جنگ و جدال بین باندهای حاکم در هفتههای اخیر بهشدت بالا گرفته و هر دو باند پروندههای سنگینی از دزدی و فساد طرف مقابل را (که اعداد و ارقام آنها چند هزار میلیارد تومانی است) رو میکنند.
علت بالا گرفتن این فاشگوییها و رسواسازیها چیست و چه پیامدهایی بهدنبال دارد؟
البته هر روز که میگذرد؛
بهدلیل نزدیک شدن به نقطه خفگی در اثر فشار تحریمها،
بهدلیل تنگتر شدن حلقه انزوای منطقهیی و بینالمللی،
بهدلیل تنگتر شدن حلقهٔ محاصرهٔ مردم،
تشتت و جنگ قدرت درونی رژیم بیشتر میشود. البته اینها علتهای عام هستند. این روزها یک علت خاص هم وجود دارد که باعث تشدید جنگ قدرت درونی شده و آنهم نزدیک شدن به زمان نمایش انتخابات است که طبق معمول جنگ بر سر سهم قدرت و غارت را در درون رژیم تشدید میکند. به این علل است که این جنگ را این روزها در عرصههای مختلف میبینیم.
جلوههای گوناگون جنگ قدرت
- آخوند موسوی تبریزی که از دژخیمان سابق قضاییه آخوندی است و بعدها ریزش کرد و لباس بهاصطلاح اصلاحات پوشید روز چهارشنبه ۲۳مرداد در روزنامهٔ حکومتی مردمسالاری گفته: «روحانی میتواند در مورد مسائل مهم سیاسی مانند همین نظارت استصوابی که جزو قانون نبوده و صرفاً با برخی تفسیرها در شورای نگهبان مورد استفاده قرار میگیرد یا مسائل مهم اقتصادی و... پیشنهاد همهپرسی را به مجلس ارائه دهد».
نظارت استصوابی ابزار باند خامنهای است که در نمایشهای انتخابات باند رقیب را حذف یا محدود میکند و درگیری حول آن، یک وجه از این جنگ قدرت است.
- نمونه دیگر، دعوا بر سر در اختیار گرفتن سیاست خارجی و درآوردن آن از دست باند خامنهای است. که روز ۲۳مرداد به شکلهای مختلف در روزنامههای همسو با باند روحانی دیده شد. روزنامه حکومتی همدلی با طرح این سئوال که:« تا چه میزان سیاست خارجی ایران در راستای افزایش قدرت سیاسی و جذب منابع اقتصادی بوده است؟ بهرغم اینکه دولتهای متعددی چه اصلاحطلب و اصولگرا سکان ریاستجمهوری و به تبع آن دستگاه وزارت امور خارجه را در دست گرفتهاند چرا تغییر چشمگیری در سیاست خارجی شاهد نبودیم؟» در پاسخ، نقش انحصاری بیت خامنهای و سپاه در سیاست خارجی را هدف حمله قرار داده و نوشت: «گفتمان شخص محوری به جای ساختار محوری، کشور را بیش از تواناییهایش، به آرمانهای ذهنی رهبران متعهد کرده است. تعهداتی فراتر از توانایی، که مرارت را برای مردم به ارث گذاشت».
روشن است اشاره این روزنامه به شعارهای دجالگرانه ولیفقیه ارتجاع و باند اوست.
- یک نمونه دیگر از این جنگ قدرت را در روزنامه حکومتی آرمان ۲۳مرداد میتوان دید که در اعتراض به تصاحب وزارتخارجه توسط خامنهای و باندش نوشت :«آنچه که در اتمسفر سیاسی جهان دیده میشود آن است که دیگر بسیاری از کنشگران، کنشورزان و کنشوران نظام بینالملل؛ دولت در نظام جمهوری اسلامی و وزارت امور خارجه بهعنوان دستگاه سیاست خارجی در ایران را بهرسمیت نمیشناسند و تا حدود زیادی به این نتیجه رسیدهاند که تنها باید با بافتار اصلی قدرت در این ساختار یعنی نهادهای فرادولتی در زمینههای حوزه همکاریهای منطقهیی و بینالمللی وارد عمل شوند».
بعد هم اشاره کرده که باید سیاست خارجی را به وزارتخارجه دولت روحانی و ظریف سپرد. اینها همه نمودهای مختلفی از جنگ سهمخواهی بیشتر قدرت، به مناسبت نزدیک شدن به موعد نمایش انتخابات حکومتی است.
جنگ باندهای مافیایی قدرت، مناسبت نیاز ندارد!
طبعا ممکن است برخی از این موارد ربط مستقیم به نمایش انتخابات نداشته باشد
اما باید در نظر داشت که باندهای رژیم هر گاه و به هر علت به این جنگ سهمخواهی برای قدرت نزدیک میشوند پروندههای همدیگر را رو میکنند، دعوایی که اساساً هم بر سر سهم بیشتر قدرت و غارت است. منتهی در این دوره بحرانهای دیگر از جمله تحریمها، انزوای بینالمللی، فضای انفجاری جامعه همه به این موضوع ضریب میزنند، در نتیجه دامنهٔ این جنگ وسیعتر میگردد و به سایر نقاط هم میرسد. به همین علت است که این بار سراغ آملی لاریجانی رفتهاند و داستانهای فساد زنجیرهیی او و بستگانش و یکی از معاونانش در قوه قضاییه را سوژه کردهاند، موضوعی که راه به پرونده فساد جعفری دولتآبادی دادستان سابق تهران و پسر اژهیی برده است.
از آن سو نیز پرونده فساد پاسدار شمخانی گماشتهٔ خامنهای در شورایعالی امنیت نظام رسانهیی میگردد که با توجه به اینکه اینان همگی گماشتههای خامنهای هستند و توسط شخص او منصوب شدهاند، اهمیت و جدیت و عمق این جنگ درون نظام را نشان میدهد. کما اینکه باند خامنهای هم پروندههای کلاندزدیهای باندهای همسو با دولت روحانی را رو کردهاند.
در همین دستگاه کیهان خامنهای ۲۳مرداد به چند قلم حیف و میل نجومی اشاره کرده و نوشت: «یک سال قبل، بهخاطر سوء مدیریت، ۱۸میلیارد دلار از ذخایر ارزی حیف و میل شد؛ هم ۱۵۰هزار میلیارد تومان رانت را نصیب رانتخواران ساخت و هم تورم را به زندگی مردم و فضای کسب و کار سر ریز کرد. اما برخی محافل، ضمن لوث کردن این خسارت بزرگ میگویند شد که شد، یک ریسک مدیریتی بود و نباید دست و دل مدیران ذیربط را با احضار به دادگاه لرزاند(!)» بعد هم اضافه کرده: « حجم نقدینگی ظرف شش سال از ۴۳۰هزار میلیارد، به بیش از ۱۹۰۰هزار میلیارد تومان افزایش یافت و موجب آسیبهای گسترده شد».
روشن است که باندهای رژیم در این جنگ از هیچ موردی فروگذار نکردهاند! از پرونده نزدیکان و منصوبان خامنهای مانند آملی لاریجانی و شمخانی گرفته تا حجم نقدینگی، تا حملات برجامی و رشد نقدینگی و حقوقهای نجومی و ناکارآمدی مدیران و هر چیز دیگری که بتوان بهقول خودشان چهره رقیب را تخریب کند.
آیا باندهای رژیم شرایط خطیر خودشان را تشخیص نمیدهند؟
آنچه که اکنون حائز اهمیت است اینکه: در حالی که رژیم از یک طرف زیر فشارهای بینالمللی و انزوای منطقهیی است و از طرف دیگر تحت محاصره اقشار به جان آمده مردم قرار دارد (وضعیتی که خودشان هم معترف هستند از هر دو طرف تهدید براندازی برایشان جدی است) چرا در چنین شرایطی به جای اینکه انسجام و وحدت باندهای درونی رژیم بیشتر شود، جنگهای باندیشان تشدید میگردد؟
پاسخ البته روشن است: زیرا عناصر حاکم که نیروهای مسؤل و وطن دوستی نیستند که در چنین شرایطی به فکر منافع ملی و وحدت برای دفاع از آنها باشند. اساساً ساختار و بافت حاکمیت نظام آخوندی تشکیل شده از باندهای غارتگری که هر چند نفر حول منافع مشترکی دور هم جمع شدهاند و فقط به فکر حفظ منافع خود و پر کردن کیسه خودشان هستند. درست به همین دلیل هم هست که از قضا هنگامیکه فشارهای خارجی بیشتر میشود، تشتت و شکاف درون نظام بالاتر میرود زیرا هر باند فکر میکند دیگری منافعش را به خطر انداخته است. بنابراین فکر اتحاد و انسجام باندهای حاکم در شرایط خطیر اساساً منتفی است. چرا که از یک انسجام و ساختار تشکیلاتی و حتی عقیدتی حداقلی هم برخودار نیستند که حول هدف مشخصی به وحدت برسند. هدف هر باند پر کردن بیشتر کیسه خود به هر قیمت است.
این تشتت و تشدید دعواهای باندی دقیقاً از ماهیت نظام آخوندی صادر میگردد و رژیم را بیشازپیش از همان فرم اولیه هم خارج و وارفته میکند، وضعیتی که کل نظام را آماده میکند تا با ضربه نهایی توسط مردم ومقاومت سازمانیافته مردم ایران به گور تاریخیاش سپرده شود.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar