این روزها رژیم موج گسترده جدیدی از دروغپراکنی علیه مجاهدین در رسانههایش بهراه انداخته است.
لجنپراکنی بوقهای تبلیغاتی و اطلاعاتی رژیم علیه مجاهدین البته پدیده جدیدی نیست. آنچه که متفاوت است شرایطی است که شیطانسازی از مجاهدین را تبدیل به یک نیاز عاجل روزانه برای رژیم و یک سیاست ضروری برای مقابله با بحرانهای گریبانگیر حکومت آخوندی کرده است آن هم در حالی که تنش و تضاد رژیم با آمریکا از یک طرف و با اروپا و مشخصاً انگلیس از طرف دیگر به جاهای خطرناک کشیده شده است.
چرایی دروغپراکنی اخیر رژیم
اینکه رژیم در چنین شرایطی دور جدیدی از تبلیغات برضد مجاهدین راه انداخته است به سلسله تظاهرات بزرگ مقاومت ایران در کشورهای مختلف و کنفرانسهای اشرف۳بر میگردد.
مجموعه حرکاتی که در کمتر از یک ماه و نیم بهصورت رگبار آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد. واقعیتی که نشاندهنده توان، قدرت سازماندهی، پایگاه اجتماعی و مواضع اصولی مقاومت ایران است.
رژیم به این ترتیب برای مقابله با ضربات کاری ناشی از همین حرکات اخیر مقاومت در واقع به تدافع افتاده است.
باید در نظر گرفت آنچه شرایط اخیر را بهوجود آورده موضوعهایی منفک از یکدیگر نیستند.
تشدید تنشهای بینالمللیای که رژیم با آنها درگیر است اساساًً ناشی از «برجامی» است که ظاهراً برای تنشزدایی بهوجود آمده بود اما اکنون با تشدید تحریمها رژیم را به سرحد خفگی رسانده است.
خامنهای ناگزیر از لگدپرانیهای تروریستی در این شرایط شده است. آنهم درست هنگامی که جامعه به نقطه جوش حداکثری خود نزدیک میشود.
از آن سو آمریکا مستمراً با تحریمهای افزوده و پافشاری بر مذاکره بر اساس طرح ۱۲مادهای پمپئو راه را بر رژیم بسته است در حالیکه اروپا نیز گامبهگام به آمریکا میپیوندد و آخرین امیدهای رژیم به امدادگر اروپایی را برباد میدهد.
در چنین شرایطی رژیم نیز ناتوان از مذاکره خود را در مسیر تشدید مخاصمه بیشتر درگیر کرده و ماهیت مادون تاریخی خود را بیشازپیش بارز میکند تا آنجا که بسیاری از اروپاییها هم قانع شدهاند این رژیم با امتیاز و سیاست چماق و هویچ مهارشدنی نیست بلکه بیشتر ماهیت مخرب خود را بارز میکند. رئیسجمهور آمریکا پس از ربودن کشتی انگلیسی توسط سپاه به این حقیقت اشاره کرد و گفت: « آنها (اروپاییها) کم کم دارند میفهمند من درباره رژیم ایران چه میگفتم»!
رسیدن غرب به نقطهای که عمیقاً مطمئن شود این رژیم با تمامی باندهایش سر و ته یک کرباس است، گام مهمی در تعیینتکلیف جهان با این رژیم ضدتاریخی است.
این مسیر را رژیم با اشراف طی میکند و به همین علت تلاش میکند آلترناتیو قدرتمندش را که اخیراً بسیاری از سیاستمداران برجسته غربی و آسیایی و... از نزدیک موفق به ارزیابی عینی و تجربی از توانمندی و ظرفیتهای آن شدهاند، با تنها وسیلهای که میتواند هدف قرار دهد.
دو ویژگی دیگر نیاز رژیم را به این کارزار شیطانسازی ضریب میزنند:
اولا اینکه رژیم دیگر توان وارد کردن ضربه فیزیکی به مقاومت را حداقل مانند سابق ندارد.
دوم اینکه در داخل نیز توان اجرای شعبده اصلاحات و مدراسیون بازی در آوردن را هم از دست داده است!
آنچه که تعادل رژیم را بیشازپیش بههم میزند!
در چنین شرایطی آنچه که رژیم را بیشازپیش عصبی میکند گواهی غربیها به قدرت مجاهدین و آلترناتیو شورا است و نکات اصولیای که مقاومت ایران سالهاست تکرار میکند و اینک جهان نیز صحت و حقانیت آن نکات را درک میکند. بهعنوان مثال:
واشنگتن تایمز در مطلب بلندی پس از اشاره به کارزار اخیر مجاهدین نتیجه میگیرد: «حالا بحث نه مسأله تغییر رژیم در ایران بلکه این است که چه موقع این تغییر صورت میگیرد و جهان در اینصورت مکانی بهتر خواهد بود»
در رسانههای خود رژیم هم سایت جام نیوز رژیم نوشت: «مریم رجوی با انتشار پیامی در توئیتر خواستار برخورد قاطع با ایران در خلیجفارس شد. وی در بخشی از این توئیت نوشت: «...نباید اجازه داد آنها جریتر بشوند. قدرت و قاطعیت زبانی است که آنها خوب میفهمند». بعد هم ناخواسته اعتراف کرد این تنها مجاهدین و مقاومت ایران هستند که یگانه آلترناتیو برانداز نظام بوده و در این سطح موضعگیری میکنند: «گفتنی است...حتی دولتهای غربی یا سایر گروههای برانداز اپوزیسیون نیز احتیاط میکنند و چنین بیپروا و خصمانه درباره ایران لفاظی نمیکنند!».
نتیجهگیری ناگزیر
در چنین شرایطی رژیم دقیقاً میداند در بنبست و بحران بیراهحلی و در حالی که از داخل و خارج با فشار مستمر روبهروست، هیچ راهی جز مسیر افزایش تنش با جامعه جهانی ندارد.
اروپا و آمریکا هم به این نقطه بسیار نزدیک شدهاند که سیاست تغییر رفتار و مهار این رژیم به بیراهه رفتن است چرا که بهطور مادی و عینی میبینند رژیم با همه راه آمدنهای غرب نه تنها مهار نشد، بلکه خط افزایش تنش را در پیش گرفته است.
و از آنسو همزمان جهان میبیند درست در نقطه مقابل این رژیم یک آلترناتیو وجود دارد که ۳۸سال است محکم و استوار در برابر این رژیم ایستاده و با اتکا به همین تجربه تأکید میکند که تنها راه در برابر این رژیم قاطعیت محض است و به جز سرنگونی هر راه دیگری سراب است، آلترناتیوی که پیوسته در برابر این رژیم ایستاده و با آن هماوردی کرده است.
گواهی سیاستمداران به حقانیت و صلاحیت آلترناتیو و راهکاری که پیشنهاد میکند
بی سبب نیست که شهردار رودی جولیانی که در اجلاس مقاومت در اشرف۳سخنرانی کرد، در مصاحبه با فاکس نیوز گفت: «حالا آلترناتیوی هست و این آلترنایتو ام.ئی.کی میباشد. ان.سی.آر.آی(شورای ملی مقاومت ایران) ائتلافی شامل ۵۰سازمان میباشد که یک دولت آلترناتیو هستند و آنها آمادهاند تا وارد شوند و کار اصلی و سخت را انجام دهند».
روز شنبه ۲۹تیرنیز در تظاهرات بزرگ همین آلترناتیو در استکهلم، سناتور جری هورکان عضو سنای ایرلند که در کهکشان در اشرف۳حضور داشت گفت: «قلب جنبش مقاومت شما در خیابانهای تهران میتپد. ما از اتحادیه اروپا میخواهیم که از مقاومت سازمانیافته مردم ایران حمایت کند و حق مقاومت مردم ایران برای تغییر این رژیم تحت هدایت شورای ملی مقاومت را بهرسمیت بشناسد».
یکی دیگر از شخصیتهای شرکتکننده در تظاهرات استکهلم، که او هم در اشرف۳بود، جولیوس سولنس وزیر پیشین از ایسلند گفت: «گردهمایی در اشرف۳در هفته گذشته واقعه بزرگی برای من بود. ما در این روزها شاهد شکست بیش از پیش سیاست مماشات با رژیم آخوندی هستیم.اکنون ما باید به کشورهای غربی پیغام بدهیم که باید از سیاست تغییر رژیم و از خانم رجوی بهعنوان رئیسجمهور برگزیده مقاومت حمایت کنید».
بنابراین در صحنه سیاسی ایران هر چه که جلوتر میرویم، وضعیت با ۲قطب اصلی برجسته و روشن میگردد:
- یک طرف رژیم،
- یک طرف مجاهدین با استراتژی سرنگونی.
اکنون جامعه جهانی با چنین صحنهای روبهروست:
- رژیمی که توان و ظرفیت مهار و تغییر رفتار ندارد و ناگزیر است پیاپی بر طبل تنش بکوبد.
- و مقاومتی که پیامش سرنگونی این رژیم و برقراری ایرانی آزاد و دموکراتیک و این پیام را در تظاهراتها و کنفرانسهای اخیرش به گویاترین شکل نشان داد.
چنین صحنهای است که رژیم را به ایجاد سونامی دروغ بر ضد مقاومت ایران و آلترناتیو دموکراتیک و انقلابی شورا وادار میکند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar