این حرف را پنجشنبهشب ۷شهریور نوبخت، معاون آخوند روحانی و رئیس سازمان ورشکستهٔ برنامه و بودجه رژیم، بر زبان آورد.
همزمان بانک مرکزی رژیم اعلام کرد نقدینگی به مرز ۲هزار میلیارد تومان رسیده است.
معنای این حجم از نقدینگی چیست؟
مگر در کشورهای پیشرفته هم شاهد نقدینگی نیستیم. پس چرا این موضوع در ایران نابودکننده است؟
از سوی دیگر و در یک موضعگیری دیگر پنجشنبه صالحی گفت علت اقتصاد فروپاشیده نظام تحریمهاست. این حرف چقدر واقعی است؟
معنای این حجم از نقدینگی چیست؟
معنای بسیار ساده این حجم از نقدینگی یعنی افزایش سرسامآور تورم و گرانی.
روزنامه حکومتی جهان صنعت پنجشنبه ۷شهریور هر گونه چشمانداز نسبت به بهبودی این وضعیت را منتفی دانست و گفت تورم کماکان رو به افزایش است و نوشت: «در حالی که اتفاق مثبتی در اقتصاد نیفتاده است، هزینههای دولت به قوت خود باقی است، تورم رو به فزونی گذاشته است و گشایشی در روابط بینالملل ایجاد نشده است»!
البته این نقدینگی وحشتناک، یعنی ۲هزار تریلیون تومان، فقط نشان از فروپاشیدن اقتصاد کشور نیست. بلکه مهمتر اینکه نشان میدهد چگونه عامل اصلی این فروپاشی اقتصادی، یعنی فساد و دزدی و غارت نهادینه و سیستماتیک است.
به این ترتیب که: در رژیمی که پایه و اساس اقتصادش نه بر تولید، بلکه یک اقتصاد انگلی و یک اقتصاد مبتنی بر دلالی و بورسبازی است، افزایش نقدینگی ناشی از چاپ بیرویه اسکناس است.
حال هنگامی که تنها در عرض یک سال (به گفته گزارش بانک مرکزی رژیم) به حجم نقدینگی ۲۵درصد افزوده میشود، یعنی به همین میزان طی یکسال گذشته اسکناس بیپشتوانه چاپ کردهاند.
چاپ اسکناس بیپشتوانه هم یعنی پول ملی با شتاب ارزش خودش را از دست میدهد. در همین وضعیت، حقوق پایه کارگر که قبلش یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان بود (که بهگفته خود مقامات رژیم ۵ تا ۶بار زیر خط فقر است) اگر این کارگر میتوانست با این میزان پول یک هفته زندگی خانوادهاش را اداره کند، اکنون با پایین رفتن بیشتر ارزش پول ملی، با همان میزان میتواند ۴روز زندگیاش را بچرخاند و هر چه نقدینگی بالاتر برود، ارزش پول ملی پایینتر میآید و قدرت پولی که در دست مردم است کمتر میشود.
آن میزانی که از ارزش پول کاسته شده، باید جایی رفته باشد. آن «جا» همان جیب حکومت است!
جهان صنعت در جنگ باندی به همین غارت سیستماتیک اعتراف کرده و مینویسد: «چاپ پول و وضع مالیات تورمی برای جبران کسری بودجه در واقع دست بردن در جیب مردم است»!
به همین علت گفته میشود این افزایش سرسامآور نقدینگی، حاکی از سیستماتیک بودن فساد در رژیم است.
بهخصوص اکنون که بهعلت تحریمها رژیم پولی در خزانهاش باقی نمانده که هزینههای دستگاه سرکوب و پاسداران و بسیجیها و مزدوران منطقهایش را تأمین کند، در نتیجه با همین مکانیزمها دست در جیب مردم میکند تا مقداری از کمبود بودجهاش را با این غارتگری سیستماتیک جبران کند.
نقدینگی و پیشرفت
در بسیاری کشورها نقدینگی میتواند عامل پیشرفت باشد. حتی یکبار شخص خامنهای هم گفت اگر این نقدینگی را با فناوری همراه کنیم پیشرفت حاصل میشود.
اما باید حرف او را تکمیل کرد که نقدینگی تنها هنگامی که در ایجاد و گسترش تولید هزینه گردد باعث پیشرفت میگردد!
برای نمونه آلمان یکی از نقدینگیهای بالا را در جهان داراست، اما این نقدینگی (یعنی تولید پول) بر اساس اقتصاد قوی و پایهای این کشور است. مثلا صنایع خودروسازی قوی و دیگر تولیدات صنعتی که دارد. برای همین اتفاقاً این میزان نقدینگی چون پشتوانهٔ قوی اقتصادی دارد، خودش به گردش چرخ اقتصاد کشور کمک میکند.
اما در ایران کدام تولید پایهای وجود دارد؟ خودروسازی؟ کشاورزی؟ نه تنها هیچ صنعتی وجود ندارد، بلکه هر چه هم بوده رژیم آنها را در جنایت خصوصیسازیاش نابود و ویران کرده است. یکی دو سال پیش بود که خود کارشناسان رژیم از تعطیلی بیش از ۶۰درصد کارخانهها خبر دادند.
برای همین این نقدینگی حاصل یک تولید قوی نیست. بلکه حاصل چاپ اسکناس بیپشتوانه است. روندی که بهشدت اقتصاد را هر چه بیشتر ضعیف و ناتوان میکند.
نکته مهمتر هم اینکه در کنار این نقدینگی، فساد سیستماتیک هم بر روند نابودی اقتصاد ایران شتابی بسیار بیشتر داده است.
مشکلات، نقدینگی یا تحریمها؟
اما در همان روز پنجشنبه صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی رژیم، گفت مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهاست!
البته این یک شیادی موازی با غارتگری است.
اول این که: مسبب تحریمها جز خود رژیم که سیاستش صدور تروریسم و آدمکشی است، هیچکس دیگری نیست. طبعاً اگر واقعاً مشکل اقتصادی کشور بهعلت تحریمهاست، رژیم بهراحتی میتواند دست از این سیاستهای توسعهطلبانه، تجاوزگرانه و تروریستیاش بردارد و ماجرا را تمام کند! سیاستهایی که هیچ ربطی به مردم ایران نداشته و مردم ایران نیز مستمراً اعلام میکنند که سوریه را رها کن!
التبه همینجا باید تأکید کرد که: منظور این نیست که تحریمها روری وضعیت اقتصادی رژیم تاثیر ندارد. اما اول اینکه مسبب تحریمها هم خود رژیم و سیاستهای تجاوزکارانهاش است.
دوم هم اینکه: علت اصلی فروپاشی اقتصاد، فساد نهادینه شده در رژیم است.
کما اینکه کارگزاران حکومتی هم به این واقعیت اعتراف میکنند.
برای نمونه رئیس کمیسیون اقتصاد مجلس ارتجاع در اسفند گذشته گفت: «مشکلات اقتصادی پیش آمده در کشور هیچ ربطی به تحریم و دخالت آمریکا ندارد، بلکه ناشی از سوءمدیریتها است». سوءمدیریت هم یعنی همان دزدی و غارتگری!
یا سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه رژیم چند روز پیش گفت: «تصمیمات اشتباهی در دولت گرفته میشود که هیچ ربطی به تحریم ندارد»!
حتی شخص خامنهای سال گذشته گفت تحریم هست، مشکل هم هست، اما اشکال اصلی در مدیریت درونی است!
البته نگفت که سر تمام این فساد نهادینه خودش است که بهگفته رویترز در آبان ۹۲ سرمایهاش بیش از ۹۵میلیارد دلار است و بهگفته سفارت آمریکا در بغداد همین امسال، این میزان به بیش از ۲۰۰میلیارد دلار افزایش یافته است.
اکنون از آنجا که این وضعیت خیلی بالا گرفته،و همهٔ مردم هم میدانند مشکل در تحریم نیست، بلکه مشکل در غارتگریهای نهادینه شده نظام است، صالحی آمده با شیادی مقداری سرپوش روی آن بگذارد. اما جواب وی را خود مردم در اعتراضاتشان میدهند که میگویند: «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست»!
تفاوت فساد در دیکتاتوری آخوندی با فساد در دیگر نقاط جهان
طبعا فساد در همه جای جهان وجود دارد اما تفاوت آنچه که در ایران میگذرد با آنچه که در جهان در جریان است این است که فساد در رژیم نهادینه شده است.
برای همین هنگامی که در هر کشوری، یک مقامی اختلاسی میکند (نه در ابعاد نجومی آخوندها) بهسرعت خودش یا حتی دولتش استیضاح میشوند، دادگاهی میشوند و کارش پیامدهای جدی دارد.
اما در رژیم نه تنها از اینها خبری نیست، بلکه هنگامی که در جنگ باندی گوشههایی از غارتگریهای همدیگر را رو میکنند، باز همه در مقامات خودشان تثبیت میشوند!
بهعنوان نمونه ۲هفته پیش آخوند یزدی و آخوند آملی لاریجانی فسادهای نجومی یکدیگر را رو کردند، آیا هیچیک از این سرباندهای مخوف از مقامی که دارند تنزل رتبه یافتند؟ آیا لاریجانی از ریاست مجمع تشخیص کنار گذاشته شد؟ آیا اصلاً به آن ۶۳حساب بانکیاش خدشهای وارد شد؟ جز اینکه یکی دو مقام درجهءچندم و خردهپای نظامش را قربانی کند کار دیگری هم کرده است؟ ضمن اینکه همین قربانی کردنها هم اساساً ناشی از وحشت از خشم مردم و تبلیغات اپوزیسیون است.
علت هم روشن است: تمامی ساخت و بافت این رژیم بر پایه فساد است. یعنی اولویت برایشان غارتگری است. قدرت را هم برای همین میخواهند.
نتیجهگیری
دستگاهی که اساسش بر چپاولگری است، مهرهها و نفراتش انگیزهشان را از غارت میگیرند.
برای همین رژیم نمیتواند انگیزه اصلی مهرههایش را از آنان بگیرد. چرا که در چنان صورتی بهسرعت رژیم را رها کرده و کنار میکشند، اتفاقی که میتواند به فروپاشی کل دستگاه منجر گردد.
نمونه بارز این گزاره برملا شدن افتضاح حقوقهای نجومی نظام در اردیبهشت ۹۵ است. ماجرایی که خیلی صدا کرد. همگان دریافتند که بسیاری از مدیران حکومتی حقوقهایی تا ۵۰میلیون تومان و بالاتر میگیرند، تازه بدون انبوه مزایای دیگری که دریافت میکنند. برخی هم تا ۱۸۰میلیون تومان و... (این البته مربوط به دورانی بود که دلار، ۳هزار تومان بود نه اکنون که بالای ۱۰هزار تومان است)!
همان هنگام کواکبیان، عضو مجلس ارتجاع، در جنگ باندی گفت: «آماری وجود دارد که حدود ۳هزار فیش بین ۲۰ تا ۵۰میلیون تومان(برای مدیران) وجود دارد که قانونی نیست، البته ۳۰۰فیش هم بالای ۵۰میلیون تومان داریم که پوشش قانونی ندارد»!
این موضوع باعث افزایش خشم عمومی در جامعه شد. چرا که بسیاری از مردم حتی نان شب هم نداشته و ندارند و در عینحال شاهد چنین فسادی هم شدند. برای همین مجلس ارتجاع وحشت کرد و تلاش نمود مصوبهای تصویب کند و سقف حقوق را ۱۲میلیون تومان تصویب کند. اما شورای نگهبان بلافاصله رد کرد. بعد هم توضیح داد: اگر این کار را بکنیم، مدیران میگذارند و میروند!
به این علت است که رژیم نه تنها نمیتواند این فساد نهادینه شده را کنار بزند، بلکه خودش هر چه بیشتر فساد را گسترش میدهد، کاری که اگر نکند نظامش فرومیریزد.
برای همین هم مقاومت ایران میگوید تنها راه رشد و شکوفایی ایران، سرنگونی این رژیم است. چون این رژیم نمیخواهد و نمیتواند ساختار فساد نهادینهاش را تغییر بدهد. پس باید کنارش زد، سرنگونش کرد و از اساس بن و ریشهٔ فاسدش را از ایران برکند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar