر از دل آن سازمان کوچک که توسط سه بنیانگذار ما در سالهای دور تأسیس شد اکنون شاهد میلاد قهرمانیهای بسیار در اشرف و لیبرتی هستیم و نسل اندر نسل آگاهتر و شجاعتر و فداکارتر شدهایم و اگر بر خلاف تمام توطئهها سازمان ما روز به روز گسترش یافته و اکنون شاهد تولد شورای مرکزی سازمان مرکب از یک هزار زن قهرمان و بیبدیل هستیم و اگر میبینیم برادرانمان در تشکیلات خود در بخشهای مختلف این چنین شکوفا شدهاند همه و همه بهخاطر همین پایداری بر اصلی است که اصلیترین اصلهاست، در حقیقت گناه مجاهدین و گناه رهبری مجاهدین پایداری بر اصول است دشمنان ما از ما میخواهند تسلیم شویم و اسلام ضداستثماری حنیف کبیر را فراموش کنیم، برادر مسعود بر همین اصل پافشاری کرده و بزرگترین گناهش هم همین بوده است گناه رهبری مجاهدین این بوده که در راستای همین اصل راه پیموده و اسیر وسوسه و فریفته انواع فتنهها نشده است ما که جوهر اصلی اختلاف را که همان راز اصلی بقای سازمانمان بوده دریافتهایم به این گناه افتخار میکنیم.
حمید اسدیان در پایان یکی از سرودههایش با عنوان طلوع در بامدادان غیاب را برای حاضران در مراسم خواند که در مطلع آن میگوید: برای حنیفنژاد بهپاس خانهی مشترکی که برایمان ساخت و اشرفیها و همه مجاهدینی که خانه سرفرازی مسعود را پاس میدارند.
رضا شمیرانی:
50سال است که حرکت قهرمانانه و مبارزه بیامان فرزندان مجاهد این مرز و بوم با ظلم و بیعدالتی ادامه یافته و باگذر از زندان و سیاه چالههای رژیم ددمنش آخوندی و تحمل رنج و شکنج فراوان با برافراشتن پرچم خونین مجاهدین همچنین پا برجا و استوار مانده و زمین را در زیر پای ارتجاع حاکم به لرزه در آورده است.
غلام وکیلی فرد:
با درود به بنیانگذاران کبیر این سازمان محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغربدیع زادگان الگوهای نخستین فدا و صداقت و پایداری و با درود به 120هزار شهید مجاهد و مبارز و 30هزار شهدای قتلعام که نقطهی امید مردم ایران برای رهایی از سلطه این رژیم ضدانسانی است تا به آخر بایستیم.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar