بحران رژیم در مرحلهی پایانی و کشاکش بیسابقه در رأس نظام بر سر جانشینی خامنهای، در پی پاسخسرگشادهی آخوند صادق لاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، به آخوند محمد یزدی مهرهی اصلیخامنه ای در حوزهی قم، سردژخیمان به جویدن استخوانهای یکدیگر مشغولند.
همزمان با بالا گرفتن جنگ گرگها و دژخیمان نظام با یکدیگر که برای رژیم ولایتفقیه خانمانسوز است، آخوندهای حکومتی قم و سرکردگان نظام و نمایندگان خامنهای در وحشت از پیامدهای این جنگ و جدال و برملا شدن فساد و جنگ قدرت و ثروت در رأس نظام، به دست و پا افتادهاند. آنها با صدور اخطار و هشدارهای متعدد بهگفته خودشان، برای حفظ آبروی روحانیت و نظام به میدان آمدهاند.
آخوند دزد و غارتگر، مکارم شیرازی، با هشدار به پیامدهای جدال میان یزدی و لاریجانی در یادداشتی خطاب به آنها نوشت: تجربه نشان داده که اینگونه درگیریها هرگز نتیجهای جز روشن شدن آتش فتنه و اختلاف ندارد. متواضعانه تقاضا دارم این باب را بهکلی مسدود کنید و به آبروی روحانیت و نظام کمک کنید. به این وضع خاتمه دهید و حتی اگر افرادی پادر میانی کنند تا عزیزان از یکدیگر عذرخواهی نمایند، بسیار بجاست.
پاسدار حسین شریعتمداری، نماینده خامنهای در کیهان، سرشاخ شدن یزدی و صادق لاریجانی را نتیجه تبلیغات ضد انقلاب در فضای مجازی دانست و نوشت: ماجرا از دستگیری اکبر طبری آغاز شد؛ دستگیری (اکبر طبری معاون اجرایی صادق لاریجانی) که با اتهامات متعددی مواجه است، بهانهیی شد تا موج سنگینی از حملات و هجمهها علیه او شکل بگیرد. ضد انقلابیون خارجه نشین با استفاده از بستر فضای مجازی، سردمدار این حملات و تهمتها بودند.
پاسدار شریعتمداری افزود: (در ادامه) محمد یزدی انتقادات تندی را نسبت به صادق لاریجانی بیان کرده و روز یکشنبه صادق لاریجانی با انتشار نامهیی مفصل و سرگشاده و البته با ادبیاتی تند، به سخنان منتسب به محمد یزدی واکنش نشان داد. انتشار اینگونه اخبار و سخنان و نامهها حتی در صورت صحت نیز نتیجهیی جز دلگیری عموم و شادی دشمنان بهدنبال ندارد.
شریعتمداری همچنین شعر سعدی را در توصیف این فضیحت یادآور شده است:
گَه بود کز حکیمِ روشنرأی
بر نیاید درستتدبیری
گاه باشد که کودکی نادان
بهغلط، بر هدف زَنَد تیری
وحشت سرکردگان نظام از بالا گرفتن این کشاکشها و برملا شدن دزدیها در هراس از تظاهرات مردم غارت شده است که بارها و بارها به خیابان ریختند و در شعارهای خود دربارهٔ دزدیها و اختلاسهای حکومتی میگفتند اگر یک اختلاس کم شود، مشکل آنها حل میشود یا فریاد میزدند آقا، یعنی خامنهای، خدایی میکند، مردم گدایی میکنند و لاریجانی قاضیه با دزدها همبازیه
پاسدار عزتالله ضرغامی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس سابق رادیو تلویزیون رژیم با طعنه به آخوند صادق لاریجانی گفت: معنای «اَحقاد» بَدریه و حُنینیه را که در اطلاعیهٔ لاریجانی در دفاع از طبری آمده بود، نمیدانستم. امروز دانستم! فقط ماندهام که افشای این مخزنالاسرار چه نسبتی، با مصلحت نظام دارد!
آخوند لاریجانی در نامه سرگشاده خود به آخوند یزدی به اینکه در سینهاش اسرار فساد کارگزاران رژیم و آقازادههای آنها مخفی است اشاره کرده و نوشته بود: سینهام خزانهالاسرار اتهامات مجموعهیی از معاونان، قائممقامان و آقازادههای مسئولان و شخصیتهاست.
آخوند تقی رهبر، عضو باند روحانیت گفت: محمد یزدی و صادق لاریجانی اگر حرفی دارند رودررو بزنند. آنچه میان این دو اتفاق افتاد، در شأن علما نیست و دشمنان خوشحال میشوند که اینها به جان هم افتادهاند.
آخوند جعفر کریمی از باند مدرسین حوزهٔ قم با حمله به آخوند یزدی نوشت: یزدی حرف خودش را میزند؛ هر روز با یک نفر در میافتد. تا دیروز با هاشمی رفسنجانی، و امروز صادق لاریجانی است؛ و فردا، با چه کسی در میافتد را نمیدانم؟! یزدی دربارهٔ روحانی گفته بود: «اگر نمیتوانی مملکت را اداره کنی، برو کنار». اگر (خامنهای) یک نفر فدایی داشته باشد آن حسن روحانی است».
آخوند هاشم بطحایی، عضو خبرگان ارتجاع نیز دربارهٔ حرفهای آخوند یزدی در مورد مرجعیت گفت: کسی حق ندارد تابلوی کسی را پایین بکشد. این، میشود استبداد. اگر کسی میخواهد در چارچوب کتاب و سنت حرکت کند، حق نداریم مانع شویم.
آخوند حسین ابراهیمی، عضو دیگر باند روحانیت گفت؛ ساختمانی که صادق لاریجانی برای حوزهٔ خود، ساخته، باعث ایجاد شبهه شد؛ به جز یزدی، دیگران هم در حوزه نسبت به این مسأله عکسالعمل نشان دادهاند.
روزنامه سپاه پاسداران خطاب به یزدی و لاریجانی نوشت: سر بلند کنید و دنیاهای بزرگتر از خودتان را هم ببینید.
ببینید چگونه آبروی نظام و خمینی را حراج زدهاید. ببینید با علنی و بزرگسازی کردن اختلافاتی که نیازی نبود در این سطح و با این ادبیات مطرح شود، چگونه زبانِ طعنهزنان علیه نظام را دراز کردهاید.
وقتی دو فقیه مجتهد عضو شورای نگهبان که هر یک فقط ۱۰سال سابقهٔ ریاست بر دستگاه قضایی را دارد، نمیداند چه سخنانی را کجا باید گفت و کجا نباید گفت، لاجرم از دیگران چه انتظاری است؟!
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar