söndag 25 augusti 2019

سفر ظریف؛ اهداف و دست‌آوردها


روز جمعه اول شهریور  ۹۸ ظریف پس از چند روز سفر به اروپا، با دیدار وزیر خارجه و رئیس‌جمهور فرانسه به این تور پایان داد.
نتیجه این سفر چه بود؟
چه توافقاتی صورت گرفت؟
چشم‌انداز وضعیت سیاسی رژیم چه چیزی را نشان می‌دهد؟

اولین نتایج سفر ظریف

ظریف گفت: «سفر سازنده بوده». اما وقتی به رسانه‌های رژیم و حرف کارشناسان حکومتی دقت می‌شود فضایی کاملاً عکس این ادعای ظریف دیده می‌شود.
سیاست روز نوشت: «اگر چه کشورهای اروپایی حوزه اسکاندیناوی از وزن دیپلماتیک چندان بالایی برخوردار نیستند، اما ظریف با هدف فضاسازی رسانه‌ای علیه کاخ سفید به سفر و حضور در شمال اروپا اقدام کرد».
یک کارشناس حکومتی به نام احد رضائیان نوشت: «اصلا این‌که فرانسه این‌قدر علاقه نشون میده که برجام رو حل و فصل کنه، نه به‌خاطر ما بلکه به این خاطره که در شرایط کنونی اروپا یک خلأ رهبری وجود داره،‌ می‌خواد با حل و فصل برجام به‌نوعی خودش سکان رهبری اروپا رو به دست بگیره».
کیهان هم نوشت: «اصلا آمریکا قصد داره با چاقوی قرضی اروپا نظام رو ذبح بکنه»!
روزنامه حکومتی رسالت توصیه کرد به یک سال گذشته نگاه کنید! اروپا در قبال خروج آمریکا از برجام چه کرد که اکنون بخواهد کاری کند؟ سپس افزود: «رصد رفتار تروئیکای اروپایی به‌خوبی نشان می‌دهد که آنها نه «برجام» و نه «قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت» را خط قرمز حقوقی و راهبردی خود نمی‌دانند و اساساًً با دفرمه کردن و حتی نابودی توافق هسته‌ای و جایگزینی آن با توافقی که منافع واشنگتن و اروپا را تأمین کند، کمترین مشکلی ندارند».
رسانه‌های حکومتی در مجموع کدهای مشخصی هم درباره سفر ظریف بکار می‌برند از این قبیل که: «ذبح نظام با چاقوی قرضی اروپا»، «امید به سراب»، «وعده هم نمی‌دهند، چه رسد به امتیاز» و...
از این نشانه‌ها به‌نظر می‌رسد که شرایط تا حدی مبهم است. از یک‌طرف ظریف می‌گوید سفرش سازنده بوده، از طرفی رسانه‌ها و کارشناسان رژیم فضای متفاوتی ارائه می‌دهند. حتی رسانه‌های باند روحانی هم موردی نبود که از سفر ظریف تعریف کنند و دستاوردی را در این زمینه آدرس بدهند.
در مجموع تا اینجا این‌گونه به‌نظر می‌رسد که این سفر عمدتاً بی‌حاصل بوده و چیزی عاید رژیم نشده است.

آیا توافقی هم صورت پذیرفت؟

تا زمان تنظیم این یادداشت، صحبتی از توافق دوجانبه بین ظریف و طرف‌حساب‌های اروپایی‌اش نشده اما از لابلای اظهارنظرها و حرف رسانه‌های رژیم می‌توان حدس زد مواردی از توافق وجود داشته است؛
مشخصا این‌که ماکرون به رژیم پیشنهاد داده چندمیلیارد دلار در اینس‌تکس واریز شود تا رژیم بتواند خریدهایی بکند. در مقابل رژیم به برجام پایبند باشد(از گام‌هایی که دارد کوتاه آمده و عقب بنشیند) و در رابطه با موضوع موشکی و منطقه‌ای وارد مذاکره برجامی‌ شود.
این جوهر همان چیزی است که به آن می‌گویند بسته فرانسوی.

بسته فرانسوی؟

البته موضع فرانسه حرف جدیدی نیست. چند ماه پیش نیز ماکرون اعلام کرد ما کماکان خواهان حفظ برجام هستیم، اما برجام باید تکمیل گردد.
مشخصا هم روی ۴محور در این رابطه تأکید کرد که باید وارد برجام گردد:
  • محدودیت موشکی رژیم
  • موضوع دخالت‌های منطقه‌ای رژیم
  • اجرای بند غروب(یعنی محدودیت اتمی رژیم همیشگی شود)
  • احترام رژیم به حقوق‌بشر در داخل ایران
فرانسوی‌ها از همان زمان بارها این موارد را اعلام کردند. رسالت هم روز شنبه ۲شهریور نوشت:
«کاخ سفید و کاخ الیزه نیز هم‌چنان «مهار همه‌جانبه نظام» را در ابعاد هسته‌ای، موشکی و دفاعی هدف غایی خود می‌دانند».
همین روزنامه سپس تأکید کرد این مخالفت‌های اروپا و مشخصاً فرانسه با موضع آمریکا در قبال برجام، «یک مجادله ظاهری و کلامی ترامپ و ماکرون بر سر ایرانه که نباید نظام را نسبت به بازی مشترک و خطرناک این دو علیه نظام بی‌تفاوت سازد».
حالا چرا می‌گوید موضع مشترک فرانسه و آمریکا؟
زیرا حرف آمریکا هم از اول همین بود که توافق آری، اما بر اساس ۱۲شرط.

کارآیی بسته فرانسوی؟

باید به‌یاد داشت که اصلی‌ترین محورهای ۱۲شرط آمریکا هم همین محدودیت موشکی، عدمدخالت‌ منطقه‌ای رژیم و بند غروب برجام است.
رئیس‌جمهور آمریکا و وزیر خارجه‌اش هم بارها اعلام کردند اگر رژیم پای این موارد بیاید، قطعاً خواهان مذاکره هستند.
پس وقتی از بسته فرانسوی به‌عنوان یک راه برون‌رفت احتمالی نام برده می‌شود(اگر واقعاً راه برون‌رفت بود)‌ چه نیازی به فرانسه؟! به‌قول روحانی رژیم می‌رفت با خود «کدخدا» می‌بست، نه با «آقا اجازه!» (اروپا)
حتی پیش از اینها رژیم فرصتهای بسیار طلایی دیگری هم داشت که اگر می‌توانست به آنها پاسخ بدهد، اصلاً کار به این وضعیت بحرانی در رابطه با برجام نمی‌کشید!

علت بحرانی‌شدن روابط دوجانبه

در حقیقت قبل از این‌که آمریکا از برجام خارج شود، دولت آمریکا هم هنوز تصمیمی قطعی نگرفته بود. تا این‌که ۲اتفاق مهم افتاد.
اول قیام دیماه ۹۶ بود که روحانی روز ۶شهریور ۹۷ در مجلس ارتجاع گفت ترامپ وقتی دید اغتشاشگران به خیابان‌ها ریختند، طمع کرد و از برجام خارج شد.(همین ۲هفته پیش هم دوباره این واقعیت را تکرار کرد)
اما از دیماه ۹۶ تا ۱۸اردیبهشت ۹۷ که آمریکا از برجام خارج شد، در این ۳ماه چه اتفاقی افتاد که آمریکا به قطعیت رسید که باید از برجام خارج شود؟
اتفاق دوم سفر لودریان به تهران در همان اردیبهشت‌ماه بود. او حامل پیام‌های آمریکا در این زمینه بود. یعنی رژیم کوتاه بیاید، پای مذاکره موشکی و منطقه‌ای هم بیاید، تا آمریکا در برجام باقی بماند.
وزیر خارجه وقت دولت ترامپ تیلرسون) به‌گفته رسانه‌های خودشان طرفدار این ایده بود که آمریکا در برجام بماند، اما همراه با اروپا به رژیم فشار بیاورد تا رژیم به واردکردن موضوع موشکی و دخالت منطقه‌ای در برجام تن بدهد.
روشن است که همه تصمیمات پشت پاسخ رژیم مانده بود. رژیم هم می‌دانست پاسخ منفی چه تبعاتی دارد. اما در نهایت لودریان با دست خالی برگشت. یعنی پاسخ رژیم منفی بود.
پیامدش چه شد؟
خروج کامل آمریکا از برجام و راه‌افتادن سیاست فشار حداکثری که اکنون مشاهده می‌شود یعنی در گامهای بعد شدیدترین تحریم‌های تاریخ را علیه رژیم اعمال کرد،
سپاه را در لیست تروریستی برد،
خامنه‌ای و ظریف را تحریم کرد و...
یعنی اساساً سیاستی تغییر کرد. کما این‌که تیلرسون را هم با پومپئو جایگزین کردند.(یعنی کسی که ایده باقی‌ماندن آمریکا در برجام را داشت)
در واقع اگر رژیم می‌توانست در همین لحظه به موضوع موشکی و منطقه‌ای پاسخ مثبت بدهد، یعنی اگر توان و ظرفیت کوتاه‌آمدن را داشت، هرگز نمی‌پذیرفت که به این حد از افلاس بیفتد! اما از آنجا که ظرفیت کوتاه‌آمدن نداشته و ندارد، ناگزیر وارد کریدور فعلی شد!

بررسی یک احتمال

اکنون اگر سؤالی باشد این است که: آیا گذر زمان تاکنون تاثیری در تصمیم رژیم داشته یا نه؟
به‌ویژه که اکنون یک‌سال و نیم از آن نقطه گذشته است.
برخی ناظران احتمال می‌دهند که شاید به‌علت همین فشارها رژیم اکنون بپذیرد که پای توافق بیاید. کما این‌که اخیراً هم برایان هوک گفت: «فشارها را تا جایی ادامه می‌دهیم تا رژیم ایران پای میز مذاکره بیاید»!
و این همان‌ جایی هست که رژیم در یک بن‌بست ذاتی گرفتار شده است.
رژیم از این بن‌بست با عنوان «خودکشی از ترس مرگ» نام می‌برد.
یعنی اگر پای برجام موشکی و منطقه‌ای و ۱۲شرط بیاید، از ترس مرگ اقدام به خودکشی کرده است!
چون شیشه عمر رژیم به تروریسم، آدمکشی، دخالت منطقه‌ای، بحث موشکی و... بند است! آمدن پای میز مذاکره درباره این موارد، یعنی که خامنه‌ای با دست خودش شیشه عمر نظامش را بشکند.
کما این‌که خامنه‌ای روز ۲۵خرداد ۹۵ این وضعیت را تحت نام «تنزل بی‌پایان» تشریح کرد و گفت: «این تنزل پایانی ندارد همان‌گونه که اکنون بعد از موضوع هسته‌ای، موضوع موشکی را پیش کشیده‌اند، بعد از موشک، نوبت به حقوق‌بشر می‌رسد، بعد از حقوق‌بشر، موضوع شورای نگهبان، سپس موضوع ولایت‌ فقیه و در نهایت قانون اساسی و حاکمیت اسلام مطرح خواهد شد».
برای همین، حتی اگر هم رژیم شروط نهفته در بسته فرانسوی را بپذیرد، باید دریافت که رژیم تن به خودکشی داده است و این واقعیتی است که رژیم به آن اشراف دارد.

علت ناگفته سفر ظریف

پرسش بعدی درست همینجا مطرح می‌شود که: اگر رژیم این شروط را نمی‌پذیرد یا نمی‌تواند بپذیرد، پس چرا دست به چنین تلاش‌هایی می‌زند؟ و فرضا چرا ظریف را با پرداخت چنین هزینه و تحمل چنین فضاحت‌هایی روانه اروپا می‌کند؟
پاسخ البته یک جمله است: یکی از اهداف ظریف از این سفر در نهایت رساندن یک پیام به اجلاس جی ۷ از طریق فرانسه بود.
به‌هرحال از روز شنبه دوم شهریور اجلاس جی ۷ در فرانسه آغاز شد، تحولی که گفته می‌شود یکی از محورهای اصلی آن موضوع برجام و رژیم است. به‌هرحال خامنه‌ایی تلاش کرد به‌وسیله ظریف و از طریق فرانسه تا حد ممکن روی تصمیم‌های آتی این اجلاس تاثیر مثبت بگذارد و به این ترتیب ضربات احتمالی بعدی ناشی از تصمیم‌های آتی اجلاس را تا جایی‌که ممکن است مهار کند.

پیامدهای واقعی سفر ظریف؟

طبعا محاسبات دیپلماتیک رژیم در همین محدوده بود که توضیح داده شد اما از آنجا که بن‌بست فعلی ذاتی رژیم است و پیش از همه نیروهای خودش آن را حس می‌کنند. حاصل آن پس از فضاحتی که بر سر ظریف آمد و تحقیری که از جانب ایرانیان آزاده نصیبش شد و آنچه که وزیر خارجه سوئد ناگزیر درباره مهمان ناخوانده بودن وی اعلام کرد، چیزی جز ترس و ناامیدی و ریزش بیشتر در رژیمش نخواهد بود.
کما این‌که خامنه‌ای روز ۳۰مرداد در دیدار با بالاترین سطوح رژیم، یعنی هیات دولت، گفت: «نترسید و بی‌تابی نکنید»!‌
بعد هم اضافه کرد: «گزارشهایی به‌دستم می‌رسه که از دشمن می‌ترسید و...»!
به‌ویژه‌ این‌که صحنه سیاسی ایران یک‌بعدی نیست. یک‌طرف رژیم است با همه این بدبختی‌ها و بن‌بست‌ها.
طرف دیگر مقاومت ایران است که باعث و بانی تمامی این فشارها،‌ تحریم‌ها و بن‌بست‌ها علیه رژیم است.
کما این‌که روز شنبه ۲شهریور مهمان‌پرست گفت: «مجاهدین عامل این تحریم‌ها علیه نظام هستن».
۲روز پیش هم جهانگیری گفت: «تمامی اطلاعات ما رو به آمریکایی‌ها برای تحریم نظام و فشارها مجاهدین دادن و اونها باعث تمام این وضعیت سخت ما هستند».
و البته حرفش کاملاً هم درست است. از روز اول مجاهدین با افشاگریهای اتمی، برنامه اتمی رژیم را روی میز جامعه جهانی گذاشتند. بعد هم ضربات دیگر تا همین نقطه که سفر اخیر ظریف به اروپا که آن را هم حقیقتاً به یک فضاحت سیاسی و دیپلماتیک برای رژیم تبدیل کردند.
وزیر خارجه سوئد حاضر نشد با ظریف کنفرانس مطبوعاتی مشترک برگزار کند. بعد هم گفت ما از او دعوت نکردیم، خودش آمد.
و بدتر از همه آن‌که ظریف در آشفتگی و عصبانیت کامل و بهم‌ریختگی عصبی حیرت‌انگیزی مجبور شد ماهیت جنایت‌پیشه خود و رژیمش را به‌طور رسمی برملا کرده و در قلب اروپا بگوید که نظامشان مخالفان سیاسی را زنده‌زنده می‌خورد!‌
عبارتی که دست‌وبال مماشات‌گران را به‌سختی در پوست گردو گذاشت و بدتر از آن، چهره واقعی و بی‌نقاب فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را به روشن‌ترین وجه در معرض دید شهروندان اروپایی و رای‌دهندگان آن سامان قرار داد. دستاوری برای مردم ایران که بدون شجاعت و از خود گذشتگی هم‌میهنان آزاده و اشرف‌نشانها این‌چنین روشن و راحت محقق نمی‌شد.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar