در حالی که رژیم و نیروی دریای سپاه رسماً روز جمعه (۲۸تیر) اعلام کرده که توقیف نفتکش انگلیسی به درخواست سازمان بنادر و کشتیرانی ایران و بهدلیل نقض قوانین دریانوردی از سوی این نفتکش صورت گرفته، اما نهادهای مختلف حکومتی صراحتاً از این کشتیربایی تعریف و تمجید میکنند و بیش از ۱۶۰نماینده مجلس ارتجاع نیز طی بیانیهیی از راهزنی دریایی سپاه تروریستی پاسداران حمایت کردند.
با توجه به مجموعهٔ رویدادها و پیامدهای کشتیربایی رژیم، سؤالات و ابهاماتی به وجود میآید از جمله این که:
کم و کیف واکنشهای بینالمللی نسبت به این جریان از چه قرار است؟
چرا رژیم در عین گرفتن ژست حقوقی که مثلاً توقیف نفتکش انگلیسی بهخاطر نقض قوانین دریانوردی بوده، در عینحال از آن بهعنوان یک اقدام تلافیجویانه یاد کرده و به تمجید از آن میپردازد؟
علت ابراز وحشت بعضی باندهای رژیم از پیامدهای این واقعه چیست؟
واکنشهای بینالمللی نسبت بهعمل تروریستی رژیم
تاکنون بسیاری کشورها از جمله لهستان، برزیل و کانادا نیز بهدنبال آمریکا و فرانسه و آلمان، راهزنی دریایی حکومت آخوندی و ربودن دو کشتی اماراتی و انگلیسی توسط سپاه تروریستی پاسداران را محکوم کردهاند. اتحادیهٔ اروپا نیز در همین مورد به رژیم هشدار داده است.
از سوی دیگر ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا، سنتکام، اعلام کرد در حال تشکیل یک گروه عملیات چندملیتی دریایی برای حفاظت از عبور و مرور در خلیجفارس است، تا نظارت و امنیت در آبهای بینالمللی را افزایش دهد.
مهمترین واکنشها
اما در این میان دو مورد وجود دارد که از اهمیت بیشتری برخوردار است؛
- یکی شکایت دولت انگلستان به سازمان ملل است که دولت انگلستان در نامهیی به آنتونیو گوترز و اعضای شورای امنیت منعکس شد.
سفیر انگلستان در ملل متحد اعلام کرد: رژیم ایران یک نفتکش را (که با پرچم انگلستان در آبهای ساحلی کشور عمان حرکت میکرد) توقیف کرده است. این کشتی حق قانونی عبور ترانزیت در یک تنگه بینالمللی راکه تحت قوانین بینالملل است، داشته و متوقف کردن آن نقض قانون بینالملل و یک مداخله غیرقانونی محسوب میشود».
- مورد دیگر موضعگیری سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ناتو است که در بیانیهیی به رژیم هشدار داد فوراً کشتیهای توقیف شده و خدمههایشان را آزاد کند.
این دو موضعگیری بهطور مشخص موجب هراس و نگرانی برخی باندها و مهرههای رژیم شده است.
شکایت انگلستان به سازمان ملل، بهمعنی باز شدن پای شورای امنیت در این قضیه است که میتواند برای رژیم خطرناک باشد. سرمقالهٔ روزنامهٔ حکومتی ستارهٔ صبح (۳۱تیر) در همین رابطه مینویسد: «اقدام انگلیس در ارائه نامه به شورای امنیت و ابراز شکایت از اقدام ایران به توقیف نفتکش انگلیسی در تنگه هرمز مسأله مهمی است که نباید بهسادگی از کنار آن گذشت».
نویسندهٔ این مقاله که بهعنوان استاد حقوق بینالملل معرفی شده مینویسد: «ادامه توقیف کشتی انگلیسی مسائل حقوقی در عرصه بینالمللی برای ایران ایجاد میکند، پس بهتر است که به توقیف نفتکش انگلیسی ادامه نداد. در این بین بسیاری از نشریات داخلی با شادکامی از اقدام متقابل ایران علیه انگلیس مینویسند. با توجه به اظهارات غیرکارشناسانه که بسیاری از چهرههای سیاسی با جهتگیریهای خاص مطرح کرده و میکنند، نوعی جهتگیری مثبت به نفع انگلیس میتواند باشد. باید توجه داشت که شورای امنیت به همه مسائل توجه میکند؛ بنابراین بهتر است در داخل از این اقدام اظهار شادمانی نکرد، بلکه از کنار آن گذشت».
اما ورود ناتو به این مسأله با توجه به ماهیت نظامی این پیمان اگر از ورود شورای امنیت خطرناک نباشد، کمتر از آن نیست و یک چشمانداز نظامی را در برابر این بحران قرار میدهد.
نکته جانبیای که مهمتر است!
اما پیش از هر اقدام فرضی ناتو و... پیامدهای سیاسی ناشی از این راهزنی دریایی است. چرا که در صورت ادامهٔ بحران و سرپیچی رژیم از آزاد کردن نفتکش انگلیسی، برای کشورهای اروپا بهعنوان اعضای پیمان ناتو، ادامهٔ سیاست گذشته با رژیم و امداد رسانی، هر چند ناچیز از طریق اینستکس هم دیگر امکانپذیر نیست.
اما باید در نظر گرفت که ابراز وحشتهای برخی باندهای درونی رژیم از این قضیه و پیامدهای آن تنها عطف به تهدیدهای خارجی نیست. بلکه بیش از آن معطوف به شرایط انفجاری جامعهٔ ایران، خفگی اقتصادی و مجموعهٔ بحرانهایی است که از هر طرف رژیم را احاطه کرده است.
اگر رژیم در داخل وضعیت مستحکمی داشت، اگر رژیم با یک مقاومت عظیم مردمی که پشتگرم به یک مقاومت سازمانیافتهٔ انقلابی است، مواجه نبود، میتوانست این تهدیدهای خارجی را از سر بگذراند و نسبت به آنها بیاعتنایی کند، اما چنین نیست و مردم بهشدت نسبت به این سیاستها و عملکرد رژیم خشمگین و منزجرند و گاه در تظاهراتها و شعارهای خود آن را منعکس میکنند. از قضا عناصر و باندهای درونی رژیم هم وقتی نسبت به پیامدهای خطرناک این روند هشدار میدهند، به شرایط اقتصادی اشاره میکنند.
نمودی از حد داخلی بحران
بهعنوان نمونه یکی از کارشناسان سیاسی رژیم از باند روحانی روز دوشنبه ۳۱تیر در روزنامهٔ حکومتی آرمان با اشاره به وضعیت اقتصادی که بهزعم نویسنده ناشی از روابط بحرانی با غرب است مینویسد:
«آیا این مطلوب ماست؟ در میانمدت و درازمدت چه نوع بهینهسازی به ارمغان میآورد؟ Undo کردن این وضعیت فعلی چه میزانی از فکر، اهتمام، فعالیت سیاسی و مذاکره را میطلبد؟ تا چه مدتی کشور میتواند بدون درآمد مطلوب پیش برود؟ آیا برای تقابل با نظم موجود جهانی، حد و مدتی تعیین شده است؟ اصولاً آخر این تقابل چیست؟»
نویسنده سپس نسبت به تأثیر شرایط اقتصادی بر وضعیت اجتماعی هشدار داده و میافزاید: «اگر ما ثروت تولید نکنیم، حتی در حفظ نظم داخلی مشکل خواهیم داشت. مطمئنترین روش و قدرتمندترین تئوری در ممانعت از سلطه خارجی، کارآمدی اقتصادی و دستیابی به اجماع نخبگان داخلی است».
اثبات نظر مجاهدین
اما نکتهٔ مهمتری که این کارشناسان جرأت نمیکنند به آن اشاره کنند و گاه تنها با ایما و اشاره از آن میگذرند، حضور یک آلترناتیو قدرتمند است که نظرگاهها و تحلیلهایش درباره این رژیم و درباره مسألهٔ ایران در جریان این تحولات و با همین واکنشهای هیستریک و دیوانهوار رژیم به کرسی قبول نشسته و سیاست مماشات را بیشازپیش خلعسلاح کرده است.
بهعنوان نمونه هنگامی که ظریف بهعنوان وزیر خارجه و ویترین خارجی این رژیم در مصاحبه با سی.ان.ان میگوید: «نمیتوان تنگه هرمز را برای ایران ناامن کرد و برای دیگران امن» نظر مجاهدین و مقاومت ایران را تأیید میکند که در این رژیم هیچ تفاوتی بین این باند و آن باند، بین ظریف و قاسم سلیمانی، یا بین روحانی و خامنهای وجود ندارد.
وقتی رژیم اینچنین به همهٔ قوانین بینالمللی دهنکجی میکند و بهرغم همهٔ نیازی که به اروپا دارد از هیچ لگداندازی تروریستی به همین کشورها هم ابا نمیکند به روشنترین صورتی تحلیل و نظر مجاهدین و مقاومت ایران را اثبات میکند.
احتمال حل حقوقی بحران راهزنی دریایی!
باند یا جریاناتی که در درون رژیم به کشتیربایی انتقاد میکنند و نسبت به پیامدهای آن ابراز نگرانی میکنند، حرفشان این است که از طریق سیاسی ـ دیپلماتیک و از طریق حقوقی این قضیه حل شود اما باید دید از این طریق راهی برای رژیم وجود دارد؟
در این مورد باید یادآوری کرد که:
سیاست خارجی هر رژیمی ادامهٔ سیاست داخلی آن است. رژیم ولایتفقیه که در داخل بر سرکوب و اختناق متکی است، نمیتواند در مناسبات خارجی خود پایبند به شیوههای حقوقی و سیاسی و دیپلماتیک باشد. برای این رژیم هم صرفنظر از هر بحث تئوریکی، طی ۴۰سال گذشته با تجارب مکرر به اثبات رسیده است که نه از جانب سیاسی و دیپلماتیک و نه از جانب حقوقی هیچ راهی در چنین قضایایی برای رژیم وجود ندارد زیرا
- اول بهدلیل اینکه این شیوهها با ماهیت رژیم سازگار نیست و رژیم واقعاً بجز همین زبان تهدید و شانتاژ و باجگیری زبان دیگری بلد نیست.
- ثانیاً در این مورد مشخص رژیم با موضعگیریها و اظهارات بالاترین سردمدارانش مبنی بر ماهیت تلافیجویانه این اقدام هر گونه استدلال حقوقی را بر خود بسته است.
حرف این رژیم را پاسدار حسین شریعتمداری، نماینده خامنهای در کیهان اینگونه نوشت: باید اعلام کنیم که نفتکش انگلیسی را در یک اقدام متقابل و به تلافی توقیف نفتکش نظام از سوی انگلیس، توقیف کردهایم و نه بهعلت تخلفات دریایی!
پاسدار حسین شریعتمداری افزود: توقیف نفتکش انگلیسی اقدام متقابل در قبال توقیف نفتکش ما در جبل الطارق بوده است. مادام که انگلیس نفتکش ما را آزاد نکرده، (ما) به توقیف نفتکش و هر شناور دیگر این کشور ادامه خواهیم داد.
بنابراین تنها حرف با رژیم همان است که خانم مریم رجوی در پیام توئیتری خود گفتند:
«باجخواهی و افسارگسیختگی آخوندها در خلیجفارس، نیازمند پاسخ قاطع بینالمللی است. نباید اجازه داد آنها جریتر بشوند. قدرت و قاطعیت زبانی است که آنها خوب میفهمند. نباید میدان و فرصت برای شانتاژ پیدا کنند».
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar