fredag 17 maj 2019

معنی و ریشهٔ دعوای «اختیارات» در رژیم


روز سه‌شنبه ۲۴اردیبهشت۹۸، خامنه‌ای در دیدار با مقامهای رژیم ضمن اشاره به این‌که مشکل عمده و نقد کشور مشکل اقتصادی است، آن را ناشی از مدیریت (بخوانید دولت روحانی) قلمداد نمود و تأکید کرد که «هیچ بن‌بستی هم به‌معنای واقعی کلمه در اینجا وجود ندارد».
در نقطهٔ مقابل این اظهارات، روحانی در همان جلسه طی سخنان پر کنایه‌ای با بیان این‌که با متحد بودن می‌توانیم از معضلات عبور کنیم، معیار اتحاد در درون نظام را هم اعتقاد و التزام به قانون اساسی برشمرد و اظهار داشت: «اگر هر کسی به قانون اساسی پایبند باشد و همه ظرفیتهای قانون اساسی بکار گرفته شود می‌توانیم از مشکلات عبور کنیم».
روحانی در ادامه بحث اختیارات را هم مطرح کرد ضمن اشاره به این‌که «اداره کشور بدون تغییر در ساختار بودجه و اقتصاد امکانپذیر نیست» گفت: «این کار تنها در اختیار دولت نیست، باید اختیارات متمرکز و درک مجلس و دولت از شرایط کشور و منطقه و جهان یکسان شود».
روحانی مجدداً این بحث را روز بعد (یعنی۲۵اردیبهشت) در دیدار با گروهی از حقوقدانان و وکلای دست‌چین شده مطرح کرد و گفت: « هر چه به قانون نزدیک‌تر شویم به مشروعیت نزدیک‌تر خواهیم شد و هر چه از قانون فاصله بگیریم از مشروعیت نظام و قانون فاصله گرفته‌ایم».
بحث اختیارات و قانون و این‌که دولت اختیارات لازم را ندارد و اختیارات در یک نقطه متمرکز است، و این‌که اختیارات ولی‌فقیه فراقانونی است، این روزها بحث جاری در رسانه‌های باند روحانی است.
سؤال این است که چرا در حالی که رژیم در شرایط به‌شدت بحرانی کنونی بسیار به وحدت یا نمایش وحدت نیازمند است، دوباره این بحث کهنه و قدیمی در رژیم زنده شده است؟
هدف روحانی و باند او که این بحث را پیش کشیده‌اند چیست؟
باند خامنه‌ای به آن چگونه جواب می‌دهند؟
و کلاً چه راه‌کارهایی در این مقوله پیشنهاد می‌شود؟

طرح بحث تکراری قانون اساسی؟

بحث اختیارات یک بحث کهنه و قدیمی است که سابقه‌اش به زمان خمینی برمی‌گردد، از جمله این دعوا در زمان ریاست‌جمهوری خامنه‌ای بالا گرفت و در آن جریان که خامنه‌ای نامحدود بودن اختیارات ولی‌فقیه را زیر سؤال برده بود، خمینی او را توبیخ کرد و علناً گوش او را پیچاند و به گفتهٔ تاجزاده در مناظره‌یی که این روزها با یکی از مهره‌های باند خامنه‌ای داشت، در آن قضایا خامنه‌ای دو بار هم قهر کرد، که البته صدایش را در نیاوردند.
این تضاد را تمامی رئیس جمهورهای نظام از رفسنجانی و خاتمی و احمدی‌نژاد تاکنون یعنی روحانی با ولی‌فقیه داشته‌اند که برمی‌گردد به تناقض ماهوی استبداد مطلقهٔ ولایت فقیه با همهٔ نهادها و ساز و کارهای امروزی حاکمیت که این نظام قرون وسطایی، آنها را عاریت گرفته و به خود بسته و در نتیجه این قبیل جنگ و کشمکشها را به بار می‌آورد.

علت طرح مجدد یک بحث کهنه 

اما این‌که چرا این بحث دوباره روی میز آمده، بیش از هر چیز ناشی از شکست و ورشکستگی همه‌جانبهٔ باند روحانی و تلاشی و اضمحلال ین باند است.
روحانی همه چیز خود و باندش را به برجام گره زده بود و به اتکای برجام و ثمراتی که از باغ برجام به دست بیاید، وعده می‌داد و شعار می‌داد که کلید همهٔ معضلات اقتصادی اجتماعی و سیاسی رژیم را در دست دارد، اما همه این کاخ پوشالی که او ساخته بود با شکست و فرو ریختن برجام و برگشت تحریم‌ها و حتی وضع تحریم‌های بیشتر فرو ریخت و هر آنچه که روحانی در مورد بهبود اوضاع می‌گفت و وعده می‌داد، به کلی معکوس از آب در آمده و در نتیجه اساساً موجودیت این باند از جانب عناصر خود این باند هم زیر علامت سؤال رفته است. در واقع بحث اختیارات که توسط روحانی و باند او مطرح می‌شود، از یک جنبه، فرافکنی و توجیه این شکست و ورشکستگی همه‌جانبه است و روحانی می‌خواهد چنین وانمود کند که اگر اختیارات داشت، وقایع طور دیگری پیش می‌رفت. بنابراین مسئول این وضعیت ولی‌فقیه است که همهٔ اختیارات را رسماً و قانوناً در دست دارد و در عمل حتی بیش از اختیارات قانونی خودش هم وارد امور می‌گردد.

واقعیت چیست؟ 

واقعیت این است که رئیس‌جمهور در این رژیم یک تدارکاتچی بیش نیست و خودشان هم این را می‌دانند اما علت مطرح شدن این بحث در حال حاضر این نیست.
علت همان شکست روحانی و باند اصلاح‌طلب است. آن‌چنان شکستی که مهره‌ها و رسانه‌های هر دو باند از ول شدن کارهای کشور صحبت می‌کنند و وزیران دولت روحانی را «بریده» خطاب می‌کنند و از این‌که اگر ملاحظه مقام و موقعیت‌شان و مزایای ناشی از آن در کار نباشد، ۳ـ ۴نفر از وزیران در جا استعفا نامه می‌نویسند!
وگرنه چه کسی شک دارد که تمامی عناصر این نظام از صدر تا ذیلشان تنها و تنها برای چاپیدن خلق و سوءاستفاده از مزایای قدرت و ثروت حکومتی وارد گود شده‌اند؟!
از طرف دیگر، عناصر هر دو باند این ادعا و توجیه روحانی را زیر سؤال برده و او را به باد تمسخر گرفته‌اند، از جمله گفته‌اند بعد از ۶سال تازه فهمیدی که رئیس‌جمهور اختیار ندارد؟! اگر در دور اول فهمیدی پس چرا در دور دوم دوباره کاندیدا شدی؟
و چگونه آن موقع که برجام امضا شد، همه را به جیب خودت می‌ریختی و می‌گفتی به هر چه که در انتخابات گفته بودم، عمل کردم و...
حسین شریعتمداری در یادداشت روز کیهان (۲۳اردیبهشت) با اشاره به سخنان روحانی در تبلیغات انتخاباتی سال ۹۲که قسم جلاله خورده بود اگر مشکلات این کشور که بسیار و بسیار و بسیار پیچیده است، راه‌حل نداشت کاندیدا نمی‌شدم"، نوشت: «آن قسم جلاله با اظهارات شنبه شب شما که ریشه مشکلات را در نبود اختیارات کافی می‌دانید چگونه قابل جمع است؟!».

آیا قدرت بیشتر رئیس‌جمهور واقعاً حلال مشکلات این نظام به‌ویژه بحران اقتصادی است؟ 

یکی از عناصر باند اصلاح‌طلب در مجلس ارتجاع به نوعی همین حرف را مطرح کرده و ضمن یادآوری اختیاراتی که روحانی هم‌اکنون هم دارد از جمله عضویت در چندین شورای عالی و سیاست‌گذاری از او می‌پرسد که چرا در همان چارچوبی که اختیار داری،‌ کاری نمی‌کنی؟
در واقع به‌علت همین شکست و ورشکستگی، روحانی هر اختیاری هم که بگیرد، آن را در جهت مجیزگویی از مقام عظمای رهبری که سهل است، حتی مجیزگویی مستقیم و غیرمستقیم از قاسم سلیمانی مصرف می‌کند.
اما بحث اختیارات، اسم مستعار مذاکرات با آمریکاست، کما این‌که روحانی در همان دیداری که با مهره‌ها و عناصر دو باند تحت عنوان دیدار صمیمانه با فعالان سیاسی داشت و بحث اختیارات را مطرح کرد، گفت: «مشکل اصلی این است که شما همه انتظارات را از دولت دارید، ولی باید ببینید دولت چقدر اختیار دارد، دولت نه در سیاست خارجه اختیار دارد، نه می‌داند کجا باید مذاکره کند و مذاکره نکند، کجا ملاقات کند و کجا ملاقات نکند».
به این ترتیب، بحث اختیارات از یک طرف فرافکنی شکست دولت روحانی در همهٔ زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است و از طرف دیگر، منظور از آن، مذاکره با آمریکاست. حرف پوست کندهٔ روحانی این است که من برای مذاکره اختیارات ندارم.

مگر یک تدارکاتچی می‌تواند دعوای قانون اساسی راه بیندازد؟ 

در این مورد باید گفت بحث اختیارات، انعکاس شکست و ورشکستگی باند اصلاح‌طلب است، اما این به آن معنی نیست که موقعیت خامنه‌ای تقویت شده باشد. خامنه‌ای هم بر اثر این شکستها و این کشاکشها به‌شدت تضعیف شده و بحث بازنگری قانون اساسی که عناصر مختلف آن را بی‌محابا مطرح می‌کنند، انعکاس همین تضعیف شدید موقعیت خامنه‌ای است و تضعیف خامنه‌ای هم به‌معنای تضعیف کل رژیم است. به این علت می‌توان گفت هنگامی که نظام درهم شکسته باشد بله هر عابری هم می‌تواند خامنه‌ای را به چالش بکشد.
اکنون در رژیم و رسانه‌های حکومتی، زیر سؤال بردن خامنه‌ای بسیار رایج شده، تا آنجا که دفاع از خامنه‌ای و مظلومیت و غربت و تنهایی مقام ولایت، به یکی از محورهای ثابت خطبه‌های نمایشهای جمعه و کسانی امثال آخوند علم‌الهدی تبدیل شده است که آشکارا می‌گویند در داخل رژیم کسی حرف خامنه‌ای را نمی‌شنود و دستورات اجرا نمی‌شوند.
در رسانه‌های حکومتی دیگر زیر سؤال بردن اختیارات نامحدود ولی‌فقیه و زیر سؤال بردن مادام العمر بودن ولایت فقیه رایج شده است. در مناظره‌یی که اخیراً بین تاجزاده و آخوند نبویان برگزار شد و در فضای مجازی هم پخش شد، تاجزاده به‌منظور حل تناقض ساختاری در رژیم پیشنهاد کرد که مقام ولایت فقیه و ریاست‌جمهوری یک کاسه شده و این مقام انتخابی و بر اساس رأی مردم باشد. و جالب این‌که وقتی این حرف گفته شد، جماعتی که به‌عنوان تماشاچی حضور داشتند کف زدند!
و طرف مقابل مناظره گفت، معنی این حرف زدن زیرآب ولایت فقیه است.
در یک‌کلام، معنی مطرح شدن بحث اختیارات و قانون اساسی شکست و استیصال و فلج مطلق تمامیت رژیم در همهٔ زمینه‌هاست و یکی از آخرین دست و پا زدنهای باندهای درونی رژیم برای نجات کلیت نظام از سرنگونی است.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar