تلویزیون رژیم پنجشنبه شب ۲۳خرداد ۹۸گزارش پر آب و تابی با عنوان «توضیحات کامل دربارهٔ انفجار دو نفتکش در دریای عمان» در همان روز پخش کرد. در این توضیحات پس از تشریح جزییات این حملات و ذکر دقیق ساعت و دقیقهٔ حمله به نفتکشها گفت: «انتشار اخبار انفجار این دو نفتکش بازار نفت را تحت تاثیر قرار داد و قیمتهای بینالمللی را تا ۴درصد افزایش داد. بازار بعدی بازار اوراق قرضهٔ بینالمللی کشورهای حاشیهٔ جنوبی خلیجفارس بود که شاهد کاهش ارزش بودند. یک ماه قبل هم انفجارهایی در ۴نفتکش در بندر فجیرهٔ امارات که تحت کنترل نیروهای خارجی مثل آمریکا و فرانسه هستند، خبرساز شد».
خبرگزای آسوشیتدپرس همان روز طی گزارشی روی گاف دستگاه تبلیغاتی رژیم دست گذاشت و گزارش داد: حادثه در زمانی است که رسانههای رژیم ایران بدون اشاره به هیچ مدرکی ادعا کردند انفجاری در این منطقه صورت گرفته است که نفتکشها را هدف قرار داده است».
شواهد و نشانههای دست داشتن رژیم در حملات به ۲نفتکش در دریای عمان و فرودگاه «ابها» در عربستان، بسیار زیاد بود و سیاستمداران غربی و منطقهای روی این مسأله دست میگذاشتند.
اما از آنجا که این اقدام بسیار نابخردانه است و بهای سنگینی برای رژیم دارد، بهتر است به دیده شک به ماجرا نگاه شود.
آیا اینکار واقعاً کار رژیم است؟
آیا احتمال اینکه این امر آنچنانکه رژیم ادعا میکند، طرح و توطئهٔ دشمنان رژیم باشد، وجود ندارد؟
درنگی در ماهیت عملیات
روشن است که این حملات یک اقدام خلق الساعه و حتی غیرمنتظره نبوده و نیست و سابقهٔ حمله به کشتیهای غیرنظامی و نفتکشها به دوران جنگ با عراق برمیگردد. در یکی دو سال اخیر هم که بحث تحریمها مطرح بود، رژیم بارها از زبان بالاترین سردمدارانش مانند روحانی صراحتاً جامعهٔ بینالمللی و کشورهای منطقه را تهدید میکردند که اگر ما نتوانیم نفت خود را صادر کنیم، کشورهای دیگر هم نمیتوانند و نباید نفتشان را صادر کنند.
علاوه بر اینها رژیم؛
- هم دفعهٔ پیش که به نفتکشها در بندر فجیره امارات و به تأسیسات نفتی عربستان حمله کرد
- و هم این بار دستگاه تبلیغاتیاش با جوسازی بسیار و گویا که فتحالفتوحی کرده باشند، در این باره تبلیغات کردند و تلاش کردند تا میتوانند از آن نان قدرتنمایی برای رژیم درمانده از تنور در بیاورند.
در نمایش جمعهٔ گذشته گماشتهٔ خامنهای در سنندج، صراحتاً گفت که دستور حمله را مقام معظم رهبری داد و سپاه پاسداران آن را به مورد اجرا گذاشت.
این بار هم همین مشابه همین حرف را در بارهٔ حملهٔ پنجشنبه زدند چنان که حمید رضا ترقی از مهرههای باند مؤتلفه در خطبههای پیش از نمایش جمعهٔ مشهد به آن اشاره کرد.
علاوه بر اینها تصاویری توسط ارتش آمریکا منتشر شده که نشان میدهد سرنشینان یک قایق سپاه پاسداران پس از حمله به یکی از کشتیها نزدیک شدهاند و یکی از مینهای منفجر نشده چسبنده را از کشتی جدا کرده و با خود بردهاند تا به خیال خود برگهیی بر جا نمانده باشد.
مدرکی که آسوشیتدپرس رو کرد
خبرگزاری آسوشیتدپرس هم همانطور که در ابتدای این نوشته ذکر شد، به نکتهٔ جالبی اشاره کرده و گفته رژیم بدون اشاره به هیچ مدرکی ادعا کردند انفجاری در این منطقه صورت گرفته است که نفتکشها را هدف قرار داده است. همگان به یاد دارند در انفجارهای فجیره هم قبل از اینکه خود امارات اعلام کند، رسانهٔ عرب زبان رژیم به نام العالم خبرش را پخش کرد. این بار بهطور احمقانهای به سناریو قبلی نجات سرنشینان یکی از کشتیها و بردن آنها به بندر جاسک را هم اضافه کردهاند.
علاوه بر این همچنان که مارکو روبیو در توئیتش روز پنجشنبه ۲۳خرداد نوشت: «نه فقط اطلاعات نشان میدهد رژیم ایران پشت حملات در خلیجفارس بوده، بلکه عقل سلیم هم همین را میگوید. واقعیت این است که تنها نیروی دریایی سپاه پاسداران است که دارای توانایی قرار دادن مینهایی نظیر این را دارد».
با این مقدمات اکنون این سؤال مطرح میشود که رژیم با چه حساب و کتابی دست به چنین کاری میزند؟
آنهم در حالی که نخستوزیر ژاپن در تهران است!
آیا چنین عملیاتی در این نقطه زمانی مشخص به ضررش نیست؟
آیا از پیامدها و هزینهٔ سنگینی که دست زدن به این حملات دارد، نمیترسد؟
رژیم روی «نجنگ» طرف مقابل حساب باز کرده است
جدای از بحث ماهیت که رژیم بجز زبان باج و ارعاب و ترور، زبان دیگری برای گفتگو با هیچکس از جمله با جامعهٔ بینالمللی نمیشناسد، رژیم روی اینکه آمریکا ارادهٔ جنگ ندارد، حساب میکند، خامنهای این را صراحتاً بیان کرده و سرکردگان سپاهش هم بارها همین را گفتهاند. بهخصوص در دور قبلی که به نفتکشها در فجیره حمله کرد و جواب درخور نگرفت، «جریتر» شده است. با این اقدام از یک طرف در آستانهٔ دیدار خامنهای با نخستوزیر ژاپن تعمد داشت که یک بهاصطلاح قدرتنمایی کند و در عمل هم دیدیم که کوشید اقدام تروریستی استفاده از مینهای چسبنده توسط قایقهای تند رو سپاه را هم حمله با اژدر و مثل یک جنگ دریایی جلوه دهد و طرف مقابل باج بگیرد.
از طرف دیگر رژیم با یک بحران بزرگ روحیه باختگی و ریزش نیروهایش بهخصوص در سپاه و بالاترین سطوح رژیم مواجه است و برای قدرتنمایی و روحیه دادن به آنها آماده است بهای سنگینی بپردازد، اما بهنظر میرسد فکر نمیکرد اینچنین افشا و برملا شود و با چنین موجی از محکومیت مواجه شود. اما حتی اگر این حساب را هم کرده بود، باز هم با کم و بیشی اختلاف در جزییات و تاکتیک باز دست به این کار میزد، چرا که بجز این هیچ راه و چارهیی برای خروج از این وضعیت ندارد. به عبارت دیگر رژیم دینامیسم این اقدامات دیوانهوارش را نه از قدرت بلکه از ضعف مفرط و از شدت بحرانهایش میگیرد.به زبان تئوریک میتوان گفت: دینامیزم تروریسم، ناشی از ضعف تروریست است نه قدرتش!
مفهوم «سیاهبازی»های ظریف؟
اما اینکه چرا در عینحال ظریف و سایر مهرههای سیاسی رژیم این اقدام را محکوم میکنند؟
چرا آن را توطئهٔ دشمنان قلمداد میکنند؟
آیا به این ترتیب بخشی از آثار و نتایجی اقدامی که برای قدرتنمایی اجرا کرده و ریسک پیامدهایش را هم پذیرفته بودند، خنثی نمیشود؟
پاسخ تمامی این سؤالها را باید در همان نکته پیشین جستجو کرد و استیصالی که گریبان رژیم را گرفته و تلاش میکند نیروهایش را با این حرکات و حرفهای متناقض حفظ کند.
کما اینکه در درون خود رژیم و در محافل خودشان آن را به حساب زرنگی و سیاست دانی خامنهای میگذارند که از یک طرف حمله کنند و در اطراف آن هلهله و دف و کف بزنند و از طرف دیگر ظریف با لودگی بگوید این توطئه دشمنان علیه ماست.
همگان به یاد دارند همین ظریف چندی پیش در مصاحبه با سرویس جهانی بیبی سی در جواب خبرنگار که چرا میخواستید در ویلپنت و در اجتماع اپوزیسیون بمبگذاری کنید، جوابش این بود که مگر ما دیوانهایم در شرایطی که رئیس جمهورمان در اروپاست، در خاک اروپا بمبگذاری کنیم؟! البته خبرنگار بیبیسی تنها با حیرت به این همه شیادی نگاه کرد و چیزی نگفت ولی اگر میخواست جواب بدهد باید میگفت بله دیوانه نیستید، بلکه بهشدت درمانده و در برابر نیروی اپوزیسیون مجاهدین خلق بینهایت وحشتزده هستید که دست به چنین کارهای دیوانهواری میزنید.
یک علت دیگر اینکه رژیم به چنین شیوههای سخیفی متوسل میشود، منطقی است که از روز اول خمینی بنا نهاد و در حالیکه مجاهدین را شکنجه میکرد میگفت مجاهدین خودشان خودشان را شکنجه میکنند که ما را بدنام کنند!
دکتر کاظم رجوی را ترور کرد و گفت این تصفیهٔ درون گروهی مجاهدین بوده است،
در عراق بمبگذاری میکند و میگوید کار خود آمریکاست،
به داعش کمک میکرد و آن را به کشورهای دیگر نسبت میداد
و هزاران توطئه و جنایت دیگر از این قبیل که همگی بهعلت آن بود که سیاست ننگین مماشات حاکم بود و منافع کلانی که از طریق رژیم نصیبش میشد،
آنها حتی بر جنایتهای رژیم نسبت به شهروندان خودشان و حتی به روی کشته شدن سربازان خودشان هم چشم میبستند،
اما اکنون سیاست مماشات دیگر حاکم نیست و رژیم ناچار است دیر یا زود نه تنها بهای این اقداماتش را بپردازد، بلکه بهای جنایتهای قبلیاش را هم بپردازد. بهخصوص که جهان به این درک رسیده که تنها زبانی که این رژیم میشناسد، زبان زور است.
واکنشهای بینالمللی
متأسفانه واکنش جامعهٔ بینالمللی تا بهحال متناسب با اقدامات رژیم نبوده است. شاید هم تعمدی در کار بوده تا همهٔ کسانی که فکر میکردند این رژیم با زبان منطق به راه خواهد آمد هم به این نتیجه برسند که با این رژیم دیپلماسی جواب ندارد و رژیم از آن تنها علامت ضعف میگیرد و برشدت اقدامات خود میافزاید. با موضعگیریهای دیروز و امروز مقامهای آمریکا و بهخصوص بعضی مقامهای اروپایی بهنظر میرسد که غربیها این درس را فراگرفته باشند.
کما اینکه روزنامهٔ وال استریت در سرمقالهٔ دیروز خود نوشت: «استراتژی رژیم ایران این است که اروپا و ژاپن را با تهدید کشتیرانی حیاتی از تنگه هرمز و بالا بردن قیمت نفت مرعوب کند.
در صورتیکه بهدنبال این حملات اروپا در مقابل فشار نظامی ایران کمر خم کند، بدترین پیام ممکن را خواهد فرستاد». وال استریت سپس به بازی دوگانه و شیادانهٔ رژیم اشاره کرده و افزوده بود: «(این رژیم) بهطور معمول، قبل از آن که سیاست خارجیشان که توسط رهبر سپاه پاسداران قاسم سلیمانی اجرا میشود را برای ضربه نظامی و مکرر به دشمنان تا زمانیکه آنها سر خم کنند اجرا کنند، وزیر خارجه محمدجواد ظریف را بهعنوان چهرهٔ منطق شیرین به مقابل جهان میفرستند...».
منظورش این است که وزیر خارجهٔ واقعی رژیم که خط خامنهای را پیش میبرد قاسم سلیمانی است با همین حملات تروریستی، و ظریف با لودگیهایش تنها دکور و ویترین خارجی این رژیم است.
چرا رژیم «اجماع جهانی» برضد خودش را خودش ایجاد میکند؟
البته این درکی است که اروپا و ژاپن و هر کشوری که تا بهحال با این رژیم سر و کار داشته، یا به آن رسیده یا خواهد رسید.
بیتردید اقدامات رژیم این پروسه، یعنی پروسة تکوین «اجماع جهانی» برضد خودش را تسریع میکند و این البته آن قسمت از معادلهای است که رژیم یا از آن غافل است یا برایش راهحلی ندارد چرا که به هرحال بازی در طاس لغزنده تروریسم پیامدهای خاص خودش را دارد و این انتخاب خود رژیم از روز اول تاکنون بوده است، خربزهای است که رژیم ناگزیر از خوردن آن است و دیر یا زود باید آماده «لرز» ناشی از آن هم باشد.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar