خامنهای روز چهارشنبه اول خرداد به صحنه آمد و به گروهی از عوامل و مزدوران خود که با عنوان دانشجو معرفی شده بودند مطالب مختلفی را طرح کرد که بهنظر میرسد برخی از آنها جنبه تعیین خط داشت و رو به آینده بود.
کدام راهبرد؟!
راهبرد را معمولاً درباره حرکات و اعمال سمت و سودار از روی برنامه مدون با آیندهنگری مشخص و منطقی تعریف میکنند، حداقل اینجا در مورد رژیم نمیتوان از «راهبرد» صحبت کرد زیرا رژیم مانند کسی است که در گرداب افتاده باشد و دست و پا میزند که خود را حفظ کند و همه فعل و انفعالات رژیم را بایستی در این چارچوب دید و مورد قضاوت قرار داد. در همین رابطه از آه و نالههای خامنهای و نیروهایش از برجام و دولت روحانی و دفاع وی از ساختار و قانون اساسی رژیم که بگذریم که همه رو به گذشته است فقط یک حرف ولیفقیه ارتجاع رو به آینده بود آنجا که گفت:« زمینه را برای روی کار آمدن دولت جوان و حزباللهی فراهم کنید»!
راهبرد تروریستی!
حرف دیگر خامنهای هم این بود که خطاب به نیروهایش آنها را خیلی روشن و آشکار به بالارفتن از دیوارهای سفارتخانهها و اقدامات تروریستی در کشورهای مختلف و حتی اروپا فرا میخواند از جمله آنجا که گفت: « گاهی اوقات یک تجمعی مثلاً جلوی سفارتخانه خوب است؛ البته با متانت، با دقّت، با عقلانیت و با نشان دادن اقتدار روحی و معنوی. این جور نیست که همیشه از دیوار بالا رفتن خوب باشد -یک جاهایی خوبه البته؛ در قضیه تسخیر لانهٔ جاسوسی، کار خوبی بود ». یا گفت «گروههایی تشکیل بشوند و این کارها را دنبال بکنند: مسائل غزّه، مسائل فلسطین، مسألهٔ یمن، مسألهٔ بحرین، مسائل مربوط به مسلمانهای میانمار، مسائل مربوط به مسلمانهای اروپا -یکی از مسائل قابل بحث ما در محیطهای فعّال دانشجویی مسلمانهای اروپایند که خب داستانی است- مسألهٔ حوادثی که در بعضی از کشورها [پیش آمده]؛ مثلاً حوادث پاریس قابل بررسی است، قابل مطالعه است، قابل فعّال شدن است، یعنی در رابطهٔ با این حوادث و حوادث منطقه یک مجموعهٔ دانشجویی میتواند فعّال بشود؛ این هم یکی از راهکارها است».
تروریسم با پشتوانه حکومتی!
اینگونه سخنان از زبان بالاترین مقام یک رژیم نشانهٔ چیست؟ رژیم قبلاً هم از همین کارها میکرد ولی رسماً آنها را به عهده نمیگرفت و از آنها دفاع نمیکرد، اکنون که خامنهای با این صراحت و رسوایی از آن دفاع میکند نشانهٔ نهایت استیصال و درماندگی رژیم است. که مصرف آنهم اساساً داخلی و برای روحیه دادن و دلگرم کردم پاسداران و بسیجی و مزدوران در حال ریزشش است.
مفهوم دولت جوان حزبالهی؟
آیا معنی حرف خامنهای در مورد روی کار آوردن یک دولت جوان حزباللهی این است که میخواهد دولت روحانی را کنار بگذارد؟
آیا معنی حرف خامنهای در مورد روی کار آوردن یک دولت جوان حزباللهی این است که میخواهد دولت روحانی را کنار بگذارد؟
اگر چه تصور این کار بسیار سخت است اما از مدتی پیش برخی کارشناسان و مهرههای باند اصلاحطلب از اینکه کودتایی علیه دولت روحانی در حال شکلگیری و تدارک است حرف میزدند ولی بسیار بعید است که در شرایط بهشدت متزلزل نظام، خامنهای جرأت دست زدن به چنین ریسکی را داشته باشد. اما چه مبادرت به این کار بکند یا نکند خود این حرف تیر خلاصی است به دولت محتضر روحانی که هماکنون نیز در واقع هیچکاره است. خامنهای تمام قدرت را به چنگ گرفته و اهرم های قدرت را به دست سپاه پاسداران و نهادهای زیر دست خود داده است. بحث اختیارات که روحانی این روزها مطرح میکند هم ناظر به همین واقعیت است. ولی تصور کنید که بعد از این حرفهای خامنهای دولت روحانی که گفته میشود نیمی از وزیرانش هم بریدهاند چه وضعیتی پیدا میکند؟
یا در سیاست خارجی به اعتراف مقامات رژیم کسی ظریف را جدی نمیگیرد! و از این پس موقعیت ظریف در مراودات دیپلماتیک به چه صورت خواهد بود؟
به این ترتیب حرف خامنهای چه اجرایی بشود یا نشود پایان کار دولت روحانی است. و از این پس این دولت یک پوستهیی بیش نخواهد بود.
پیآمد جابهجایی فرضی دولت
به فرض تحقق آنچه خامنهای در مورد تعویض دولت گفت آیا با تعویض روحانی، خامنهای قدرت مطلقه و بلامنازع پیدا میکند و در نتیجه اتوریته و قدرت بیشتری به دست میآورد؟
در این مورد نیز باید با قطعیت پاسخ منفی داد: خیر به هیچ وجه.
خامنهای با مطرح کردن دولت جوان حزباللهی در واقع دارد به یک تجربه بهشدت شکستخورده خودش پناه میبرد که اسمش احمدینژاد است. اکنون در میان باند خامنهای حتی یک نفر را هم نمیتوان پیدا کرد که از احمدینژاد و دولت او و عملکردههایش دفاع کند. مطرح کردن دوباره یک تجربه سیاه و شکستخورده، بارزترین شاخص استیصال وبی راهحلی ولیفقیه است. ضمن آن که مطرح شدن این حرف دوگانگی و شقه بسیار عمیق و فاجعه باری را بر نظامی تحمیل میکند که در حال حاضر مهرهها و رسانههای رژیم بهشدت از دوگانگی مراکز تصمیم رنج میبرند و دچار بلاتکلیفی و سردرگمی هستند.
علت روی آوردن به تشدید سرکوب
آیا این خط و مسیری که خامنهای دو روز پیش اعلام کرد ناگهانی و غیرمنتظره بود یا ادامه یک مسیر است؟
در این مورد البته مجاهدین و مقاومت ایران همواره گفتهاند که رژیم بر سر یک دوراهی تسلیم و یا انقباض است. رهبر مقاومت برادر مجاهد مسعود رجوی طی پیامی در تاریخ ۱۲آبان ۹۷با عنوان «درباره انقباض و سرکوب رژیم ولایت فقیه در مرحله سرنگونی» در پاسخ به این سؤال که «رژیم ولایت فقیه در این بحبوحه به چه مسیری میرود؟« گفتند: « واضح است که از خدا میخواهیم دشمن ما عقب بنشیند و وا برود. در اینصورت البته سریعاً انطباق پیدا میکنیم اما باید بنا را بر سرکوب و انقباض گذاشت. البته جواب سؤال را خامنهای از قبل داده است که چارهای جز سرکوب و انقباض و روی آوردن به تروریسم ندارد».
این تحلیل برآمده از درک موقعیت رژیم در چنبرهٔ بحرانها بود و همچنین متکی بود به اظهارات خود خامنهای در ۱۲مهر ۹۷که گفته بود: « تصویر درست از وضع کشور همین بسیج است بسیج مستضفین، این تشکیلات سراسری در کشور...روز به روز اینها رونق بیشتری پیدا میکنند
و خطاب به آنها گفته بود:« در میدان حرکتهای لازم آتش به اختیار در هر جایی که احساس بشه» وارد بشوند.
این عبارت آتش به اختیار را این بار هم خامنهای خطاب به آنها تکرار کرد. عملاً هم طی ماهها و هفتههای اخیر میزان تحرک نیروهای سرکوبگر غیررسمی رژیم با عناوین جدید مانند گشت رضویون بیشتر شده کما اینکه اعدام در ملأعام را که خود رژیم قبلاً گفته بود متوقف کرده است دوباره از سر گرفتهاند. و روز پنجشنبه ۲خرداد هم ایران شاهد یک اعدام جنایتکارانه در ملأعام بود.
و بارز تر از اینها خط جدیدی است که رژیم در رابطه با هواداران مجاهدین با صدور احکام اعدام و حبسهای سنگین در پیش گرفته است.
آیا تشدید سرکوب، حاصلی خواهد داشت؟
تشدید سرکوب همان بازی خطرناک رژیم با آتش است که نشانهٔ نهایت درماندگی نظام است. وگرنه هیچ رژیمی که بهگفته کارشناسانش عقلانیت بر آن حاکم است، دست به چنین کار خطرناکی نمیزند. آن هم در شرایطی که کارشناسان و مهرههای رژیم بهشدت نسبت به فضای انفجاری جامعه هشدار میدهند؛ در شرایطی که استخوان مردم زیر فشارهای اقتصادی در حال خرد شدن است؛ در شرایطی که طبقه متوسط نیز به زیر خط فقر سقوط کرده است؛ در شرایطی که جهانگیری فضای جامعه را به یک اتاق پر از گاز تشبیه کرده که با یک جرقه همه چیز به آتش کشیده میشود؛
و بهخصوص در شرایطی که خود رژیم و مهرههایش پیوسته هشدار میدهند مجاهدین و نیروها و هواداران آنها در داخل مترصد بهرهبرداری از شرایط انفجاری و سمت دادن آن در جهت سرنگونی نظام هستند.
البته دیکتاتوریها در مرحله سقوط و در پایان کار خود و در مرحله کیش و مات محکوم به چنین اشتباهات مهلکی هستند. و حالا میبینیم که این تجربه مکرر در بارهٔ این رژیم هم دارد عملی میشود.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar