روز چهارشنبه ۲۵اردیبهشت ۹۸، ولیفقیه ارتجاع در دیدار با سردمداران نظام، با صراحت هر گونه مذاکره با آمریکا را رد کرد و ایادی خود را از مطرح کردن مذاکره منع کرد. خامنهای گفت: «بعضیها در داخل میگویند مذاکره چه عیبی دارد؟ مذاکره سَم است. تا وقتی آمریکا همینی است که الآن هست... مذاکرهٔ ما و آمریکا سَم است، و با این دولت کنونی [آمریکا]، یک سَمّ مضاعف است».
صرفنظر از آن که طی ۵روز گذشته مهرهها و رسانههای باند روحانی تا توانستند به تلویح یا تصریح حرف ولیفقیه را زیرپا گذاشته و در مورد ضرورت مذاکره گفتند و نوشتند، اما روز شنبه۲۸اردیبهشت روحانی طی سخنانی در ضرورت مذاکره سنگتمام گذاشت و به این ترتیب شکافی را که سر تا پایین رژیم را در نوردیده به معرض نمایش گذاشت
یکی از محورهای عمدهٔ اظهارات روحانی راجع به مذاکره و برجام بود، اما روحانی به موضوعات قابل توجه بیشتری هم اشاره کرد.
میخواهیم ببینیم روحانی در این سخنرانی دقیقاً چه گفت؟
آیا رژیم در مورد برجام خط خودش را عوض کرده است؟
و در هر صورت، طرح و برنامهٔ رژیم چیست؟
جوهر سخنان روحانی
بخش عمدهٔ سخنان روحانی راجع به برجام و فواید و دستآوردهای برجام بود. وی رو در روی حرفهای اخیر خامنهای در رد مذاکره صحبت کرد.
روحانی در برابر تبلیغات سپاه (که پروژهٔ نفتی گازی ستاره خلیجفارس را کار پاسداران قلمداد میکند) گفت این پروژه را برجام ساخت و توضیح داد که این پروژه معطل پمپهایی بود که باید از خارج میآمد ولی بهعلت تحریمها وارد نمیشد و وقتی بهعلت امضای برجام پمپها وارد شد، پیمانکاران و از جمله قرارگاه سازندگی سپاه هم بالاتفاق گفتند که شما (یعنی روحانی) آن را ساختید و برجام شما اینجا را ساخت و اگر برجام نبود این پروژه ۱۰، ۲۰سال دیگر هم راهاندازی نمیشد. برجام را هم نتیجه سیاست تعامل و مذاکرهٔ خودش دانست و با ۱۸بار تکرار مذاکره و گفتگو، تأکید کرد که ما اهل مذاکره هستیم، از مذاکره استقبال میکنیم، قدرت مذاکره را داریم.
اما اضافه بر برجام و مذاکره، و مهمتر از این مباحث روحانی حرفهایی دیگری هم داشت و اعترافهایی کرد که شایان توجه است.
مهمتر از برجام و مذاکره؟!
اعتراف به نداشتن سرمایه (پایگاه) اجتماعی!
آنجا که روحانی با ناامیدی تمام گفت: «اون سرمایهای که میتوانست ما را از مشکلات برهاند سرمایه اجتماعی بود و اون چه که ما امروز کم داریم این سرمایه است» یعنی:
- اولا اعتراف به اینکه رژیم فاقد سرمایهٔ اجتماعی است، که منظور حمایت اجتماعی یا به بیان دقیقتر خشم و تنفر مردم از رژیم و اینکه مردم این رژیم را نمیخواهند.
- ثانیاً اعتراف به اینکه بهعلت همین فقدان سرمایهٔ اجتماعی، رژیم نمیتواند از مشکلات و بحرانهای گریبانگیرش خلاص شود
- ثالثاً اعتراف به ابعاد بحران یا بهقول خودش مشکل و سختی که رژیم را احاطه کرده و در این مورد گفت: «ما روزهای سختی داریم. بیش از آن چه شما فکر میکنید روزهای ما سخت است.. سختیها بگونهایست که بعضی شبها اگر من دو ساعت بخوابم خیلی خدا را شکرگذارم که دو ساعت خوابیدم».
صرفنظر از تبلیغات و بازارگرمی که اینجا برای خودش کرده، اما تاآنجا که به سختی شرایط برمیگردد حرفش گویاست.
فراتر از این اعتراف کرد که در ادارهٔ رژیم کم آورده است، آنجا که گفت مشکلاتی ما داریم که اضافه هم میشود که گاهی «قد» را خمیده میکند «دومرتبه باید برگردانیم این قد را و به شکلی که بتوانیم ما کشور را اداره کنیم».
قبلا هم آدمهای مختلف گفته بودند که وزرای دولت روحانی بریدهاند، اما خود روحانی به رویش نمیآورد و این را انکار میکرد، اما حالا با تعابیر دیگری مانند «خمیده شدن قد» به آن اشاره میکند.
علت استفاده نکردن روحانی از صنعت امیددرمانی؟!
علت درهمشکستگی روحانی انزوای کامل نظامشان است. اخیراً روحانی یا در واقع رژیم دست به یک مانور زد و به اروپاییها اولتیماتوم داد که اگر ظرف ۶۰روز پاسخ مثبت به خواستههای رژیم ندهند، رژیم مرحله به مرحله از برجام خارج میشود. جالب است که در سخنرانی شنبهاش هیچ اشارهیی به این اولتیماتوم و مانور نکرد! چرا که این مانور به سختی و با جواب قاطعی که اروپاییها دادند، بر سر خودش خراب شد. اروپاییها نه تنها هیچ اعتنایی به اتمامحجت رژیم نکردند، بلکه بهروشنی و سادگی گفتند:
اولتیماتوم بیاولتیماتوم! حرف زیادی موقوف! باید به التزاماتت در برجام پایبند باشی!اگر خارج شوی همه ۷قطعنامهٔ قبلی شورای امنیت برمیگردد! و تحت بند ۷منشور شورای امنیت قرار میگیری! علاوه بر تمامی اینها و مصیبتبارتر از اینها آنجا بود که ماکرون برجام را ناقص اعلام کرد و تصریح نمود برنامهٔ موشکی رژیم ایران ماهیتی خطرناک برای منطقه دارد.
مواضعی که در واقع واکنشی به مانور اولتیماتوم رژیم بود. در نتیجه رژیم که قبلاً اعلام کرده بود ما خروج از برجام را بهصورت مرحله به مرحله در دستور کار داریم. اکنون از یکسو تلویحاً اولتیماتوم را پس گرفته آنچنان که بعیدینژاد سفیر رژیم در انگلستان میگوید: «اقدامات پس از ضربالاجل ۶۰روزه ما به اروپا، در چارچوب برجام خواهد بود».
و از سوی دیگر، به جای خروج از برجام، حفظ برجام را در دستور کار قرار داده و در همین رابطه ظریف اقدام به یک سفر دورهیی در کشورهای آسیایی کرده و صراحتاً نیز مأموریت خود در این سفر را نجات برجام عنوان نموده است.
و این شکست، تضاد و بحران درونی رژیم را بهشدت اوج داده است. کما اینکه کیهان خامنهای در یادداشت روز (۲۹اردیبهشت) با حمله به بعیدینژاد بهعلت اظهارنظرش مبنی بر اینکه ضربالاجل ۶۰روزه به اروپا، در چارچوب برجام خواهد بود، این حرف را «دقیقا بازی در پازل ضدایرانی اروپا» دانست و نوشت: «این اظهارنظر نسنجیده، این پالس را به طرف اروپایی میدهد که ضربالاجل ایران را جدی نگیرید، لازم نیست تعهدات خود را انجام دهید، خیالتان راحت ما در برجام میمانیم!».
منشاء وحشت رژیم داخلی است یا خارجی؟
البته انزوای سیاسی منطقهای و بینالمللی رژیم را بهشدت تحت فشار قرار داده است. تحریمهای اقتصادی نفس رژیم را به شمارش انداخته است. اما آنچه که وحشت مرگ بر رژیم مستولی کرده، اینها نیست بلکه دقیقاً شرایط انفجاری جامعه است و به تعبیر روحانی در سخنرانیاش، «از بین رفتن سرمایهٔ اجتماعی» است. این البته بیان پوشیدهیی است از خشم و تنفر عموم مردم، خود روحانی اخیراً در یک سخنرانی به سختیهای زمان جنگ اشاره کرد و گفت که سختیهای الآن بیشتر از سختیهای آن زمان است، بهعلت اینکه مردم در جنگ نظام را عامل رنج و سختی خود نمیدانستند و از این جهت همکاری کرده و تحمل مینمودند، در حالی که امروزه چنین نیست.
روحانی در سخنرانی شنبه به ۳بحرانی که رژیم با آنها مواجه است اشاره کرد:
بحران اول که تحریمها بود و با برجام از آن عبور کرد،
بحران دوم کاهش قیمت نفت بود،
اما بحران سوم که از دو بحران قبلی سختتر است، بحران فقدان سرمایهٔ اجتماعی است.
این بحران آخر در واقع بیان دیگری است از آنچه خود روحانی قبلاً گفت: «همه چیز داشت خوب پیش میرفت و روال عادی خود را داشت که ناگهان در ۵دیماه ۱۳۹۶همه چیز با به خیابان آمدن مردم تغییر کرد»! بله در واقع قیام مردم ایران است که همه چیز را در سپهر سیاسی ایران تغییر داده و موقعیت رژیم در صحنهٔ سیاست بینالمللی را هم بهشدت متزلزل کرده است.
روحانی و خامنهای خوب میدانند که قیام دیماه سرکوب نشده است، در حرفهای شنبه روحانی هم آشکار بود که از قیام نه بهعنوان یک «امرسپری و تمام شده» بلکه از واقعیتی که جریان دارد و هر روز هم سختتر میشود، صحبت میکرد.
و این، همان واقعیتی است که اینگونه سراپای رژیم را دچار تلاطم و قد رژیم را خمیده نموده است بهگونهیی که از آن خلاصی ندارد و سرکوب و بگیر و ببند هم (که رژیم اخیراً آغاز کرده) این انفجار مقد رتاریخی را سهمگینتر میکند، از بین نمیبرد!
روحانی حق دارد خوابش نبرد!
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar