این روزها پس از تحریم ظریف شاهد انبوهی ابراز نگرانی و واکنشهای مختلف در درون رژیم هستیم.
حرف اصلی این واکنشها چیست؟
چرا رژیم در خلال این واکنشها به وضعیت بحرانی خودش اعتراف میکند؟
حرف رژیم درباره علت این وضعیت بحرانی چیست؟
یکی از اصلیترین نکاتی که در این واکنشها دیده میشود و در نمایش جمعه این هفته به چشم میزد، نگرانی و سوزش از این بود که چرا مقامی که طرف رسمی مذاکره از سوی رژیم است، تحریم شده است؟
انواع واکنشها
جالب اینجاست که حتی مخالفان مذاکره هم از این شاکی هستند که چرا کسی که اهرم مذاکره است، تحریم شده؟
آخوند روحانی به صراحت گفت: «شما میگید مذاکره، اما طرف مذاکره رو تحریم میکنید»
حتی روزنامه انتخاب رژیم نوشت: «این چه وضعی هست. از زمان هیتلر تا امروز سابقه نداشته وزیر خارجه یک کشور رو، هر چند متخاصم، اما اینطور لیستگذاری کنند و باهاش خشن تنظیم کنند» (توزیر خارجه هیتلر پس از شکست آلمان دستگیر، محاکمه و اعدام شد)
از آنسو روزنامه جوان سپاه پاسداران هم نوشت: «طی ۲۵سال گذشته اصلاً سابقه نداشته یک دولت آمریکا اصلاحطلبان رو نادیده بگیره».
بعد هم شاکی شد که با آمدن دولت جدید آمریکا نه تنها هیچ اعتنایی به این مانور شیادانه رژیم نشده، بلکه آمریکا هیچ تفاوتی بین باندهای نظام قائل نیست. تا جاییکه ظریف را هم تحریم میکنند. بعد تأکید کرده بود: «علت این یکپارچه دیدن اصلاحطلب و اصولگرا در نظام توسط آمریکا این است که دولت ترامپ با جدیترین نیروی برانداز نظام، یعنی مجاهدین حرفش گره خورده»!
علت اذعان به قدرت مجاهدین
اگر از منظر کل رژیم به این موضعگیریها نگاه شود، این حرف به نفع رژیم نیست. زیرا بارز کردن قدرت و نفوذ دشمن برانداز یعنی مجاهدین است!
چند روز پیش یک سرکرده سپاه، پاسدار محمود شاعری حرفی زد که پاسخ این سؤال است. وی گفت: «عملکرد نامناسب ما در معرفی مجاهدین دو دلیل عمده دارد: دلیل نخست این است که دشمن را زبون و ترسو نشان دادهایم و آن را جدی نگرفتیم؛ دشمن را باید جدی گرفت زیرا آنها هنوز هم با انگیزه و ساماندهی مناسب در مقابل انقلاب اسلامی کار میکنند-دومین موضوع خطر نفوذ مجاهدین درون نظام است». (۶مرداد۹۸)
این مهره رژیم بهروشنی میگوید جنگ نظام با مجاهدین به نقطهای رسیده که نمیتوان با جنگ روانی و سانسور با مجاهدین مقابله کرد.
به همین علت در زمان رفسنجانی به تمامی ارگانها و رسانههای نظام ابلاغیه رسمی دادند که از مجاهدین، ولو با لفظ آخوندساختهٔ «منافقین» هم نامی نبرند!
هدف رژیم هم این بود که حتی اسم دشمن براندازشان بهویژه برای نسلهای جوان مطرح نشود تا گرایش به سمت آن و خط سرنگونی که مجاهدین نمادش هستند، تبلیغ نشود.
اما هفته گذشته رسانههای نظام نوشتند که : «استراتژی سکوت در برابر مجاهدین دیگر تمام شد!»
پس بحث از یک تغییر استراتژی میکنند.
علت این تغییر استراتژی در مورد مجاهدین خلق در اجباری است که نظام در آن گرفتار شده است.
وقتی یکی از ارگانهای رسمی سپاه پاسداران، یعنی روزنامه جوان به صراحت مینویسد:
«دولت آمریکا دیگه فرقی بین اصلاحطلب و اصولگرا نمیبینه و خشنترین رفتار رو علیه تمام نظام در پی گرفته و علتش این وضعیت هم اینه که با مجاهدین همزبان شده»، اصلاً اینطور نیست که متوجه اظهاراتش نباشد!
با این جملات سپاه رسما اعتراف میکند استراتژی و خط سرنگونی تمامیت رژیم (با هر باند و دسته و جناح) که مجاهدین از ۳۸سال پیش میگفتند، دارد با شتاب پیش میرود و در بالاترین سطوح سیاسی جهان به سرعت مقبولیت عام پیدا میکند.
یک نظر به ریشهها
داستان اصلاحطلب و اصولگرا در رژیم نشاندهنده چه واقعیتی بود؟
هدف رژیم از این «دوگانه» تقلبی عقب انداختن سرنگونی بود. میخواست با این مانور شیادانه، اینطور وانمود کند که گویا از درون خودش (رژیم) طرفهایی هستند که ظرفیت تغییر و استحاله دارند. پس تمامیت رژیم هم این ظرفیت را دارد.
در نتیجه،چرا خط سرنگونی؟! باید با این رژیم وارد تعامل شد، آن جناح بهاصطلاح اصلاحپذیر را تقویت کرد، و دور و بر خط براندازی و سرنگونی که مجاهدین نمایندهاش هستند هم مطلقاً نرفت.
نه تنها نرفت، بلکه مجاهدین را هم که پیاپی بر طبل سرنگونی میکوبند، باید زیر ضرب گرفت.
کما اینکه دولت کلینتون در سال ۷۶که آخوند خاتمی روی کار آمد، مجاهدین را در لیست تروریستی قرار داد.
حتی بعد از آن روزنامه لسآنجلس تایمز گزارش داد: «یک مقام ارشد دولت کلینتون به روزنامه لسآنجلس تایمز گفت: «انگیزه نامگذاری مجاهدین خلق ارسال یک علامت حسن نیت به تهران و رئیسجمهور جدید آن، محمد خاتمی، بود». (۱۷مهر۱۳۷۶)
روشن است رژیم با این مانور شیادانه تلاش داشت برای خودش عمر بخرد. حتی حجاریان که خودش از بنیانگذاران وزارت آدمکش اطلاعات است و تئوریسین اصلاحات نظام، روز ۴فروردین ۹۷به همین واقعیات اعتراف کرد و گفت: «شعار عبور از اصلاحطلبان اول بار توسط سازمان مجاهدین خلق و دقیقاً پس از دوم خرداد مطرح شد؛ سازمان، خاتمی را فتنه نامید چرا که معتقد بود دولت اصلاحات طول عمر جمهوری اسلامی را زیاد کرده و برای آن فرصت خریده و سرنگونی را بیست سال به تعویق انداخته است؛ این موارد در بیانیههای سازمان منعکس شده است. لذا سازمان از همان ابتدا اصلاحطلبان را خطرناکتر از اصولگرایان دانست و آنها را پیچیده خطاب میکرد».
سوختن تمامعیار یک خط
اکنون چه اتفاقی افتاده است؟
همان آمریکایی که با سر در دام مانور اصلاحات رژیم شیرجه رفته بود(تا جاییکه حاضر شده بود مجاهدین را لیستگذاری کند)
همان آمریکایی که بر اساس همین مانور شیادانه بالاترین مماشات را در دوره اوباما با رژیم کرد و با دادن امتیازهای کلان، برجام را با رژیم امضا کرد و بهقول ترامپ ۱۵۰میلیارد دلار به رژیم داد که یک و نیم میلیاردش پول نقد بود، اکنون به این نتیجه رسیده که: هیچ فرقی و هیچ تفاوتی بین باندها و دستجات رژیم وجود ندارد.
علت چیست؟
به قول روزنامه جوان: «علت اصلی یکپارچه دیدن نیروهای سیاسی درون نظام (اصلاحطلب تا اصولگرا) توسط دولت ترامپ این بود که او و دولتش با بدخیمترین براندازان یعنی (مجاهدین) گره خوردند!».
چرا رژیم به چنین واقعیت مهمی اعتراف میکند؟
این اعتراف مطلقاً خواسته رژیم نیست. اما واقعیت آنچنان بزرگ است که این اعتراف را به رژیم تحمیل میکند. زیرا رژیم ناگزیر است به درون نظامش در رابطه با خطر مجاهدین هشدار بدهد.
این واقعیت درست آن روی سکه حرف آخوند جلاد پورمحمدی است که گفت: «ما هنوز با مجاهدین تصفیهحساب نکردیم»!
درست مانند حرف سخنگوی دولت روحانی (ربیعی) که گفت: «ما امروز در شرایط مرصاد هستیم... هنوز در تنگه قرار داریم». (یعنی خطر سرنگونی سریع!)
درست مانند اعتراف پاسدار شاعری که چند روز پیش گفت: «مجاهدین هنوز هم برای جمهوری اسلامی یک خطر بالقوه و بالفعل هستند... مجاهدین هنوز هم فعالترین و قویترین گروه معارض نظام هستند...» (۶شهریور)
همه این واقعیتها در کنار کهکشان۹۸مقاومت و ۵رشته تظاهرات بزرگ در سراسر دنیا و گردهماییهای ۵روزه در اشرف۳با حضور بالاترین شخصیتهای جهانی، عواملی هستند که رژیم را ناگزیر از بروز چنین واکنشهایی میکند.
پیام کهکشان ۹۸
پیام کهکشان مگر چیزی غیر از این بود؟ پیامی برای برداشتن پرده رژیم و سیاست مماشات و لابیهای رنگارنگشان از روی واقعیت وجودی یک آلترناتیو قوی و معتبر؟
هنگامی که پرده کنار میرود، طبیعی است که دیگر تلاش رژیم برای سانسور و پوشاندن واقعیت خطرناک میشود، به همین علت است که مجبور میشود وارد فاز هشدارهای جدی به درون خودش، در رابطه با دشمن اصلیاش بشود.
ساز و کاری که مجاهدین با آن چنین معادلهای را تغییر دادند؟
اکنون سؤال این است که مجاهدین با چه سازوکاری توانستند بر سیاست غالب چنان اثر بگذارند که ارگان سپاه پاسداران ناگزیر اذعان کند که: «حرفهای دولت ترامپ با خط مجاهدین گره خورده!» یعنی چگونه یک ابر قدرت خط عوض میکند و استراتژی خودش را (به گفته رژیم) با استراتژی دشمن برانداز نظام (که هنوز هم در حاکمیت نیست) تراز میکند؟
اینجا باید یادآوری کرد: سازوکاری که مجاهدین در پیش گرفتند، بر ۲پایه استوار بود:
یکم: تشخیص خط درست و اصولی (پاسخ رژیم ولایتفقیه، قاطعیت و سرنگونی است و لاغیر).
دوم: پافشاری بر این خط و دادن قیمت طی سالیان مستمر.
پرداخت قیمت یعنی دادن ۱۲۰هزار شهید در این راه
تنها ۳۰هزار سربدار سال ۶۷
بسیج ۱۲دولت در چارچوب سیاست مماشات علیه مجاهدین
عبور خونین از توطئه لیستگذاری
تحمل بمبارانهای قرارگاههای مجاهدین بر اساس همان لیستگذاری
عبورپیروزمند از ابتلای خلعسلاح و ۱۴سال حصر خانگی در سختترین شرایط
متقابلاً و از آنسو:
مگر تمام حرف ارتجاع و استعمار با مجاهدین چه بود؟
از این خط (سرنگونی تمامیت رژیم) دست بردارید.
بپذیرید که این رژیم قابل استحاله است،
شما هم وارد بازیهای اصلاحطلب و اصولگرا شوید و برای رژیم عمر بخرید!
اما مجاهدین در تمامی دوران عبور از آن کریدور خونین، سیاه و مرگبار پیوسته تأکید کردند این رژیم قرونوسطایی ذرهیی توان و ظرفیت تغییر ندارد، از اینرو تنها پاسخش سرنگونی است.
حتی پس از جنگ آمریکا-عراق و داستان بمباران و خلعسلاح و حصر مجاهدین، در حالیکه:
در طرف مقابل، دشمنشان انبوه دستآوردهای بادآورده هم وجود داشت،
در حالیکه هیچ چشماندازی از موفقیت نیز در افق سیاسی پدیدار نبود،
مسعود رجوی بر پایه همین اصل علمی و واقعی که رژیم هیچگاه توان تغییر ندارد گفت و مکرراًً تکرار کرد: «اگر اشرف بایستد، جهان در برابر رژیم ولایتفقیه خواهد ایستاد»!
ایستادگی بر چنان خطی از یک درک عمیق علمی و منطقی به واقعیتها ناشی میشد. کما اینکه یکی از سرکردگان سپاه پاسدارن اخیراً: «دلیل استمرار فعالیت مجاهدین انجام کار ریشهای، حساب شده و با تفکر از سوی آنهاست». (پاسدار شاعری-۶مرداد۹۸)
در اوج چنان پایداریای بود که در قیام ۹۶آن اندیشه عمیق و انقلابی، گل اجتماعی خود را داد و شعار«اصلاحطلب-اصولگرا-دیگه تمومه ماجرا» فراگیر شد و بهگفته کارگزاران رژیم پروژه اصلاحطلبی در جامعه سوخت.
و متقابلاًً خط سرنگونی بیش از همیشه بهعنوان تنها راهحل در جامعه تثبیت شد.
جهانی شدن «داستانی» که در قیام ۹۶تمام شد!
و اکنون همان شعار و همان موضوع «اصلاحطلب-اصولگرا-دیگه تمومه ماجرا »در حال پیش روی در سیاستهای جهانی است.
همان آمریکایی که تا ۳سال پیش وزیر خارجه وقتش (جان کری) با ظریف در لوزان قدم میزد و برجام امضا میکرد، اکنون وزیر خارجه رژیم یعنی ظریف را (بهعنوان ویترین مانور شیادانه اعتدال) تحریم کرده و میگوید او «یک کارچاقکن تروریسم است»! مشاور امنیت ملی همان آمریکا هم میگوید: «ظریف یک شعبدهباز و حقهباز و بیسرو پاست»!
به این علل است که ارگان سپاه پاسداران هم با وحشت و نگرانی سبب این چرخش سیاست آمریکا و یکی دانستن سراپای این رژیم بهعنوان یک تمامیت تروریست و وحشی را، گره خوردن حرف آنها با ارزیابی مجاهدین تلقی میکند.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar