روحانی در سفر به بندر لنگه خواهان دوستی با کشورهای همسایه بهویژه همسایگان جنوب خلیجفارس شد. ظریف هم در حرکتی مشابه پز دوستی با تمامی کشورهای جهان به استثنای «یک مورد استثنایی» شد. در حالیکه پاسدار جعفری علناً به تهدید پاکستان پرداخت و پاسدار رحیمصفوی نیز تهدیدهایی مشابه بر زبان آورد و یک دستگاه کاملا متناقض را به نمایش گذاشتند. سؤال این است که:
بالاخره سیاست منطقهیی و بینالمللی رژیم چیست؟
آیا تناقضی که بین حرفهای روحانی و ظریف و قاسمی، سخنگوی وزارتخارجه رژیم، با حرفهای پاسدار جعفری، سرکردهٔ سپاه و سایر سرکردههای سپاه دیده میشود ناشی از یک تقسیم کار اعلام نشده و حاکی از یک خیمهشببازی سیاسی بین آنها است؟
یا بیانگر یک تضاد عمیق در خود رژیم است؟
و سرانجام خط رژیم در این زمینه چیست؟
بخش عمدهٔ حرفهای روحانی دربارهٔ وضعیت اقتصادی اجتماعی بود که عمدتاً با تبلیغات معمول و شیادانه در افتتاح چندباره طرحها و پروژههای مختلف همراه بود چون اصلاً مضمون این سفرهای استانی، تبلیغاتی و امیددرمانی است. اما در خلال آنها و در هیاهوی تبلیغاتی به آب انداختن زیردریایی و امثالهم مجبور بود یک جاهایی هم اعتراف کند که در شرایط جنگی هستیم! خمپاره و توپ میآید و بمباران و گلولههای مستقیم وجود دارد! و عدهیی شهید، مجروح و یا مفقود میشوند!».
و بعد با شیادی در توجیه اینکه چرا در چنین فقر و فلاکتی که به اعتراف امامجمعهٔ بندرعباس مردم نان برای خوردن ندارند، میآید و این همه خرج برای زیردریایی میکند، گفت: « اما آیا در حین جنگ میتوان گفت که جنگ و استقلال کشور را رها کنیم و به فکر چیزهای جزییتر باشیم؟ باید شرایط کشور را درک کنیم و ببینیم در چه وضعیت و شرایطی هستیم».
روحانی همزمان با تمجید از سلاح و جنگ و کشتار، از حسن همجواری هم صحبت کرد! و با لحن منتکشانهایخواستار حل اختلافات و گفتگو با عربستان و امارات و سایر کشورها شد و از جمله گفت:
«ما در این منطقه روابط برادرانه و صمیمی با همه کشورها را میخواهیم و هیچگاه ما آغازگر تجاوزی در منطقه نبودهایم... امنیت منطقه به دست خود ما تأمین میشود و باید با اتحاد و همبستگی خودمان امنیت را تأمین کنیم... متأسفانه برخی همسایگان ما راه اشتباه را انتخاب کردند و به سراغ آمریکاییها و صهیونیستها رفتند. به اشتباه فکر میکنند که ایران چشم طمع به سمت آنها دارد در حالی که ایران خواهان روابط صمیمانه با همه کشورهای منطقه است».
ظریف هم حرفهای مشابهی زد و البته چون در اروپا صحبت میکرد مخاطبش طبعاً اروپا و غرب بود از جمله در سخنرانی خود در کنفرانس مونیخ خیلی مظلومنمایی کرد.
تلویزیون اسکای نیوز گزارشی از سخنرانی ظریف در کنفرانس مونیخ داد که بیانگر قضاوت یک ناظر خارجی است، اسکای نیوز گفت:
«در ظاهر او (ظریف) عصبانی و پاسیو بود و همچنین هیچ پیام مثبتی به طرف اروپایی که از آنها انتظار داشت در ایستادن در کنار ایران موضعی قدرتمندتر داشته باشد نرساند.
بهخصوص با صحبتهایی که از روز اول در مورد دخالتهای رژیم ایران در منطقه وجود داشت که آنها در ایجاد اختلاف و بیثباتی و جنگ در منطقه خاورمیانه سهیم بودهاند اینچنین بهنظر میرسید که رژیم در این کنفرانس تک افتاده(منزوی شده).
حتی مایک پنس، معاون رئیسجمهور آمریکا، مستقیماًً ایران را متهم کرد که نه تنها در ایجاد اختلاف سهیم است بلکه در منطقه خاورمیانه دست به اعمال غیرقانونی میزند و نیز تهدیدهای رژیم ایران درهای اروپا را نیز میکوبد.
این موضع ظریف در ظاهر نشان از آن دارد که در رساندن پیام مثبت شکست خورده است».
اما ظریف خیلی از حرفهایش را در مصاحبهها مطرح کرد چه آنجا که وقتی دربارهٔ تروریسم رژیم در اروپا مورد سؤال قرار گرفت، به سوزوگداز مفتضحانه از مجاهدین پرداخت و بهطور هیستریکی از خارج شدن نام مجاهدین از لیست تروریستی و قرار گرفتن نیروی تروریستی قدس و سایر نهادهای رژیم در این لیست کف به دهان آورد و چه آنجا که از اروپا ابراز سرخوردگی کرد و وقتی مورد سؤال در قبال برنامهٔ موشکی رژیم قرار گرفت، از اروپا درخواست کرد که اگر میخواهند رژیم موشک خود را کنار بگذارد، هواپیماهای جنگنده به رژیم بفروشند!
باید به یاد داشت که جدیدترین اظهارات تند خامنهای علیه عربستان و امارات مربوط به سالهای قبل است. او هم در یک سال اخیر لحنش را در رابطه با کشورهای منطقه تغییر داده و مشخصاً در دیدار با سفرا و نمایندگان کشورهای خارجی در تهران، با لحنی منتکشانه، خیلی از دوستی و برادری بین کشورهای منطقه حرف زد.
در رابطه با اروپا هم خامنهای همواره دوگانهگویی کرده که من اعتماد ندارم، بروید مذاکره کنید! امروز هم دوباره همین حرفها را تکرار کرد و رفتار و اقدامات غربیها را بهمعنی واقعی کلمه خدعهآمیز خواند و گفت: تکلیف آمریکاییها که مشخص است زیرا شمشیر را از رو بستهاند اما باید مراقب اروپاییها بود زیرا آنها نیز با خدعه عمل میکنند».
و بعد در حالی که به ترس بهاصطلاح مسئولان نظام اذعان میکرد گفت: «مسئولان و دولتیها باید بنشینند، فکر کنند و بهگونهیی عمل کنند که فریب آنها را نخورند و به امید آن که حالا کاری بکنیم، خودشان و ملت را دچار مشکل نکنند...
از دشمن وحشت هم نکنید و بدانید که دست خدا بالای همه دستها است و خداوند پشتیبان ملتی است که دین او را یاری میکنند.
از دشمن وحشت هم نکنید و بدانید که دست خدا بالای همه دستها است و خداوند پشتیبان ملتی است که دین او را یاری میکنند.
از یک طرف باید این حرفها را در کنار حرفهای روحانی و ظریف قرار داد که حتی اخیراً از اسراییل اسم میبرند و روحانی هم اخیراً دوباره گفت که ما نمیخواهیم جغرافیای هیچ کشوری را تغییر بدهیم و نمیخواهیم هیچ کشوری را نابود کنیم. از طرف دیگر شاهد الدرم بلدرمهای پاسدار جعفری و سایر سرکردههای سپاه هستیم که عربستان و امارات و حتی پاکستان را بهعملیات نیروی زمینی تهدید میکنند.
این تناقض و ضدونقیضگویی نشانهٔ بنبست و سردرگمی رژیم در تمام زمینهها از جمله در سیاست خارجی است. تناقضی که نمودش در دوگانهگوییهای خامنهای و بلاتکلیفی خامنهای بهخوبی پیداست و به هیچوجه حاکی از یک تقسیمکار و خیمهشب بازی سیاسی نیست.
باید تأکید کرد که قضیه بهسادگی عبارت است از تغییر تعادلقوا هم در داخل و هم در خارج به زیان رژیم. امری که تماماً ریشه در قیام دیماه ۹۶دارد و همه چیز را در سپهر سیاسی ایران تغییر داده است. قیامی که همچنان ادامه دارد و سرکوب نشده و بنابراین رژیم راه خلاصی از هیچیک از بحرانهای خود نمییابد.
مسائل واقعی، پاسخهای واقعی میطلبند. اگر آخوندها بهدنبال تغییر تعادلقوای موجود هستند،
- یا باید زمینههای قیام را از بین ببرند، فاصله فزایندهٔ درآمد و هزینه را از بین ببرند. فقر را از بین ببرند، اشتغال ایجاد کنند و در صدر همهٔ اینها، دست از سرکوب و اعدام و... بردارند و حق آزادی مردم ایران را بهرسمیت بشناسند و در یککلام همهٔ مصائبی را که خود رژیم به وجود آورده از بین ببرند. روشن است که چنین راهکاری برای آخوندها «شدنی» نیست!
- آخوندها همچنین باید مسائل خود را با آمریکا اروپا و منطقه حل کنند: از موشکی و صدور تروریسم و دخالتهای منطقهیی دست بردارند.
که البته این راهکار نیز پیشاپیش روشن است در دستگاه آخوندها «شدنی» نیست.
آن هم در جایی که رژیم حتی نمیتواند در مورد یکی از لوایح اف.ای.تی.اف به نتیجه برسد و تصمیم بگیرد!
برای خلاصه کردن مطلب و بیان نتیجهگیری شاید بهتر باشد با مطلبی از روزنامه حکومتی جهان صنعت(دوشنبه ۲۹بهمن ۹۷) این بحث به پایان برسد. این روزنامه نوشته است:
« بحران اقتصادی افزایش یافته است؛ دیپلماسی ما در موضعی تدافعی است و با وجود تلاشهای بسیار، کاری از پیش نمیبرد... سپهر سیاسی ایران اما در چنین موقعیتی اساساً فاقد ایده یا برنامه معنادار و مشخص وجودی است. دو جریان سیاسی که در این سالها تشکیلدهنده بلوک قدرت در نظام بودهاند، عملاً هیچ ایدهای برای برونرفت از این وضعیت ندارند. هر دو در نوعی بحران گفتمانی فرو رفتهاند... تجربیات تاریخی نشان میدهند که از دل این وضعیت، چه وضعیتهای خطرناکی ممکن است ظهور یابند».
یکی از آن وضعیتهایی را که روزنامه جهان صنعت نتوانسته بیان کند اسمش هست: « انقلاب»!
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar