- 1398/03/05
سخن روز
این روزها شاهد هستیم بحرانهای رژیم در حال تشدید و تعمیق هستند. متقابلاً مواضعی از خامنهای سر میزند که متناسب وضعیت کنونی رژیمش نیست. برای نمونه خامنهای حتی از روی کار آمدن یک دولت حزباللهی صحبت کرد. در شرایط خطیری که هر اشتباه میتواند پیامدهای جبرانناپذیری برای رژیم در بر داشته باشد، تناقض اتخاذ چنین راهکاری را چگونه میتوان توضیح داد؟
معمولا هر حکومتی هنگامی که در شرایط بحرانی قرار میگیرد تلاش میکند با سیاستهای آرامشبخش دستکم موج خطر را از سرش رد کند.
برای نمونه چند سال پیش دولت یونان دچار یک بحران اقتصادی بسیار خطرناک شد. طی آن مدت دولت آن کشور چه از نظر داخلی و چه در سطح اتحادیه اروپا تمام تلاش خودش را کرد تا با انطباق کار کردن (تا جاییکه میتوانست) اجازه ندهد بحران عمیقتر و حادتر گردد. در نهایت هم آن موج را از سر گذراند.
اما اینجا صحبت از یک بحران در ابعاد کلاسیک (مانند مورد یونان) نیست.
وضعیت رژیم را شاید بتوان با عبارت «فوق بحران» تصویر کرد. یک نگاه کلی به مجموعه بحرانهایی که رژیم را احاطه کرده وضعیت را بهتر توضیح میدهد:
- بحران جامعه انفجاری
- بحران اقتصاد فروپاشیده (رویترز گفت: با زیرساختها و ناوگان دریایی که بهدلیل انزوای جهانی فرسوده باقی ماندهاند، رژیم ایران ناچار است نفت به فروش نرفته خود را انبار کند)
- بحران جنگ شدید باندی (بحث اختیارات و تغییر قانون اساسی و...)
- بحران فساد فراگیر و غیرقابل مهار (به گفته خامنهای اژدهای هفتسر که خودش سر اول آن است!)
- بحران بینالمللی (که به نقطه بالارفتن پتک اقدام نظامی در بالای سرش+سیاست خرد کردن استخوانهایش زیر فشار حداکثری رسیده است)
- بحران انزوای منطقهای
و در کاکل همه این بحرانها، بحران بیراهحلی است زیرا:
این بحرانها هنگامی تشدید میشوند که خامنهای بهجای اتخاذ راهکار عملی و فعال، در یک وضعیت خنثی دل میبندد به اینکه «شاید و اگر» دولت کنونی آمریکا دور بعد انتخاب نشود رژیم او هم از این بحرانها راه خروجی پیدا کند!
راهکاری که حتی مورد قبول کارشناسهای همین رژیم هم نیست!
برای نمونه حسین موسویان عضو تیم مذاکرهکننده هستهیی رژیم گفت: «اصلا معلوم نیست که ترامپ انتخابات ۲۰۲۰ را ببازد. اقدامات جاری ایالات متحده بهگونهیی است که هر رئیسجمهور دموکراتی هم (حتی اگر سر کار بیاید) بهسادگی نخواهد توانست آنها را لغو کند. برای مثال حذف نام سپاه از لیست گروههای تروریستی بینهایت مشکل خواهد بود. بنابراین ما از الآن نباید منتظر نتایج انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باشیم!».
چرا رژیم در چنین شرایطی به سیم آخر زده؟
علت حرکات نامعقول اخیر خامنهای بیراهحلی وی است.
فرمان آتش به اختیار در جامعهیی که منتظر یک جرقه است یا صحبت از دولت حزباللهی جوان گرچه نماد به سیم آخر زدن خامنهای است اما اینها خود حاصل همان بحران بیراهحلی رژیم وی میباشند.
کما اینکه نتیجهٔ مواجهه با مجموعهیی بحران برای حکومتی که راهحل دارد، با احتیاط حرکت کردن است.
روش خامنهای در زدن به سیم آخر شاید تنها خاصیتی که برای او داشته باشد روحیه دادن مقطعی به مزدوران روحیه باختهاش است که در گام بعد و در مواجهه با بازتابهای اجتماعی آن به ضدش تبدیل میگردد.
آنهم در حکومتی که در مجلس ارتجاعش نقوی حسینی علناً فریاد میزند: «آقای روحانی! اجازه دهید بدون تعارف بگویم؛ برخی وزرای شما بریدهاند».
یا در نمایش جمعههای اخیر گفتند: «هدف دشمن گرفتن پشتوانه مردمی نظام است». منظور از پشتوانه مردمی هم بسیجیها و بدنه واخورده و وحشتزده نظام است که پیوسته در حال ریزش است. بهویژه که همگان میدانند این رژیم دهههاست که نه تنها پشتوانه مردمی ندارد، که مردم در اوج نفرت به رژیم تنظیم میکنند.
حتی یکبار آخوند پناهیان علناً روی منبر فریاد زد: «امت حزباللهی نترسید، دولتیها نترسید، مجلسیها نترسید و...»
شخص خامنهای در فروردین ۹۸که صحبت کرد باز هم دست روی ترس بدنه نظام گذاشت.
بنابراین برای سران رژیم و مشخصاً خامنهای آنچه که اولویت نخست دارد و مسأله اورژانس تلقی میگردد، روحیه دادن به بسیجیها و پاسدارانش است.
برای همین بیمقدمه دم از دولت حزباللهی میزند!
این حرف اگر چه تیر خلاص به دولت محتضر و فلج روحانی محسوب میشود، اما تنها خاصیتش میتواند این باشد که به نیروهایش این طور وانمود کند گویا راهحلی در آستین دارد که برای روز مبادا نگهداشته است!
یا فیالمثل رهنمود آتش به اختیار و بالا رفتن از دیوار سفارتها را هنگامی که از موضع رهبر رسمی نظام تأکید میکند. هیچ رژیمی آن هم از زبان شخص اول خودش اینگونه و این طور علنی به تروریسم دولتی اذعان نمیکند، مگر اینکه خودش را در آستانهٔ سقوط ببیند و بهقول معروف تنها راه را به سیم آخر زدن بیابد و بس!
مانند قماربازی که همه چیزش را باخته و تنها راهش بلوفهای هر چه بزرگتر است، شاید که بگیرد. معنی این پرت و پلاها و این دود و دمها را در چنین بستری میتوان درست دریافت.
یک نمونه دیگر از این قبیل شلتاق کردنها را روز شنبه ۴خرداد پاسدار قربانی (مشاور سرکرده سپاه) گفت. او عنوان کرد: «ناوهای آمریکا را میتوانیم با «دو سلاح به کلی سری» به قعر دریا بفرستیم!»
خب این حرف برای چیست؟ اگر واقعاً چنین سلاحی دارند اتفاقاً باید در شرایط کنونی از آن رونمایی کنند تا بتوانند از طرف مقابل امتیاز بگیرند! نه اینکه تلاش کنند با بلوف و صحبت از یک چیز موهوم برای خود زمان بخرند! این نکات در حکم یک الف بای دنیای سیاست و تعادلقواست.
بهعنوان نمونه کره شمالی هراز گاهی حتی در دوران مذاکره با آمریکا یک آزمایش موشکی انجام میدهد! چرا که بهروشنی میدانند با این حرکت میتواند شرایط مذاکره را مقداری به نفع خودش تغییر داده و به اعتبار همین امکانی که دارد، از طرف مقابل امتیاز بیشتری بگیرد.
اما رژیم که چنین چیزهایی ندارد. بنابراین هنگامی که از سلاحهای موهوم سری صحبت میکند فقط برای مصرف داخلی است! زیرا طرفهای بیرونی بنا به روال و عرف معمول مناسبات بینالملل و قوانین تعادلقوا میدانند «طرف» دستش خالی است!
یک نمونه دیگر: اواخر اردیبهشت ۹۸رژیم اعلام کرد یک موشک زمین به هوای جدید ساخته است. بلافاصله وزارتخارجه آمریکا عکس این سلاح را منتشر کرد و گفت این سلاح ساخت یک شرکت اتریشی در دهه ۱۹۶۰میلادی، یعنی ۵۰ تا ۶۰سال پیش است!
یا چندی پیش آخوندها گفتند یک هواپیمای جدید ساختیم. تنها اندکی بعد روشن شد این همان هواپیمای اف.۵ آمریکایی است که سال ساختش ۱۹۶۰ است و اکنون حتی در بسیاری ارتش کشورهای توسعه نیافته هم از دور خارج تلقی میگردد و بعضاً جهت آموزش از آن استفاده میگردد!
اما رژیم چرا چنین کارهایی میکند؟
آیا نمیفهمد مضحکه میشود؟
آیا نمیداند چنته خالیاش برای طرف مقابل بیشتر باز میشود؟
رژیم تمامی اینها را میداند و خوب هم میداند اما آنچه برایش اهمیت و اولویت دارد،جلوگیری از ریزش نیروهایش است نه چیز دیگر!
مفهوم دیگر شرایط فوق بحرانی یا جنگ یا تسلیم!
روز شنبه ۴خرداد پاسدار رشید سرکرده قرارگاه غارت و چپاول پاسداران موسوم به خاتم در مجلس ارتجاع حضور پیدا کرد تا به اعضای روحیه باختهٔ رژیم روحیه بدهد، اما بیشتر دل آنها را خالی کرد. او گفت: «ما در موقعیتی خاص و با رویارویی سرنوشتساز در برابر زیادهخواهی آمریکاییها و متحدان آنها قرار گرفتهایم. این رویارویی به این دلیل سرنوشتساز است که دشمن ما را در برابر جنگ و تسلیم مخیر قرار داده».
پاسدار رشید با بیان اینکه تلاش دشمن ایجاد بیثباتی در ایران از طریق عملیات روانی، تحریم و اقدامات تحریکآمیز است، گفت: برای پیمودن راه دشواری که پیش رو داریم با توکل به خدا برای آینده ایران و اسلام در کنار هم باشیم.
معضل اصلی رژیم چیست؟
اکنون معضل اصلی رژیم، جو انفجاری جامعه است. برای رژیم قبل از هر چیز اولویت مقابله با جامعه انفجاری است. زیرا جامعه است که برای رژیم خطر براندازی و سرنگونی دارد.
اقداماتی هم که رژیم میکند اساساً مصرف داخلی برای حفظ نیروهایش دارد.
خامنهای شخصاً بارها تأکید کرده است که: جنگ نمیشود.،البته خامنهای خوب میداند که اگر جنگی هم بشود نه از نوع اشغال، بلکه ضربات شدید موشکی و هوایی به مراکز سپاه است که در این حالت هم کاری از دست نیروهای بسیجی بر نمیآید.
خامنهای این نیروها را اساساً برای کنترل بحران اصلی نظامش نیاز دارد. یعنی بحران جامعه انفجاری. و نیرویی برای سرکوب آن.
خامنهای حتی این را هم میداند که اگر هم ضربات نظامی به سپاه وارد بشود، آن ضربات عامل سرنگونی نظامش نمیشوند، بلکه با ضعیفکردن کیفی سپاه، راه برای پیشرفت عنصر اجتماعی باز می شود و مشخصاً راه نیروی برانداز یعنی کانونهای شورشی هموار میشود.
کما اینکه تا همین نقطه هم در چارچوب تمامیت رژیم که لابلای چرخدنده بحرانهای مرگبار مستمراً تحلیل میرود، سپاه هم روزبهروز در حال ریزش و تضعیف بیشتر است و اساساً این به سیم آخر زدنهای خامنهای هم دقیقاً به همین علت است: روحیه دادن به جنایتکاران وحشتزدهای که او آنها را برای سرکوب مردم نیاز دارد.
یعنی همان مصرف داخلی، بهعلت بحران بیراهحلی.
به همین علت علی مطهری گفت: در وضعیتی هستیم که «اعتماد مردم» کم میشود. امروز همه ما در خطر هستیم...اگر این کشتی غرق شود، همه با هم زیر آب میرویم».
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar