طی روزهای گذشته و در پی ۲رشته سخنرانی سراپا متناقض روحانی درباره مذاکره کردن یا نکردن، شاهد موج جدیدی از بحران درونی رژیم هستیم.
این وضعیت نشانهٔ چیست؟
چرا روحانی یک سیاست و خط مشخص اجرا نمیکند؟
استدلال باندهای نظام که هر دو به روحانی حملات شدید میکنند چیست؟
موج بحران درونی که در رژیم آغاز شده از طرف دو باند رژیم است. اما نکته قابل توجه این است که هر دو باند روحانی را میکوبند. یعنی حتی باند خودش!
نیشهای خودیها به روحانی
برای نمونه، زیدآبادی (از باند خود روحانی) در طعنه به روحانی گفت: «به گمان من، ترامپ با همه رفتارهای بعضاً مسخرهاش، چندان هم خود را مشتاق عکس گرفتن با روحانی نشان نمیدهد! اصولاًً تقلیل نزاع بین ایران و آمریکا به نیاز داخلی ترامپ برای گرفتن «عکس یادگاری» نوعی لوث کردن روابط بینالملل است!»
یک کارشناس حکومتی به نام زندی به وضعیت بحرانی رژیم اشاره کرده و گفت: «بوی بهبودی هم شنیده نمیشه...کشور به علت...سوءمدیریت دستاندر کاران امر در بیشتر عرصهها، روزگاران پرتلاطم و پرالتهابی را تجربه میکند و با توجه به چشماندازهای موجود، بوی بهبودی از اوضاع شنیده نمیشود».
نیشهای باند رقیب
در باند رقیب نیز. ۸۰عضو مجلس ارتجاع به روحانی نامه نوشته و گفتند هنگامی که خامنهای میگوید مذاکره سم مهلک است، روحانی به چه حقی حرف از مذاکره میزند؟
یا یک کارشناس دیگر میگوید: «دیپلماسی مار و پله»!
دیگری با اشاره به چرخش کامل روحانی طی ۲۴ساعت میگوید: «دنده معکوس روحانی»!
و آن دیگری با اشاره به کسانی که دنبال مذاکره هستند میگوید: «عدهای که از هول هلیم غرب در دیگ غفلت افتادند!»
بهرحال برایند همه اینها نشان از روزگار سیاه آخوند فریبکاری به اسم روحانی است.
روزگار نامناسب نظام
وضعیت آشفته رئیسجمهور نظام بهویژه هنگامی که سیبل هر دو جناح رژیم میشود، مفهوم مشخصی دارد.
کما اینکه روزنامهٔ حکومتی سیاست روز در شماره ۶شهریور، نسبت به همین دو سخنرانی متناقض روحانی نوشت: «این رفتار دوگانه حکایت از آن دارد که...(نظام) هیچ گزینهای ندارد و دستش خالی است».
در یککلام همه باندها شدت ضعف مفرط رژیم را فهمیدهاند و به همین علت موجی از ولوله و آشوب درون رژیم را فراگرفته است.
استدلال هر باند برای کوبیدن روحانی
برای نمونه کیهان علت چرخش ناگهانی یا «دنده معکوس» روحانی را توضیح داده و در مطلبی با این مضمون نوشت: «میگن وقتی ظریف یکباره رفت به بیاریتز، گویا فرانسه بهش وعده داده که ترامپ معافیت میده که رژیم روزانه ۷۰۰هزار بشکه نفت بفروشه. همین باعث میشه روحانی و ظریف از هول هلیم توی دیگ بیفتن و فردا صبحش روحانی بگه من حاضرم با هر کس ملاقات کنم»!
همان هنگام هم رسانهها و مهرههای رژیم به روحانی یادآور شدند که در جهان به جز سران آمریکا و اسراییل منعی برای دیدار با هیچکس دیگری نداشتهای!
پس روشن است که منظورت از جملات فوق، دیدار با ترامپ است! کیهان سپس توضیح داده است: «اما آمریکا گفت از این خبرها نیست».
کیهان سپس حرف ترامپ را بازگو کرده و مینویسد: «ایران دچار محدودیت در منابع مالی خود شده است و یادتان باشد من چیزی به آنها پرداخت نخواهم کرد... آنها به ما نیاز دارند نه ما و اگر قرار ایجاد یک کانال برای فروش محدود نفت تأیید شود، این کانال در مدت زمان محدود تعریف خواهد شد و خیلی زود منقضی خواهد شد تا ایران بتواند کمی نفت بفروشد... اما من چیزی به آنها پرداخت نخواهم کرد»!
این یعنی آب پاکی روی دست رژیم ریختن و به آخوندها تأکید کردن این نکته که:
اگر اجازه فروش نفت میخواهی؟ ۱۲شرط وزارتخارجه را قبول کن!
این البته دستگاه استدلالی باند دلواپسان بود.
اما استدلال باند روحانی و دوستانش چیست؟
دوستان روحانی به او میگویند: اگر هم میخواهی مذاکره کنی، چرا ذوق زده و دستپاچه میشوی که طرف مقابل بفهمد ما هستیم که به آنها نیاز داریم؟
یکی از سفرای پیشین رژیم در تلویزیون رژیم اینگونه توضیح داد: «تا قبل از جی۷شکافی بین اروپا و آمریکا بر سر برخورد با نظام بود. اما آنطور که ظریف دستپاچه شد و وقتی احضارش کردند سر از پا ناشناخته به محل ملاقات در «بیاریتز» رفت و پس از ۲ملاقات به سرعت برگشت، تمام جهان فهمیدند که اوضاع نظام چقدر خراب است! و همین حرکت به سختی ما را (رژیم را) در تعادلقوا در مختصاتی پایینتر از پیش قرار داد. بنابراین اروپاییها هم به آمریکا بیشتر نزدیک شدند.
سفیر پیشین رژیم اضافه میکند: «به این شکل خود روحانی و ظریف شکاف در جی۷بر سر نظام را پر کردند»!
بنابراین، هنگامی که گفته میشود ماجرای ملاقاتهای فرانسه باعث خواری کل نظام شده، عطف به همین واقعیت است.
در مجموع آنچه که اکنون به چشم میخورد این است که این موج بحران درونی، بسا فراتر از جنگ باندی، بحث تمامیت نظام است که در یک بنبست و بحران بیراهحلی گرفتار شده. بحرانی که حتی نمیتواند یک خط و استراتژی مشخص تدوین و اجرایی کند.
چشمانداز وضعیت موجود
درستترین نتیجهگیری از وضعیت موجود را باندهای درون رژیم گرفتهاند که چیزی نیست جز همان «بنبست»ی که پیش از این هم بود و اکنون تشدید شده است.
یک کارشناس حکومتی در این مورد گفت: «بوی بهبودی شنیده نمیشه!»
دیگری میگوید: «دستان نظام کاملاً خالیه!»
سفیر پیشین رژیم میگوید: «با دست خودمون شکاف طرف مقابل در رابطه با نظام رو بستیم و عامل افزایش فشار شدیم».
و به تمامی برآوردهای اینان میتوان در یککلام افزود: «بحران بیراهحلی»
نکته مهمتر هم اینکه تمامی باندهای رژیم از تاثیر این بحران بر قیامی که رژیم انتظارش را میکشد وحشت کردهاند. علی بیگدلی یک کارشناس حکومتی گفت: «اوضاع مردم اصلاً خوب نیست. نگرانی از گسترش اعتراضات اجتماعی (یعنی قیام) باعث شد که روحانی بگوید حاضر به مذاکره هستم».
یا روزنامه همدلی با اشاره به افشاگریهای مقاومت ایران که رژیم نه به فکر مردم، بلکه به فکر وقت خریدن وقت بیشتر برای نظام است گفت:« از همه اسفناکتر اینه که مجاهدین میگه اصل مذاکره نه برای بهبود وضع مردم، بلکه برای طول عمر خریدن برای نظامه. تا جایی هم پیش رفتن که ظریف رو ماله کش اعظم جا انداخته و با وزیر خارجه هیتلر مقایسه میکنند!»
بنابراین، نتیجهیی که میتوان گرفت در یککلام این است که: این بنبست و این بیراهحلی (که اکنون خود را در بلاتکلیفی نظام و موج جدید بحران درونی نشان میدهد)؛
اولا ناشی از ماهیت ناهمخوان رژیم با جهان معاصر است
ثانیا بهعلت حضور مقاومت سازمانیافتهیی است که طی ۴دهه تمامی توطئههای رژیم را اعم از قتلعام و اعدام و بمباران و بردن در لیست و موشکباران و شیطانسازی را خنثی کرده
و این وضعیت، رژیم را با شتاب و شدت هر چه بیشتر فرسوده و ناتوان کرده، و زمینه را برای ضربه نهایی مردم و مقاومت ایران و کانونهای شورشی آماده میکند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar