خامنهای دوباره در یک سخنرانی عمومی به پاسداران و عوامل حکومتیاش علناً دلداری داد و گفت نترسید!
خامنهای در روزها و هفتههای اخیر تاکنون ۳بار به صحنه آمده تا به نیروهایش بگوید نترسید!
بار اول روز ۱۹بهمن که برای نمایش ۴۰سالگی به صحنه آمده بود، نمایش و بازی اقتدار یادش رفت و خطاب به نظامیان رژیم چند بار تکرار کرد: «از دشمن نترسید و خوف به خود راه ندهید».
روز ۶اسفند هم دوباره خطاب به مسولان سه نظام گفت: «افسردگی و ملالت و بیحوصلگی را از خودشان دور کنند. ناامیدی را از خودشان دور کنند».
روز ۹اسفند هم در حالی که کارگزارن نظام را ملت ایران مینامید گفت: «هدف دشمن اینه که ملت ایران از ورود در میدان بترسد و مایوس باشد».
آن وحشتی که عوامل، کارگزاران و سران نظام را دربرگرفته و خامنهای را ناگزیر از دلداری دادن عمومی و رادیو تلویزیونی به آنها کرده، چیست؟
رژیم در دریای بحرانها
رژیم مدتهاست که غرقه در بحرانهای اقتصادی و وضعیت انفجاری جامعه است. بحرانهایی که همه باندها نسبت به عواقب خطرناک آن اشراف دارند. بحرانهایی که رژیم را به مرز خفگی رساندهاند.
بحران مشروعیت که ملت را بهطور تقریباً کامل در برابر رژیم قرار داده یکی دیگر از آن بحرانهاست.
انزوای فزاینده رژیم در سطح جهانی و منطقهای پس از اجلاس ورشو و مونیخ و شرمالشیخ هم یک بحران دیگر است.
گستره مخاطبان خامنهای
آنگونه که از حرفهای خامنهای برمیآید مقصودش همهٔ سطوح نظام میباشد از بسیجیها و نظامیها گرفته تا پاسداران و تا تمام ردههای مسئولان نظام!
اکنون روشن است که پدیده «ترس» بهصورت یک بحران فراگیر سراپای نظام را فراگرفته است.
اکنون رژیم در شرایطی است که تمامی آمران و عاملان نظام در هر سطحی میتوانند تشخیص دهند که مسایل مبتلابه نظام چیست و شدت و عمق هر کدام تا چه حد است؟!
گستره بحرانها و یک نمونه آن!
بهعنوان نمونه اکنون همگان میدانند که مشکل FATF چیست و تا چه حد خطرناک است!
به ترتیبی که ترس از پیامدهای ناشی از رد یا قبول این لوایح تمام نظام را فراگرفته است. تا جایی که روز پنجشنبه ۹اسفند پاسدار سلیمانی نسبت به پیآمد پذیرش این لوایح با وحشت گفت: «این برجام، برجام سهضلعی است نه یک ضلعی، جریانهای اسلامی خشکانده شوند در برجام ۲ هدف این است جریانهای اسلامی خشکانده شوند در برجام ۲ و بعد به اینجا منتهی نخواهد شد و برجام ۳ خواهد شد چون این چشمه باید خشکانده شود و این چشمه ایران است». ملاحظه میشود که وی بهوضوح خشک شدن نظام را در صورت پذیرش لوایح تشخیص میدهد و حتی آن را اعلام هم میکند.
در نقطه مقابل گفتههای پاسدار سلیمانی، نصرتالله تاجیک از باند رقیب در مورد همین لوایح هشدار میدهد که باید از زاویه «امنیت» نظام به این لوایح توجه شود. چرا که اگر لوایح را نپذیریم نمیتوانیم مایحتاج مردم را تأمین کنیم. وقتی نتوانستم تأمین کنیم «باعث ایجاد نارضایتی و تنشهای آتی دامنهدار میشود».
حرفهای هر دو طرف برای نظام جدی و حیاتی است. مثلاً حداد عادل مهرهٔ خامنهای میگوید: «آنها که موافق پیوستن هستند، میگویند اگر این کار را نکنید چنین و چنان میشود ولی نمیگویند اگر بکنید چنینتر و چنانتر میشود».
از سوی دیگر حسین مظفر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، تناقضی را که هر یک از موافقان و مخالفان در این مورد دارند، مطرح کرده و میگوید: «موافقان تصویب پالرمو میگویند تصویب این لایحه به صلاح کشور است اما در عینحال اذعان میکنند که قرار نیست با تصویب این لایحه، گشایشی در معاملات بانکی ایران با دیگر کشورها ایجاد شود. این طیف از اعضای مجمع همچنین بر این باورند که وضعیت اقتصادی کشور با عدم تصویب لوایح مرتبط با کارگروه FATF بدتر نیز خواهد شد». وی در مورد نظر مخالفان هم گفت آنها میگویند: «اینکه ما تمام معاملات مالی کشور را به شکل شفاف و آنلاین در اختیار نهادهای بینالمللی قرار دهیم بدون اینکه هیچ تغییری در روند تسهیل فروش نفتمان و همچنین تبادلات پولی و بانکی با دیگر کشور ایجاد شود، کار عقلانی بهنظر نمیرسد».
روشن است استدالهای هر دو طرف برای رژیم جدی و مهم هستند و بنبست نظام را در قبول یا رد این لوایح نیز به درستی نشان میدهند.
رسیدن به پای دیوار تعیینتکلیف
از سوی دیگر همگان دیدهاند که رژیم تعیینتکلیف این موضوع را تا جایی که توانست با کشدادن به عقب انداخت و اکنون به نقطهای رسیده که در انتهای مهلت FATF بهقول معروف به دیوار تعیینتکلیف رسیده و جای بازی دیگری با جامعه جهانی برایش باقی نمانده است!
از طرف دیگر نیاز رژیم هم به شل کردن طناب تحریمها در وحشت از انفجار اجتماعی به این وضعیت ترسناک، ضریب میزند. یعنی از هر طرف که مشکل رژیم مورد بررسی قرارگیرد این نتیجه به دست میآید که هیچ راه برونرفت شرافتمندانهای ندارد.
تاثیر عامل مقاومت سازمانیافته و کانونهای شورشی
در کنار این وضعیت باید در نظر گرفت عامل مهم دیگری به اسم مقاومت آماده و سازمانیافته نیز وجود دارد که پیوسته بهشدت این بحرانها اضافه میکند.
این مقاومت سازمانیافته با کانونهای شورشی در داخل و مردمی آماده قیام که در دی ۹۶ با شعار «مرگ بر خامنهای – روحانی» پتانسیل انفجاری خودشان را نشان دادند، بیشازپیش علت لکنت خامنهای و به زبان نیاوردن علت ترسش را برملا میکند.
بحرانهای درونی رژیم هم همه از این ترس چیده میشوند و با این ترس تراز میشود. بهعنوان نمونه همگان میبینند که در داستان ظریف، از خامنهای تا روحانی با چه سرعتی تلاش کردند موضوع را جمع کنند تا مبادا آتش تضادهای درونی به انبار باروت خشم مردم سرایت کند.
سالهای پیش و در شرایط مشابه، رژیم فرصتی داشت تا با موشکباران و بمباران مقاومت ایران، بخشی از این بحرانها را تعدیل کرده و وضعیتش را در صحنه سیاسی با دشمن اصلیاش (مجاهدین) بالانس کند. ولی اکنون که مقاومت از زیر موشکهای رژیم خارج شده و با انسجامی بیشازپیش خود را در داخل و خارج تنها همآورد رژیم معرفی کرده، رژیم دیگر حتی آن راه صدور بحران قبلی را هم از دست داده است!
راهکارهای رژیم
اکنون تنها راهحلی که در مقابل مقاومت برای خامنهای باقیمانده ۲چیز است:
یا شیطانسازی از طریق رسانههای اجارهای است
و یا تروریسمی که در خاک اروپا تا بهحال پیوسته شکستخورده و اسباب رسوایی بیشتر رژیم شده است.
بنابراین در این گرداب بحرانها، واگذاری کار به مجمع تشخیص مصلحت و نشستن کنار گود و گفتن نترسید نترسید، تنها کاری است که از خامنهای برمیآید! کاری که البته هیچ دردی از خامنهای و نظامش درمان نخواهد کرد.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar