سلسله تظاهرات هموطنانمان در اروپا و آمریکا که همچنان ادامه دارد و آنچه که طی روزهای ۲۰تا ۲۵تیرماه در اشرف۳انجام شد، از جمله گردهمایی سالانه مقاومت در روز ۲۲تیر،در رسانههای بینالمللی و حتی رسانههای حکومتی بازتاب گستردهای یافت.
ضروری است روشن شود مضمون اصلی این مجموعه که با نام «کهکشان» امسال اتفاق افتاد چه بود؟
این واقعه چه تأثیری بر آرایش صحنهٔ کنونی ایران دارد؟
همچنانکه این رویداد چه تأثیری بر نبرد ۴۰ساله مردم و مقاومت با دیکتاتوری حاکم بر ایران دارد؟
وخامت وضعیت رژیم و ظهور قدرتمند آلترناتیو
روزنامه واشنگتن تایمز با اشاره به آنچه که در اشرف۳اتفاق افتاد نوشت: «بحث، نه مسأله تغییر رژیم در ایران بلکه این است که این تغییر، چه موقع صورت میگیرد»؟» اکنون باید دید این رسانه با توجه به چه واقعیتهایی این حرف را میزند؟
طبعا هر کس که مسألهٔ ایران را بهطور جدی دنبال میکند، با این واقعیت روبهرو میشود که این رژیم به دلایل متعدد داخلی، شرایط انفجاری داخلی، وضعیت اقتصادی، انزوای بینالمللی و بنبستی که در همه زمینهها با آن روبهروست هیچ آیندهیی ندارد و رو به سقوط است.
ابراز نظر نخستوزیر پیشین کانادا
واکنشهای خود رژیم هم این واقعیت را بهخوبی نشان میدهد. رژیمی که امیدی به بقای خود داشته باشد چنین رفتاری نمیکند. استفن هارپر نخستوزیر سابق کانادا در مصاحبهای که داشت به شرایط کنونی رژیم و واکنشهایش اشاره کرد و گفت:
«این رژیم اکنون در پروسه دامن زدن به یک بحران جدید و مهم منطقهای است. طی چند هفته گذشته، خودش و نیروهای نیابتیاش به نفتکشها در دریای عمان حمله کردند، موشکهایی به سمت همسایگانش پرتاب کردند، کشتیرانی جهانی را مورد تهدید قرار دادند و یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی را در آسمان بینالمللی سرنگون کردند. بعبارت دیگر، این رژیم دارد اثبات میکند آنچه را که شما و دیگران مدتها پیش گفتهاید مبنی بر اینکه این رژیم، تنها و خطرناکترین رژیم در جهان امروز است. دوستان چگونه باید به این تهدید واکنش نشان دهیم؟ فقط یک راه وجود دارد و آن اینکه با قاطعیتی به آن واکنش نشان دهیم».
وی با انتقاد از سیاستی که تاکنون غرب و بهخصوص اروپا در قبال رژیم دنبال کرده، افزود: « آیا ما واقعاً فاقد آن هوشمندی هستیم که باور کنیم هر کسی و هر فرد ارشدی در رژیمی مانند این، هر فرد ارشدی در این رژیم افراطگرا، بیرحم و تنفرانگیز میتواند هرگز یک میانهرو باشد؟ مضحک است. سیاست درست و تنها سیاست واقعگرایانه، قاطعیت و قدرت است. تحریمات را اعمال کنید، نفت آن را بایکوت کنید، آن را و نهادهایش را بهعنوان سازمانهای تروریستی نامگذاری کنید و همان کاری را بکنید که دولت من در کانادا انجام داد: سفارتخانههای آن را در سراسر جهان ببندید».
مشابه آنچه که نخستوزیر سابق کانادا گفت در رسانههای عربی نیز بازتاب داشت از جمله روزنامهٔ الریاض در مقالهای با عنوان: « رژیم آخوندی.. نشانههای غروب رخ مینماید» نوشت: «اکنون در صحنه ایران، غروب ملاها قرین طلوع مقاومت گردیده است و این صورت مسأله امروز ایران و حتی منطقه است. از کشورهای دوردست تا همسایگان ایران، همه و همه این را حس میکنند».
مسأله آلترناتیو؟
بهدنبال آنچه که در اشرف اتفاق افتاد، این واقعیت که رژیم ایران بهشدت بحرانزده است را دیگر کمتر کسی میتواند انکار کند و معدود افرادی هستند که معتقد باشند این رژیم در حال سرنگونی نیست. بلکه اگر بحثی باشد؛ در مجامع سیاسی بحث این است که آیا این رژیم جایگزین و آلترناتیوی که بتواند ادارهٔ امور را بعد از سرنگونی این رژیم به دست بگیرد، وجود دارد یا نه؟
خود رژیم هم تمام هم و غم و وزن سیاسی تبلیغاتی خود را روی این متمرکز کرده که وانمود کند آلترناتیوی نیست و اگر این رژیم برود، وضع بدتر از قبل میشود و با این ترفند تلاش میکند هم مردم و هم جامعه بینالمللی را بترساند، اکنون مسأله روی میز این است که در برابر این ابهام چه باید کرد؟
در این مورد از جمله میتوان گفت: حدود دو هفته پیش، معاون ارشد ِاندیشکده شورای سیاست خارجی آمریکا، مقالهای نوشت تحت عنوان «شناخت سازمان مجاهدین خلق ایران».
وی در مقاله به این واقعیت اشاره کرد که مجاهدین بازیگر اصلی صحنه ایران هستند، وی سپس اضافه کرد:
«حتی با در نظر گرفتن ِاستانداردهای متشتت ِصحنه سیاسی در اپوزیسیون ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران یک موجودیت بحث برانگیز است – که اغلب اوقات توسط سیاستگذاران آمریکا درست فهمیده نمیشود و رقبایش آنرا شیطانسازی میکنند. اما مجاهدین بخش مهمی از هر گونه بحث جدی در رابطه با آینده ایران هستند، مانند بحثی که اکنون در واشنگتن در چارچوبی که کارزار «فشار حداکثری» ِدولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی، بهطور جدی ِاعمال میشود، در جریان است». میبینید تأکید نویسنده روی این است که مجاهدین بخش مهمی از هر گونه بحث جدی در رابطه با آینده ایران هستند.
در قسمت دیگری همین نویسنده میگوید:
«بهنحو قابلملاحظهای، شخصیتهای داخل دولت ترامپ مانند مشاور امنیت ملی جان بولتون و رودی جولیانی، وکیل شخصی رئیس جمهور، بهطور علنی از سازمان مجاهدین خلق ایران حمایت کردهاند و به این دیدگاه ِعمومی دامن زدهاند که اگر رژیم فعلی در تهران سرنگون شود، مجاهدین اکنون آلترناتیو مرجح ِتیم ترامپ را نمایندگی میکنند».
تحلیلها و ارزیابیها در این مورد زیاد است ولی واقعهیی که در کهکشان امسال اتفاق افتاد یک پاسخ عینی به همین مسأله بود.
حضور ۳۵۰شخصیت تراز اول سیاسی از کشورهای مختلف با گرایشات مختلف، فارغ از سخنان آنها که همه در اثبات موقعیت آلترناتیوی مجاهدین و شورای ملی مقاومت بود، نفس حضور آنها در اشرف بهلحاظ سیاسی، منهدم کننده همه تلاشهای رژیم در دو سال گذشته برای شیطانسازی علیه مجاهدین، بهویژه در قبال اشرف۳هست. این یک اقدام تهاجمی در جنگ سیاسی بود. البته در آینده باز هم از این اتهامات مطرح خواهد بود، ولی کسی آنرا جدی نخواهد گرفت. چرا که برجستهترین شخصیتها، چند روز در اشرف بودند و همه چیز را به چشم دیدند.
حتی موقعیت آلترناتیوی مجاهدین را از مطالب و حرفهای رسانهها و مهرههای رژیم هم میتوان دریافت. حتی در آنجا که میخواهند قدرتنمایی کنند و قدرت مجاهدین و مقاومت ایران را انکار کنند.
پاسدار جزایری و تاثیر مجاهدین
پاسدار جزایری، مشاور رئیس ستاد نیروهای مسلح خامنهای در مصاحبه با یکی از رادیوهای رژیم (رادیو گفتگو ـ ۲۶تیر) در پاسخ به این سؤال که در راهبرد براندازی که آمریکاییها علیه کشور مان تعریف کردهاند، جایگاه (مجاهدین) چگونه تعریف شده؟ میگوید: «در مورد تشدید تحریمها، ارائه گزارشات یکسویه از وضعیت کشور و در واقع تحلیل غلط دادن به دشمن که دشمن فکر کند میتواند به جمهوری اسلامی ایران ضربه وارد کند از جمله کارهایی است که مجاهدین ید طولایی در آن دارند. (آنها) یکی از مهرههای آمریکا در راهبردهای مقابله و برخورد با جمهوری اسلامی ایران در سطوح مختلف بحساب میآیند».
وی سپس از آنجا که خودش هم متوجه میشود دارد به قدرت مجاهدین اعتراف میکند، بهدنبال این اظهارات اضافه میکند: «مفهومش البته این نیست که این گروهک از توان یا قدرت آنچنانی! برخوردار هست که بتواند ضربهای در شرایط امروز به کشور وارد بکنه».
قدرت نهچندان ناپیدای مجاهدین
مسأله این است که بسیاری از این واقعیتها برای قدرتهای غربی و مماشاتگران هم پوشیده و پنهان نبوده است، بلکه منافعشان ایجاب میکرد که چشم بر روی آن ببندند، یعنی مسأله، یک معضل معرفتی یا یک مسألهٔ ناقص بودن شناخت آنها از وزن و جایگاه اجتماعی مقاومت و مجاهدین نیست، بلکه مسألهٔ منافع است، بنابراین اگر سؤالی باشد این است که:
از کجا میتوان گفت که سیاست قدرتهای غربی تغییر خواهد کرد؟ آیا اینها به همان علت که تاکنون از رژیم حمایت کردند، کماکان به این سیاست ادامه نخواهند داد؟
این، همان سؤال درست یا شبهه منطقیای است که باید مورد دقت قرار گیرد.
این کاملاً درست است که در سیاست این منافع است که تعیینکننده است و منافع را هم تعادلقوا تعیین میکند.
پاسخ این سؤال یا شبهه هم حداقل اکنون و پس از ۵روز مانور سیاسی پرقدرت اشرف۳روشن شده است: مسأله این است که برگزاری کهکشان ۵روزه در اشرف۳تعادلقوا را بهطور کیفی تغییر داد.
باز هم میتوان از همان مقاله «شناخت سازمان مجاهدین خلق ایران» نقل کرد که نوشته است:
«هر چند بسیاری از فعالان اپوزیسیون، ُمبلغ «نافرمانی مدنی» برای رسیدن به این هدف (یعنی سرنگونی رژیم) هستند، اما مجاهدین بر این باورند که رژیم ایران بیش از آن بیرحم و بیش از حد چسبیده به حاکمیت و حفظ قدرت و ذینفعتر از آن است که فقط به شیوه مسالمتآمیز برکنار شود. آلترناتیو میتواند یک مقاومت مسلحانه باشد و در اینجا - اگر چنان اقدامی ضروری بشود - مجاهدین - هم بهلحاظ ساختار نظامی- بهگونه گذشته و هم انضباط پذیری کادرهایش و هم بهخاطر موفقیتهای گذشتهاش در برابر رژیم، دارای امتیاز منحصر بهفرد هستند».
این، پاسخ آن سؤال و آن شبهه است. چرا که بسیاری مسایل در رابطه با رژیم تنها در چگونگی حل معادله توازن قوا حل میشود و لاغیر!
نظر دو سیاستمدار آمریکایی دمکرات
فرضا مانند این نظر مجاهدین و مقاومت ایران که با این رژیم تنها زبان قاطعیت جواب دارد.
بهعنوان یک مثال در «جا» افتادن نظریه مجاهدین در شیوه برخورد با رژیم میتوان به مصاحبه سناتور لیبرمن در سخنرانیاش اشاره کرد که گفت: «من به ترامپ رأی ندادهام ولی از سیاست او در قبال رژیم حمایت میکنم».
حتی جو بایدن رقیب ترامپ در انتخابات آینده و از بانیان سیاست مماشات هم ناچار است خطوط اصلی سیاست کنونی آمریکا را دنبال کند.
حتی روزنامه وطن امروز سهشنبه۲۵تیر ۹۸هم در همین باره نوشت:
«جو بایدن، جدیترین گزینه دموکراتها برای ریاست جمهوری آمریکا اعلام کرد در صورت پیروزی در انتخابات به برجام بازمیگردد با این ملاحظه که محدودیتهای هستهای ایران مادامالعمر شده و این توافق شامل مسائل منطقهای هم بشود!».
تاثیر اشرف۳بر جامعه ایران
در واقع مخاطب اصلی کهکشان و برپایی اشرف۳، مردم ایران و خلق بهجان آمده و تشنهٔ آزادی است. رژیم با شیطانسازی، با تبلیغات مسموم و با توطئههای خود میخواهد به مردم ایران چنین القا کند که سرنگون شدنی نیست و اگر هم سرنگون شود، جایگزین و بدیلش بدتر از خود اوست. ته خط تبلیغات لابیها و مبلغان آشکار و پنهان رژیم که اغلب حتی با ژست اپوزیسیون هم ظاهر میشوند این است که:
گرچه این رژیم خیلی بد است و چه و چه... ولی پس از این رژیم، همه چیز به هم میریزد؛ وضع بدتر میشود! ندیدید که با رفتن شاه و آمدن شیخ وضع صدبار بدتر شد. ایران، سوریه میشود، تجزیه میشود و... و... این آخرین تیر ترکش دیکتاتوریهای در حال سقوط است؛ شاه هم میگفت اگر من بروم ایران، ایرانستان و تجزیه میشود!
مجاهدین البته ۴۰سال است که آزمایش خود را در همهٔ عرصهها پس دادهاند. از اینکه اهل جاه و مقام و در پی قدرت نیستند، فقط و فقط آزادی و دموکراسی و رهایی مردم ایران را میخواهند؛ اما یک سؤال هنوز وجود داشت که دشمن همراه با لابیها و حامیانش روی آن مانور میکردند و آن هم این بود که مجاهدین چگونه میخواهند از پس این حجم ویرانیها و تباهیهای به جا مانده از رژیم برآیند؛ البته پاسخ مجاهدین این بود که به همت همین خلق قهرمان و با اندیشه و خلاقیت استعدادهای بیکران فرزندان مردم ایران که اکنون به بند کشیده شده و پرپر میشود؛ اما اینها هنوز حرف بود و تجسم عینی و مادی نیافته بود. اما اشرف۳باطلالسحر تمام تردید افکنیهای رژیم گردید و همهٔ شخصیتهای خارجی که در کهکشان امسال از اشرف۳بازدید کردند، هر کدام با عباراتی نظیر «باور نکردنی»، «شگفتانگیز» و «معجزه» از آن یاد کردند.
خانم آلیوماری وزیر ارشد در چند کابینه فرانسه گفت:
«این محل شگفتانگیز که از هیچ یا تقریباً هیچ در زمانی بسیار کوتاه ساخته شده و نشانگر توانمندیهای شماست و من آگاهم به اینکه شما چه چیزهایی را میخواهید برای ایرانیان بهارمغان بیاورید. این واقعاً شگفتانگیز است».
متیو آفورد نماینده پارلمان انگلیس هم گفت:
«شما دلیل اثباتی یک ملت با افتخار و شجاع هستید که هرگز در مقابل خشونت و اختناق ِ وحشیانه رژیم از طریق اَعمال ِتروریستی، سر خم نمیکند».
جولیانی گفت:
«اگر در آمریکا میخواستیم چنین جایی بسازیم ۱۵سال زمان میبرد و...».
سرهنگ مک گلاسکی که خودش زمانی فرمانده یکان آمریکایی مستقر در اشرف بود گفت:
«من همیشه میدانستم مجاهدین از هیچ چیز، همه چیز میسازند ولی الان با چشم خودم دوباره آنرا دیدم. او گفت من مدتی در لیبرتی بودم و خیلی خوب میدانم که لیبرتی هیچ درختی نداشت و زمینهای آن کاملاً شنریزی شده بود ولی شما آنرا کاملاً تغییر دادید».
به این ترتیب اشرف۳و برپایی آن تجسم عینی و مادی اراده و توانایی مجاهدین برای بنای ایرانی آزاد و آباد و دموکراتیک است و از این رو شایان تبریک و تهنیت به مردم ایران و همهٔ عاشقان آزادی است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar