torsdag 15 augusti 2019

دیگر استراتژی سکوت در مورد مجاهدین برقرار نیست


اعتلای سیاسی آلترناتیو دموکراتیک انقلابی، پس از برگزاری کهکشان مقاومت در اشرف۳، وحشتی در سراپای نظام آخوندی ایجاد کرده است. دستگاه لجن‌پراکنی و جنگ روانی آخوندها، تمام ظرفیت خود را از سایت شخصی خامنه‌ای تا مقامات ریزو درشت رژیم و امامان جمعه‌بازار به‌کار گرفته تا علیه مجاهدین یقه‌درانی و هرزه‌گویی کنند. رژیم آخوندی، شتابان، از پاچهٔ چپ‌خود، پیاده‌نظام به‌اصطلاح مارکسیستی راهم یکی بعد از دیگری، علیه مجاهدین بیرون می‌آورد تا ابوعطای ضدامپریالیستی بخوانند و سپاه پاسداران تنها نماند!

یکی از کارگردانان وزارت اطلاعات که مأموریتش ساختن سریال‌ها و فیلم‌های مجعول و لجن‌پراکنی علیه مجاهدین است، روز ۶مرداد در مصاحبه با روزنامه‌های رژیم خط وزارت را برملا کرد و گفت:‌ «در حال حاضر دیگر استراتژی سکوت در مورد مجاهدین برقرار نیست». در ۳مرداد۹۸ آخوند جلاد پورمحمدی هشدار داد که زمان تصفیه‌حساب با مجاهدین فرا رسیده زیرا ‌«هیچ تخریبی تا امروز در این ۴۰سال گذشته اتفاق نیفتاده مگر این‌که مجاهدین پای اصلی‌اش هستند».

در این اثناء وزارت بدنام یکی از دنبالچه‌های خود را بانام بهزاد مالکی، در برخی سایت‌های فارسی‌زبان خارج کشور (آزادی بیان، ایران گلوبال، گویا نیوز و...) به مأموریت یاوه‌گویی زنجیره‌یی علیه مجاهدین فرستاده است. طابق‌النعل و البته بسیار ناشیانه با همان فرهنگ و الفاظ دو سر طلای توده‌یی و پاسدارنشان.
ابتدا سوختگی و حسرت‌بدلی خود را از این‌که مجاهدین در عراق با هوشیاری و استفاده از همهٔ اهرم‌های مقابله و فشار بین‌المللی زیر بمباران آمریکایی و حملات زرهی و موشکی رژیم تار و مار نشدند، تحت عنوان منحل نشدن مجاهدین نشان داده و می‌گوید:‌ «حمایت سعودی، اسراییل و برخی محافل و مقامات آمریکایی (امثال بولتون) برای برنامه تغییر رژیم در ایران، مانع از منحل شدن سازمان مجاهدین خلق شد»!

ترجیع‌بند «آمریکا-اسراییل-سعودی» عیناً کپی‌چسبان خامنه‌ای است. هر ذی‌شعور و هر انسان بی‌طرف و منصفی می‌داند که اولاً، دولت وقت آمریکا در سال ۱۳۸۲ به‌ درخواست رژیم، همه پایگاهها و قرارگاههای مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران در عراق را بمباران کرد. ثانیاً، حمایت سعودی و اسراییل از مجاهدین سراپا ساخته و پرداختهٔ رژیم آخوندهاست و هیچ جدیت و مادیتی نداشته و ندارد.

رهبر مقاومت در پیام شماره۵ارتش آزادیبخش ملی ایران به تاریخ ۱۹دی ۹۶ نیز به‌صراحت خاطرنشان کرده بود: «در مورد تأمین هزینه‌های مجاهدین چه در ایران، چه در منطقه و چه در سطح بین‌المللی توسط عربستان حتی در حد یک ریال هم، خامنه‌ای سراپا دروغ و مزخرف می‌گوید».
از این‌روست که مأمور اطلاعات رژیم، پیشاپیش فریاد «آی دزد، آی دزد» برداشته و می‌نویسد: «این گروه منتقدان خود را به حمایت از سرویس‌های اطلاعاتی ایران متهم می‌کند که چندی پیش برنامه‌یی برای جاسازی مواد منفجره در تجمع آنها در پاریس داشتند»!

مأمور وزارت، عیناً مانند ظریف پاچالداران رژیم، از این‌که مجاهدین در بزرگ‌ترین «آتش و حرکت» سیاسی معاصر، سرانجام پس از یک دهه پایداری در اشرف و پس از رنج و خون بسیار توانستند معامله کثیف اصحاب مماشات با آخوندها و لیست‌گذاری تروریستی سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش و شورای ملی مقاومت را درهم بشکنند، به‌شدت برآشفته است. با سوزدل می‌نویسد که مجاهدین به‌ این‌ترتیب به قهقرای اپورتونیسم سقوط کرده‌اند! «اشغال عراق توسط آمریکا و بیعت رهبری مجاهدین با آنها و به‌دنبال خارج کردن آنها از زمرهٔسازمانهای تروریستی...که سازمان مجاهدین آن را به‌عنوان پیروزیهای بزرگ استراتژیک تحویل هوادارانش می‌دهد، مسیر بی‌بازگشتی بر این سقوط به قهقرای اپورتونیسم گشود.»
اطلاعات آخوندها به‌عمد انکار می‌کند و می‌خواهد نادیده بگیرد که خروج مجاهدین از لیست تروریستی با رأی دادگاه استیناف در آمریکا (اول ژوئن ۲۰۱۲)، با حکم مندیمس (که در ۲۱۵ سال قبل از آن در سیستم قضایی آمریکا بی‌سابقه بود)بوده و خروج آنها از عراق با توافق چهارجانبه (بین دولت آمریکا، دولت عراق، ملل ‌متحد و اشرفی‌ها) در ۱۷اوت ۲۰۱۲ (۲۷مرداد۱۳۹۱) حاصل شده‌است که طی آن دولت آمریکا امنیت و سلامت مجاهدان اشرفی در لیبرتی را تضمین می‌کند (بیانیه سالیانه شورای ملی مقاومت ایران ۱۴مرداد ۱۳۹۲-پیوند لیست با اشرف، بزرگ‌ترین آتش و حرکت سیاسی).

در بیانیه شورا آمده است: «در روزهای ۳۰مرداد و ۱۰شهریور سال ۱۳۹۱ آقای مسعود رجوی، چنان‌که از سیمای آزادی پخش شد، جزئیات این کلان‌توافق را به‌اطلاع همهٔ مجاهدان اشرفی رساند و اسناد مربوطه را نشان‌داد. او گفت: ”به یک بحث و تصمیم‌گیری تاریخی نشسته‌ایم که نقشهٔ مسیر اشرف و لیبرتی و یاران اشرف‌نشان در سراسر جهان را همین امروز و در همین نشست تعیین‌تکلیف می‌کند. بحث بسیار جدی و تعیین‌کننده است. به‌همین‌خاطر، یکایک مجاهدانی که در اشرف مانده‌اند باید عاری از هر گونه شکاف و تردید و تناقض به‌طور یکدست و یکپارچه قله‌ای را که می‌خواهند دربنوردند، ترسیم و تضمین و عملیاتی کنند“. او افزود: ” ورودیهٔ این بحث، درس پایداری تا آخرین‌ نفس و تا آخرین قطرهٔ خون در صورتی است که دشمن بخواهد آن‌را به‌اجبار به‌ ما تحمیل‌کند“.

آنگاه پس از ده ساعت بحث و گفتگو و بررسی جزء به‌ جزء توافقات در ساعت۱۹ جمعه ۱۰شهریور و با اشراف به همهٔ خطرات و آزمایش‌های لیبرتی بر سر راه یکایک مجاهدین و با اتمام‌حجت در این‌باره، رأی‌گیری به‌عمل آمد و مجاهدان اشرف به‌اتفاق آرا پس از پرداخت ورودیهٔ بالا، به‌ این تابلو [حرکت ستونهای بعدی به لیبرتی] رأی داد‌ند. همچنین رأی‌گیری دیگری به‌عمل آمد و هیچ رأی و نظر مخالف یا ممتنع وجود نداشت».
در همین بیانیه شورا خاطرنشان شده است که مجاهدان اشرفی بعد از حملهٔ ۱۹فروردین سال۱۳۹۰باتلر را که بدون تضمین حفاظت برای جابه‌جایی آنها آمده‌ بود پی‌کارش فرستادند. «همچنین وقتی سفیر وقت آمریکا در عراق وقیحانه از انحلال مجاهدین به ازای زنده ماندن و انتقال به محل ” کمی امن‌تر“ دم زد، مجاهدین همگی با رد این یاوه، ولو به بهای سربه‌دار شدن مانند قتل‌عام زندانیان در سال۶۷به فتوای خمینی ضدبشر، طومارها نوشتند».

در بیانیه شورا یادآوری می‌شود: «کاروان دوم در ۱۸اسفند۱۳۹۰ از اشرف به لیبرتی رفت؛ اما در همان روز یک مقام آمریکایی از هر گونه خوش‌بینی نسبت‌ به‌مجاهدین که گویا افراد سربه‌راهی شده‌اند برحذر داشت و هشدار داد که ”این گروه ممکن است ترفندهای بیشتری در آستین داشته باشد“. مقام گفت: ”سازمان مجاهدین خلق به تأخیر می‌اندازد، گمراه می‌کند، انکار می‌کند و می‌چرخد تا با یک فاجعهٔ قریب‌الوقوع مواجه شود و بعد آنها فقط به اندازه کافی برای اجتناب از آن فاجعه، کوتاه می‌آیند“ (نشریه سیاست خارجی-۸مارس ۲۰۱۲)».

به‌روشنی پیداست که لیست‌گذاری مجاهدین که به‌ درخواست آخوند خاتمی صورت گرفته بود،‌ راه سرکوب و کشتار مجاهدین در عراق را هموار می‌کرد. کما این‌که خروج از لیست که راه خروج مجاهدین از عراق را باز کرد برای رژیم و مالکی‌هایش ضربه بسیار بزرگی بود؛ زیرا نتوانستند از دست مجاهدین راحت شوند؛ بنابراین کمترین عقده‌گشایی رژیم و دنبالچه‌های اطلاعات آخوندها این‌ است که بگویند مجاهدین «عامل امپریالیست» شدند و به قهقرای اپورتونیسم سقوط کردند!

وزارت بدنام، بانام این‌یکی مالکی، سه اتهام اصلی تحت عنوان اپورتونیسم برای مجاهدین علم می‌کند:‌
-«[۱] نزدیکی و اتحاد با بنی صدر و لیبرال‌های حکومتی از یک‌سو و استفاده از تروریسم و مبارزه مسلحانهٔ زودرس از سوی دیگر این شتاب اپورتونیستی را برای کسب قدرت رقم زد...
-[۲] جنگ ایران و عراق و قرار گرفتن رجوی در کنار صدام حسین بار دیگر به‌روشنی این استراتژی به‌غایت اپورتونیستی را به نمایش گذاشت.
- [۳] مجاهدین خلق پس از شکست در جبهه نبرد با ایران [دقت کنید: ایران و نه رژیم آخوندی]... مسعود رجوی دستور " انقلابی ایدئولوژیک" را صادر کرد که در پی آن تمام اعضای "مجاهدین خلق" به تجرد متعهد شدند...» (۵)
لاکن معلوم نیست که ما باید با عینک مارکسیستی «دستور انقلابی ایدئولوژیک» را باور کنیم؟ یا باید از پشت عمامه و دیدگاه و فرهنگ آخوندی به این قبیل فتاوی و دستورات بنگریم؟

عجله نکنید، چند روز بعد در ۱۸مرداد، دم خروس وزارتی مالکی در اراجیف گروه امنیتی-دفاعی خبرگزاری فارس سپاه پاسداران بیرون می‌زند. مأمور امنیتی خبرگزاری فارس، همین سه مؤلفه بهزاد مالکی را عیناً به‌عنوان سه خودکشی توسط مجاهدین نام می‌برد. این‌ همانی در حمله به‌ مجاهدین، به‌وضوح حاکی از یک‌ خط دیکته‌شده از وزارت (اداره کل التقاط!) است که قسمت‌های مختلف با زبانهای مختلف واگو می‌کنند.
گروه امنیتی-دفاعی خبرگزاری فارس سپاه پاسداران در ۱۸مرداد نوشت:‌ «در طول حیات سازمان منافقین سه خودکشی بزرگ وجود دارد... بار اول از تقابل با انقلاب اسلامی ایران آغاز شد که در نهایت به حرکت مسلحانه این سازمان در ۳۰خرداد ۱۳۶۰انجامید...
-دوران هشت ساله دفاع مقدس... منافقین در همان دوره دست در دست صدام... خودکشی دوم خود را رقم زدند...
-خودکشی سوم نیز در درون این گروهک اتفاق افتاد که به ساختار فرقه‌یی و نقض بی‌نظیر حقوق‌بشر علیه نیروهایش مربوط است... شامل طلاق‌های اجباری...».

البته بهزاد مالکی جابه‌جا در شیطان‌سازی علیه مجاهدین از برادران‌ خود در خبرگزاری سپاه پاسداران فراتر می‌رود و برای‌ مثال در ادامه تئوری خودکشی سوم می‌نویسد: «ما نه با یک سازمان معمولی بورژوایی که با یک فرقه (سکت) ارتجاعی روبه‌رو هستیم که در آن اعضا و هوادارانش سربازانی گوش به فرمان رهبرانی هستند که هر نافرمانی و اعتراض و یا حتی هر شک و تردیدی را نسبت به خط و مشی سازمان نه تنها روا نمی‌دارند بلکه صاحبان آن را مستحق مجازاتهای سخت می‌دانند». سوزش وزارت از این‌که نتوانسته در مجاهدین نفوذ و رهبری آنها را نابود کند در کلمه به کلمه موج می‌زند.
اما بخش رسواکنندهٔ دیگر ادعاهای مزدور، جایی‌ است که ناگزیر عمامه چپ مارکسیستی را از سر برداشته و «هابیلیان»وار به منابع تجاری و بیزنس استعماری مانند اشپیگل، ایندیپندنت و فلان و بهمان سایتونگ یا سبز لو رفتهٔ آلمانی استناد می‌کند. منابعی که تلاش‌های اربابان و تأمین‌کنندگان مالی آنها برای سرپا نگه‌داشتن رژیم وحشی و هار آخوندی برای هر ذی‌شعوری روشن‌تر از روز است. کوبلر سبزینه در سپتامبر ۲۰۱۲ سرمست از نفت و گاز عراق که به‌خون مجاهدین آغشته‌ بود به‌تجار آلمانی سفارش می‌کرد که «عراق را در نظر داشته باشند». دست کوبیدن خانم رئیس سبزها بردست خونین سفیر رژیم در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ در همان‌سال، فضاحت بپا کرد. سفیر آخوندها در آلمان اعلام‌ کرد که حزب آقای کوبلر و رئیس این حزب «در خطرناک و تروریست بودن منافقین با ما هم‌عقیده‌اند»! این‌چنین علت دلاری مخالفت سبز مربوطه، با خروج مجاهدین از لیست تروریستی در آن روزگار روشن‌ شد و به مطبوعات کشید.

اکنون نیز چه‌کسی در عرصه سیاست ایران و در رابطه با مجاهدین نمی‌داند که اشپیگل به‌خاطر دروغهای نجومی علیه مجاهدین و اشرف۳ در دادگاه آلمان محکوم‌ شد و از قضا آن مزخرفات نشخوارشده توسط اطلاعات آخوندی و دنبالچه‌های مارکسیستی را یک زن خبرنگار آلمانی، برای اشپیگل پخته‌ بود که ماه‌ها در بین دختران معاویه و راهیان نور با هدبند سبز مشغول آموزش‌های اسلامی بود! دست برقضا، مطلب اشپیگل که در روز ۱۶فوریه ۲۰۱۹منتشر شد، نزدیک به ۳ماه قبل از آن در ۲۵نوامبر۲۰۱۸ در سایت انجمن نجاست اطلاعات آخوندها در کرمانشاه، تحت عنوان «سرگذشت غم‌انگیز یک جدا شده» منتشر شده بود. نکته‌یی که توجه دادگاه را به‌خود جلب‌ کرد به‌خصوص که سایت‌های شناخته‌شده اطلاعات آخوندها بلافاصله به بازنشر آن اقدام‌ کردند (اینترلینک، آوا، یاران ایران و سایت‌های زنجیره‌یی انجمنهای نجاست یکی پس‌ از دیگری).

سرانجام مأمور وزارت بدنام (بانام بهزاد مالکی) برای دور زدن و ماستمالی توطئه تروریستی رژیم در آلبانی، در پس الفاظ مارکسیستی افزوده است: «در سال ۲۰۱۸، دولت آلبانی تحت نخست‌وزیری ” ادی راما“ دو دیپلمات تازه از راه رسیدهٔ ایرانی را به‌ درخواست دولت ترامپ اخراج کرد. جان بولتون این دستاورد را به رخ کشید». این تصدیق ناگزیر و دست روکردن اجباری، پیآمد جبری کابوس اشرف۳ برای آخوندهاست. دهان‌دریدگی مزدور وزارت، نیازمند شرح و توضیح نیست:‌ «با حمایت بولتون، سناتور سابق جان مک کین، رودی جولیانی، و مجموعه‌ای از اقلیت جنگ‌طلب، مجاهدین خلق توانستند یک اردوگاه تعلیماتی بسته برای مقاصد خود در آلبانی به وجود آورند.... همایشِ آلبانی در پی گردهماییهای پاریس بیشتر به نمایشهای تلویزیونی و انتخاباتی غرب شبیه است که هدفی جز نمایش و خود فروشی در مقابل ارتجاعی‌ترین نمایندگان امپریالیستی و ایجاد توهم در بین معدود هواداران باقی ماندهٔ آنها ندارد.»

عجب اردوگاه تعلیماتی بسته‌ای که «به سبک نمایشهای انتخاباتی غرب» در آن گردهمایی به‌مدت ۵روز برگزار می‌شود و صدها خبرنگار و ۳۵۰شخصیت سیاسی و حقوق‌بشری از ۴۷کشور در آن شرکت می‌کنند!
در منطق مارکسیست‌های وزارتی، اگر کسی از حقانیت مبارزه مجاهدین صحبت‌ کند و خواهان قطع حمایت مماشات‌گران و خون‌خوران بین‌المللی از رژیم آخوندی شود «ارتجاعی‌ترین نماینده امپریالیستی» است. لابد لابی‌ها و دلالآن رژیم در آمریکا، مانند دانیل بنجامین هماهنگ‌کننده پیشین مرکز فعالیت‌های ضدتروریستی وزارت‌خارجه آمریکا که روزانه به‌نفع رژیم و علیه مجاهدین فحاشی و جعل می‌کنند، مارکسیست‌های مترقی ضدامپریالیست یا شیعه دوازده‌امامی شده‌اند که وزارت به آنها آویزان می‌شود. در ترهات بهزاد مالکی واشنگتن‌پست و اینترسپت، این‌چنین در حد مکاسب و رساله خمینی و خامنه‌ای قداست پیدا می‌کنند!

دم خروس وزراتی دیگر، گاو پیشانی سیاه معلوم‌الحال، مزدور مصطفی محمدی است که بهزاد مالکی در پز یک پروفسور خبرنگار تحقیقی به‌آن دخیل‌ بسته تا با تاپاله‌آن، مطلبش را داغ‌کند. توجه کنید: «گزارشهای منابع گوناگون می‌تواند تصویر روشن تری از وضعیت امروزی این سازمان به دست دهد و تحلیل ما را ثابت کند... مصطفی محمدی مرد ۶۲ساله‌ای است که به اشپیگل گفته است، دخترش... برخلاف میل خود و به اجبار در این کمپ است».
دست‌برقضا دعاوی وزارتی مزدور مصطفی محمدی علیه مجاهدین نیز طی این سالیان در قضاییه کانادا و عراق و آلبانی دروغ و جعلیات باطل، اعلام شده‌ است. همه به‌یاد دارند که این مزدور وحشی، به‌دستور وزارت بدنام به‌مدت ۲سال در جلوی اشرف در عراق، مجاهدین را به قتل‌عام تهدید و کشتار آنها را زمینه‌سازی می‌کرد.

بدون هر گونه اغراق، خط به خط نوشته اطلاعات بدنام آخوندها، تحت‌ نام بهزاد مالکی، با زرورق مارکسیستی، تکرار اراجیف آخوندی در سایت‌های شعبه‌های وزارت، از جمله هابیلیان و انجمنهای نجاست رژیم است. اما با اجاق وزارت اطلاعات و نیز ادا و اطوار میمونی مرتجعین چپ‌نما، آبی برای رژیم گرم نمی‌شود.


Inga kommentarer:

Skicka en kommentar