söndag 16 juni 2019

قدرت‌نمایی در حضیض انکار زبونانه


با گذشت دو روز از حملات تروریستی رژیم به دو نفتکش در دریای عمان، این خبر و پیامدهای آن، هم‌چنان در صدر خبرهای جهان قرار دارد و بازار اظهارنظر و تحلیل در مورد آن گرم است.
در این میان، طیفی از واکنش‌های ضدو نقیض در مورد این حملات تروریستی از جانب رژیم بیشتر از هر چیز دیگری جلب نظر می‌کند:
این واکنش‌ها از قدرت‌نمایی پوشالی و پایکوبی به‌علت انجام این حملات تا تکذیب و انکار و ارائهٔ تحلیلهای مختلف برای این‌که آمریکا و عربستان و سایرین را مسئول و مقصر این حملات قلمداد کند، در بر می‌گیرد. اما به‌رغم تمامی این حرکات اکنون جهان شاهد تشدید انزوای رژیم و حاد شدن بحرانهای آن است.

وضعیت فعلی صحنه سیاسی؟ 

انفجار نفتکشها در روز پنجشنبه در آستانه و چند ساعت قبل از دیدار نخست‌وزیر ژاپن با خامنه‌ای صورت گرفت.
نکته مهم این بود که همزمان با این‌که نخست‌وزیر ژاپن به خامنه‌ای گفت حامل پیام از طرف ترامپ است و خامنه‌ای تأکید کرد هیچ مذاکره‌ای با آمریکا نداریم، خبر انفجار دو نفتکش منتشر شد.
چند ساعت بعد مایک پومپئو گفت «ایالات متحده آمریکا با توجه به اطلاعاتی که به دست آورده، همچنین نوع سلاح به‌کار رفته و پیچیدگی عملیات به این نتیجه رسیده است که رژیم ایران مسئول حملات به نفت‌کشها در دریای عمان است».
رسانه‌های جهانی موضع پومپئو را سریعاً بازتاب دادند.
اما یک ابهام در فضای خبری بود آن‌هم این‌که بر اساس چه سندی وزیر خارجه آمریکا با قاطعیت چنین موضعی گرفت؟
متعاقباً پنتاگون با انتشار فیلم قایق سپاه که افراد رژیم یک مین عمل نکرده را از کشتی جدا می‌کردند، به ابهامها پاسخ داد
بلافاصله ترامپ هم گفت: «رژیم ایران به نفتکشها در دریای عمان حمله کرد». بعد هم به فیلم منتشر شده توسط پنتاگون استناد کرد.
جمعه شب ۲۴خرداد هم «شاناهان» از تلاش آمریکا برای ایجاد اجماعی جهانی برضد رژیم خبر داد و گفت: «تمرکز من،‌ جان بولتون و مایک پومپئو وزیر خارجه این است که برای حل این مشکل جهانی (رژیم ایران) یک اجماع جهانی برپا کنیم».
پس از آن نیز رسانه‌های بین‌المللی از قول یک مقام پنتاگون خبر دادند که قبل از انفجار کشتی‌ها، قایق‌های رژیم به یک پهپاد آمریکایی موشک شلیک کرده‌اند.
همزمان وزیر خارجه انگلیس تأکید کرد «سیاست انگستان بر این اساس است که رژیم ایران مسئول حملات به ۲نفتکش در دریای عمان است. دلیلی ندارد ارزیابی آمریکا درباره دست داشتن رژیم ایران در انفجار نفتکش‌ها را نپذیریم».
در یک‌کلام در ۴۸ساعت گذشته شرایط به سرعت در حال متشنج شدن بیشتر بر ضد رژیم است.

واکنش‌های متناقض رژیم 

طبعا هیچ‌کس انتظار نداشت در زمانی که شینزو آبه در تهران با خامنه‌ای ملاقات دارد، رژیم چنین کاری بکند! خود رژیم که عامل حمله بود،‌ احتمالاً موقعی که با سرعت و شدت موضع‌گیریها در برابر این اقدام مواجه شد، به‌نظر می‌رسد غافلگیر و دستپاچه شده باشد. و به همین علت مواضعش به‌غایت دوگانه شد!
مضحک‌تر از بقیه ظریف بود که جلو جلو دوید و گفت این یک توطئه است تا با آن پای نظام را گیر بندازند!
تخت روانچی سفیر رژیم در سازمان ملل ‌متحد هم تلویحا حمله به نفتکش‌ها را توطئه‌یی علیه رژیم و صحنه‌سازی آمریکا و کشورهای متحد آن دانست.
امیر عبداللهیان دستیار ویژهٔ لاریجانی رئیس مجلس ارتجاع، سرویسهای امنیتی آمریکا و موساد را مظنون اصلی ناامن کردن صادرات نفت خلیج‌فارس و دریای عمان دانست.
سخنگوی وزارت‌خارجه رژیم هم گفت این حادثه مشکوک است!
به این ترتیب رژیم از یک طرف بسیار با عجله و البته دستپاچه، دنبال این بود که اثبات کند این یک توطئه است.
اما درست از طرف دیگر، طرفهایی در رژیم، تلویحا تأکید می‌کردند این کار خود نظام است و همین خط هم درست است و باید همین خط را ادامه داد!
برای نمونه حمیدرضا ترقی از سردمداران باند مؤتلفه در مشهد به‌عنوان سخنران پیش از نمایش جمعه و در حالی که نظام مطلقهٔ استبدادی را ملت و کشور می‌نامید گفت: «ملت ما، کشور ما و انقلاب ما با این استقلال، با این عظمت کاری کرده که آمریکا با همه ابرقدرتیش، با همهٔ زورش و با همهٔ ارتشش و با همهٔ امکاناتش امروز در برابر پاسداران انقلاب اسلامی ما در خلیج‌فارس ذلیل و خوار هست».
مهدی محمدی هم گفت: «همین خط درست است، روند تحمیل هزینه به آمریکا و متحدانش باید ادامه پیدا کند یعنی موضع رژیم یک موضع دوگانه بود».

علت دوگانه‌گویی رژیم چیست؟ 

رژیم به دو علت به دوگانه‌گویی افتاده است:
یکم: رژیم در تعادل‌قوا ضعیف است و نمی‌تواند خط مشخصی را در پیش بگیرد.
اتخاذ خط مشی، آن هم توسط طرفی که به‌شدت زیر ضرب است، نیاز به برگهای برنده‌ای دارد که با آنها بتواند میزی که طرف مقابل می‌چیند را،‌ ولو مقداری به نفع خودش تغییر بدهد.
رژیم نه تنها در چنین موقعیتی نیست بلکه درست در شرایطی که سیاست فشار حداکثری آمریکا به نقاط اوج خودش رسیده و تحریم‌ها در حال خفه‌کردن رژیم هستند. شاخصش هم فروش نفت است که از یک ونیم میلیون بشکه در روز به زیر نیم میلیون رسیده و با سرعت در حال سقوط به سمت صفر است.
این در حالی است که آمریکا نیروی عظیم نظامی به منطقه آورده و هدفش را هم مقابله با تهدیدات رژیم عنوان کرده ا ست.
از سوی دیگر حکومت آخوندی به‌ویژه بعد از ۳اجلاس مکه بیش از هر زمان در انزوای شدید منطقه‌یی قرار دارد.
از سیاست موسوم به »نگاه به شرق» هم آبی برای رژیم گرم نشده است. روسیه به صراحت گفته در این شرایط نمی‌خواهد نقش آتش‌نشانی را در منطقه بازی کند. بعد از سال‌ها همین شرقی که خامنه‌ای می‌گفت به آن چشم بدوزید! اکنون حتی حاضر نیست رژیم را عضو پیمان شانگهای کند!
و مهمتر از همه، در زمانی‌که جامعه بسیار بسیار ملتهب است.
خامنه‌ای هیچ برگی برای تغییر این وضعیت ندارد. چرا می‌گوید مذاکره سم مهلک است؟ زیرا حتی قبول یک شرط از ۱۲شرطی که آمریکا گذاشته مساویست با سقوط نظام!
لذا وقتی رژیم در شرایطی که اشاره شد زیر فشارهای مگاتنی قرار می‌گیرد حاصلش می‌شود این دوگانه ‌گویی و مواضع ضدو نقیض.
دوم: در شرایط فعلی خامنه‌ای باید به ۲طرف پاسخ بدهد!
الف: طرف حساب داخلی (پاسداران و بسیجی‌ها و...) که در شرایط کنونی به‌شدت روحیه باخته هستند و سران رژیم هم هر بار تأکید می‌کنند: نترسید نترسید و... بنابراین به این قدرتنمایی‌ها به‌شدت نیاز دارند.
دوم: طرف‌حساب‌های بین‌المللی: خامنه‌ای ناگزیر است با تکذیب و فرار به جلو تلاش کند یا مانع از واکنش نسبت به اقدامات تروریستی‌ا‌ش بشود، یا دست‌کم از شدت واکنش آنها تا جاییکه می‌تواند کم کند.
این‌ها آن دو عاملی هستند که خامنه‌ای را به دوگانه‌گویی‌ می‌کشانند.
اما باید تأکید کرد که همین این دو عامل نیز ریشه در «بن‌بست» رژیم و بحران بی‌راه‌حلی دارند.

سمت و سوی تحولات؟ 

اکنون باید دید سمت و سوی تحولات به کدامین سو است؟ هر چند رژیم در شرایط به‌شدت بحرانی کنونی‌، از نتیجهٔ بالا گرفتن این تنشها واهمه دارد، اما پارادوکسی که نظام ولایت در آن گیر کرده این است که ناگزیر است به دست خودش شرایط را به سمت تنش هر چه بیشتر سوق بدهد.
چنین اجباری هم اساساً بر می‌گردد به وضعیت نیروهای داخلی رژیم که فوقا توضیح داده شد.
و درست به همین علت است که تنها ظرف ۴۸ساعت شرایط به شکلی بسیار ناگهانی به‌شدت پر تنش شد.
تا جاییکه احمد ابوالغیط، دبیرکل اتحادیه کشورهای عرب، در مورد پیآمد تنشهای فزاینده در منطقه، به سران رژیم هشدار داد که« مراقب باشند و مسیر را تغییر ندهند».
هشدار دبیرکل اتحادیه عرب و دیگر سیاستمداران، ناظر به مسیری است که رژیم در پیش گرفته است،‌ مسیر تنشی که رو به افزایش است. زیرا تنشی که رو به افزایش باشد خواه نا‌خواه در یک نقطه به تلاقی منجر خواهد شد.
کما این‌که وزیر خارجه آلمان نسبت به شرایط انفجاری کنونی در منطقه تأکید کرد: شرایط خاورمیانه خطرناک است و هر رخدادی می‌تواند به زنجیره‌یی از حوادث خطرناک منجر گردد.
حتی نخست‌وزیر ژاپن هم در دیدار با خامنه‌ای همین را گفت.
یکی از نمودهای جدی بودن این افزایش تنش هم،‌ موضع شاناهان بود که گفت آمریکا در پی ایجاد اجماعی جهانی علیه رژیم است!
اجتماع جهانی هم معنی مشخصی دارد. یعنی هنگامی که سیاست آمریکا به دست آوردن اجماع جهانی می‌شود، روشن است که با تمامی اهرم‌هایش به صحنه می‌رود تا این خط را پیش ببرد.
بنابراین چشم‌انداز نزدیک جدای از نکات تاکتیکی، به سمت تشدید تنش است.

علت شکست سفر شینزو آبه؟

اکنون می‌توان دید چرا سفر شینزو آبه نتوانست تاثیری در کاهش این تنش داشته باشد؟
نخست وزیر ژاپن رسماً به خامنه‌ای گفت حامل پیامی از طرف ترامپ است و البته خامنه‌ای رد کرد.
علت هم بر می‌گردد به سیاست آمریکا.
آمریکا می‌خواهد با پشتوانه سیاست فشار حداکثری رژیم را به پای میز مذاکره بکشاند، آن‌هم در چارچوب ۱۲شرط وزارت‌خارجه‌اش.
اما غافل از این است که رژیم ولایت‌فقیه به‌علت ماهوی و به همان علتی که در ترجمان مقامات آمریکا می‌گویند:«یک رژیم نرمال نیست»، توان و ظرفیت آمدن پای میز مذاکره بر اساس این شروط را ندارد.
چرا که اگر بپذیرد و از تروریسم، دخالت منطقه‌ای، موشکی، هسته‌یی و... کوتاه بیاید، دیگر رژیم ولایت‌فقیه نیست!
زیرا سرکوب و صدور بحران دو چوب زیر بغل و نگه‌ دارنده این رژیم هستند.
برای همین آمریکا هر فشاری هم وارد کند،‌ در نهایت رژیم نمی‌تواند با دست خودش پایه‌های خودش را بزند. آخوندها خودشان به این گزاره می‌گویند: «خودکشی از ترس مرگ!»
اما از آن طرف فرستادن وزیر خارجه آلمان و نخست‌وزیر ژاپن به تهران برای باز کردن راه مذاکره،‌ همین وضعیت را تعیین‌تکلیف می‌کند و در اصل می‌توان گفت این حرکات نوعی اتمام‌حجت است که برخی تحلیل‌گران رژیم هم آن را درک کرده و نسبت به تحقق و تکوین این پروسه هشدار می‌دهند.
طبعا در این پروسه اتمام‌حجت یک نکته مثبت هم وجود دارد و آن این‌که
آمریکا زودتر به این نتیجه می‌رسد که این رژیم حقیقتاً با سایر دیکتاتوریها تفاوت آنهم تفاوت جدی دارد و مذاکره پذیر نیست.
تا جایی‌که چند ساعت قبل از ملاقات نخست‌وزیر ژاپن با خامنه‌ای نفتکشها را منفجر می‌کند!
اکنون شرایط به‌گونه‌یی است که حقیقتاً آمریکا هم باید سیاستش را یکسویه کند.
یعنی این حرکات به این نقطه بالغ گردد که سرانجام با این رژیم می‌خواهند چکار کنند؟
اگه در پی این هستند که رژیم پای مذاکره بیاید، که این البته در دستگاه فعلی سراب است!
مماشات را هم که قبلاً آزمایش کرده و دیده‌اند چه خسارات هنگفتی دارد!
البته مقاومت ایران از ۳۸سال پیش گفته تنها راه در برابر این رژیم قاطعیت مطلق است و بس!
با آخوندها مذاکره و مماشات و... جواب ندارد. (یعنی افعی کبوتر نمی‌زاید!)
برای همین اتفاقاً ملاقات نخست‌وزیر ژاپن در راستای تعیین‌تکلیف سیاست‌های جهانی علیه رژیم در یک معنی دستاورد داشت: کمک کرد شکافها را ببینند و ببندند. آنچه اتفاق افتاد توهم مذاکره‌پذیری رژیم را دود کرد.
به جامعه جهانی هم کمک کرد هر چه زودتر به این نقطه برسد که سیاستشان را در برابر این رژیم تعیین‌تکلیف و یکسویه کنند.
البته مجاهدین و مقاومت ایران با شناخت ماهوی که از این رژیم دارند خط اصولی را به جهان نشان داده‌اند که همان قاطعیت است امری که از سوی جامعه جهانی در به‌رسمیت شناختن حق مردم ایران برای سرنگونی تجلی پیدا می‌کند. اما متأسفانه غرب و مشخصاً آمریکا با فاصله ۳۸ساله از مجاهدین، هنوز به این واقعیت نرسیده‌اند. اگر ‌چه نسبت به قبل خیلی نزدیک شده‌اند،‌ که آنهم البته به‌علت پایداری همین مقاومت بر خط سرنگونی و به شکست کشاندن سیاست مماشات است. اما حرف اکنون این است که شکافها را باید بست. این رژیم باید سرنگون شود و تمام! هیچ راه دیگری نیست.
گو این‌که اکنون و در شرایط فعلی آمریکا هم در حال تجربه کردن عملی این واقعیت است، به‌ویژه هنگامی که وسط ملاقات نخست‌وزیر ژاپن رژیم به نفتکش‌ها حمله می‌کند!

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar