این روزها کماکان موضوع ایران در صدر خبرهای جهان قرار دارد. از یک طرف تظاهرات بزرگ مقاومت ایران در برلین و از طرف دیگر گام بعدی رژیم در خروج از تعهدات برجامی.
آیا بین این ۲رخداد رابطهای وجود دارد؟
چرا رژیم دست به نقض یکی از موارد مهم برجام زد؟
با توجه به این دو رخداد مهم، تحولات چه سمت و سویی را نشان میدهند؟
با یادآوری این نکته که هر دو رخداد گرچه مربوط به قضیه ایران هستند اما هر کدام به یکی از دو قطب متضاد مسأله ایران مربوط میشوند (یک طرف رژیم-یک طرف آنتیتز این رژیم یعنی مقاومت ایران).
ابتدا باید دید حرف خبرگزاریها و رسانهها و طرفهای سیاسی در رابطه با تظاهرات شنبه ۱۵تیر مقاومت ایران چیست؟
سرجمع گزارش خبرگزاریها در مورد مقاومت قابل خلاصه کردن در یک محور است:
«اعتلای مقاومت، وجود یک آلترناتیو قدرتمند، با برنامه و سازمانیافته»!
از طرف دیگر نظرگاه ابراز شده در برابر خروج رژیم از تعهدات برجامی و تجاوز رسمی از سطح غنیسازی۳.۶۷درصد چیست؟ قدرتها و طرفهای جهانی در این مورد به رژیم چه میگویند؟
مضمون مشترک تمام کشورها و قدرتهای جهانی یک نکته است:
«تهدید، هشدار و نشاندادن چماق پیامدهای جدی»!
یعنی در یککلام رژیم گامی برداشت که خودزنی و گیر افتادن در تله اتمی است.
بنا بر این مقدمات صحنه در کلیترین صورت به این شکل قابل ترسیم است:
- رژیمی که غرق در بحران است مجبور به خودزنی شده است.
- و مقاومتی که در مسیر شتابان رشد و اعتلای سیاسی اجتماعی است در تعادلقوا با دشمن ضدبشری هر چه بالاتر میرود.
مفهوم تبلیغات تهاجمی رژیم
نکته دیگر که قابل چشمپوشی نیست اینکه رژیم با هیاهو و جنجال بهویژه در دستگاه تبلیغاتی پرسرو صدایش تلاش میکند اینطور وانمود کند که از موضع قدرت در حال طی کردن مسیر خروج از برجام است.
در حالیکه فارق از هر استدلالی باید گفت چرا یکسال و ۲ماه پس از خروج آمریکا از برجام اقدام به قدرتنمایی! میکند؟
اگر خامنهای حقیقتاً چنین اهرم قدرتی داشت، چرا باید این اهرم قدرت را این همه مدت بیاستفاده باقی میگذاشت تا سیاست فشار حداکثری آمریکا تا اینجا پیشرفت کرده و؛
- تمام صادرات نفتی رژیم را به فلج بکشاند؟!
- سپاه را در لیست تروریستی قرار دهد!؟
- خامنهای و بیتش را بهصورت فلهای تماماً تحریم کند؟!
- و نهایتاً چماق یک نیروی مهیب نظامی را بالای سرش قرار دهد!؟
به این علل است که ناگزیر باید نتیجه گرفت: اقدام رژیم در برداشتن دومین گام خروج از برجام نه از موضع قدرت، بلکه از روی اجبار مطلق و بیچارگی حاصل شده است، چرا که هیچ راه دیگری ندارد!
در مفهوم «اجبار»
رژیم پس از بهمن ۱۳۹۰که بهعلت پروژه اتمیش مورد تحریمهای نفتی و بانکی قرار گرفت، تنها یک سال توانست دوام بیاورد و بهگفته مقامات رسمی خودش به نقطه «خفگی اقتصادی» رسید.
برای همین با وجود اینکه سالیان خامنهای تأکید میکرد یک گام از اتمی کوتاه نمیآییم، اما یکباره همگان شاهد بودند که در ماههای ابتدایی سال ۹۲ابتدا ولایتی در جریان مناظرههای نمایش انتخابات رژیم نوک زهرخوری اتمی را داد و بعد هم دفعتاً خامنهای بحث «نرمش قهرمانانه» را مطرح کرد که دستورالعمل چیدن میز زهرخوری اتمی بود!
بعد هم مقامات همین رژیم گفتند بر روی زانوان خونین پای میز مذاکره و تسلیم برنامه اتمیرفتیم!
چرا خامنهای حاضر شد پروژه بمبسازی اتمیش را که بهگفته خودشان قرار بود تضمین بقای نظام باشد، واگذار کنند؟
آیا جز قرار گرفتن در یک اجبار؟ یا همان خفگی اقتصادی که خروجیاش میشد قیام اجتماعی.
اما از آنجا که آن زمان سیاست مماشات هم در اوج خودش بود، رژیم پای برجام رفت و در برابر توقف موقت پروژه اتمی، امتیازهای زیادی هم گرفت. اما بهرحال بهعلت آن که بحث «خفگی نظام» مطرح بود، بهقول خودشان «روحانی تمام تخممرغهاش را در سبد برجام چید».
از آن طرف رژیم برای جبران عقبنشینی اتمی، موضوع دخالت منطقهای، تروریسم و برنامه اتمیش را در بستر سیاست مماشات اوج داد.
بحرانهایی که توسط همین اقدامات شکل گرفت، همچنین افشاگریهای موازی مقاومت ایران، باعث شد طرفهای غربی دریابند که با برجام نه تنها بحرانهای منطقهیی و جهانی ناشی از تروریسم رژیم فروکش نکرد، بلکه از منافذ دیگری با شدت مضاعف و بیشتر بیرون زد!
این وسط دو اتفاق مهم دیگر هم افتاد؛
- دولت جدید آمریکا با سیاستهای جدیدی بر سر کار آمد!
- قیام دیماه۹۶بهوقوع پیوست!
همین باعث شد دولت جدید آمریکا به این نتیجه برسد که سیاست مماشات با این رژیم به ضرر منافع این کشور است و قیام دیماه ۹۶هم نشان داد که رژیم بسیار متزلزل است و همین مقدمات باعث شد تصمیم رئیسجمهور آمریکا برای خروج از برجام قطعی شود. (روحانی روز ۶شهریور۹۷در مجلس ارتجاع به صراحت به همین واقعیت اذعان کرد).
از طرفی چون رژیم تمام تخممرغهایش را در سبد برجام چیده بود، یکباره فرش از زیر پاش کشیده شد و دیگر هیچ دستاویزی هم نیافت!
به همین علت در یک رویکرد بسیار تدافعی و از موضع ضعف، به اروپا آویخت تا مگر اروپا بتواند مقداری از ضرب تحریمهای بازگشتی آمریکا را بگیرد.
یکسال گذشت...
یکسال گذشت و در این مدت تحریمها گامبهگام شدت گرفت. تمام شریان فروش نفت رژیم بسته شد، فلزات تحریم شد، پتروشیمی تحریم شد، سپاه در لیست رفت، خامنهای و بیتش تحریم شدند،. فروش نفت رژیم هم از ۲و ۶دهم میلیون بشکه در روز (حداقل تا زمان تنظیم این گزارش) به زیر ۳۰۰هزار بشکه در روز رسید و اکنون نیز شتابان به سمت صفر پیش میرود!
در یککلام خفگی بدتر از سال ۹۲گریبان رژیم را گرفت.
در چنین شرایطی یک راه در برابر رژیم بود: رفتن پای میز مذاکره!
اما پیچ اینجاست که سال ۹۲در شرایطی پای میز مذاکره رفت که سیاست مماشات غالب بود و امتیازهای کلان گرفت. اما اکنون سیاست دولت آمریکا قاطعیت و خرد کردن استخوانهای اتمی و ماجراجوییهای منطقهای رژیم است! آنها حتی رسماً و بهطور مادی ۱۲شرط مشخص هم در برابر رژیم برای مذاکره گذاشتند. پذیرش این شروط هم یعنی خودکشی از ترس مرگ!
از سوی دیگر آویختن به اروپا هم نشان داد چنین خیالی که اروپا بهخاطر رژیم در برابر آمریکا بهایستد، سرابی بیش نیست همانگونه که همگان دیدند آرزوهای اروپایی رژیم در نهایت از برجام به سازوکار مالی و از سازوکار ملی به اینستکس تنزل پیدا کرد که آنهم عملاً ماده نیست و بهقول تختروانچی «یک ماشین زیبا-اما بدون بنزین است!»
بنابراین رژیم باید مسیری دیگه را انتخاب میکرد.
رژیم چه مسیر دیگری میتوانست انتخاب کند؟
واقعیت این است که مسیری دیگری وجود ندارد!
ضمن اینکه خفگی هم رژیم را به تقلا و دست و پا انداخته است (همان اصرار عراقچی که روز یکشنبه ۱۶تیر هنگام اعلام گام دوم خروج از برجام گفت باید اجازه بدهند ما نفتمان را مانند قبل بفروشیم)!
اینجا دیگر رژیم مجبور است بهعلت احساس خفگی دست به خودزنی بزند، حرکات اخیر رژیم را اساساً باید در این دستگاه و حرکات خودکار یک موجود در حالت خفگی تفسیر کرد، نه اعمال کلاسه شده و کنترل شده یک فرمانده مقتدر که در اوج بحران با استفاده از امکانات ذخیره و استراتژیکش برگ جدیدی رو کرده و مدیریتش را با اقتدار به سمتی اعمال میکند که تا پیش از آن خروجی قابل تصوری برای حریف نبود! اما رژیم چنین برگ برندهای ندارد، برگی که حداقل اروپاییها را وادار به ورود به صحنه برای میانجیگری و نجات آبرومندانه رژیم بکند!
به همین علت است که رژیم دست به خودزنی و خروج از برجام و ورود به تله اتمی و تحریمهای بیشتر با پیامدهای سختتر میزند.
تله اتمی و پیامدهای سختتر یعنی چه؟
شب پیش از اعلام گام دوم رژیم در خروج از برجام (یعنی شنبه شب ۱۵تیر ۹۸) که ماکرون یکساعت تماس تلفنی با روحانی داشت، به گواهی خبرگزاریها ماکرون بر روی «پیامدهای خطرناک» این اقدام رژیم دست گذاشت.
پیش از آن آلمان و انگلیس نیز همین هشدار را به رژیم داده بودند.
رئیسجمهور آمریکا هم پیشتر گفته بود: رژیم دارد با آتشبازی میکند. بعد هم ۲بار تهدید کرد که خواهیم دید در رابطه با رژیم ایران چه خواهد شد!
مفهوم مادی تمام این موضعگیریها و در اولین گام، عملکردن مکانیزم ماشه در برجام است. کما اینکه خبرگزاری رویترز هم روز یکشنبه ۱۶تیر از قول دیپلماتها همین نکته را هشدار داد!
هنگامی که کشورهای اروپایی (حتی یک کشور) اعلام کند رژیم به تعهداتش پایبند نیست، مکانیزم ماشه عمل خواهد کرد و در عرض ۷۵روز تمام تحریمهای شورای امنیت با ۶قطعنامه قبلی به رژیم اعمال خواهد شد و تهدید جدی بازگشت رژیم زیر فصل ۷منشور ملل متحد که اقدام نظامی برضد رژیم را مشروع میکند، بهصورت خیلی واقعی در افق مشاهده خواهد شد!
به همین علت عراقچی روز یکشنبه ۱۶تیر هنگام اعلام گام دوم خروج رژیم از تعهدات برجامیاش بهنحو مضحک و رقتانگیزی بارها تکرار کرد این اقدام ما در راستای تقویت برجام است!
یعنی؛
- از یک طرف با دست خودشان برجام را از بین میبرند،
- و از طرف دیگر تلاش میکنند به ناظران بقبولانند قصد ما این نیست،
چرا؟ تنها به این علت که از فعال شدن مکانیزم ماشه بهشدت وحشت دارند.
عبارتهایی همچون «خودزنی» و «تله اتمی» اینجا معنی میشوند!
(چه بسا این مثال محترمانهای در دستگاه تحلیل سیاسی نباشد اما وضعیت رژیم اکنون مشابه جانور وحشی گرفتار شده در قفسی است که خودش را با کوبیدن به در و دیوار زخمی میکند. با این تفاوت که رژیم خود سازنده قفس خویش است! و اکنون پیامدهای قفس سازی اتمیش را تحمل میکند).
اما ربط خبر برجام شکنی رژیم و خبر مانور قدرت مقاومت در برلین
با چنین نگاهی به تابلوی وضعیت عام ایران(از به تله افتادن رژیم در دام اتمیش از آغاز تا امروز) و زیرساختهای این پروسه باید به یادآورد این را که:
زنگوله ورود به تله را چه کسی به گردن رژیم انداخت؟ جز مقاومت ایران با ۱۰۰رشته افشاگری اتمی؟
آنهم با تلاشهایی که مقاومت با تمام توان سیاسیاش در این سالها به خرج داد
آنهم بهرغم تمامی دستبستگیهایی که همزمان در منطقه مرزی و در مورد دفاتر اروپایی و آمریکاییاش توسط ارتجاع و استعمار متحمل شد،
همان که لاریجانی اخیراً گفت: از ۲۰سال پیش که مجاهدین این جریان اتمی را راه انداختند تا امروز ما گرفتار این داستان هستیم.
هفته گذشته تلویزیون رژیم مصاحبهای داشت با یک مأمور وزارت اطلاعات به نام «روزی طلب» که میگفت: «در تمام این سالیان هر گرفتاری و بحرانی که ما داشتیم بهعلت سازمان مجاهدین بوده. موضوع اتمی و اتفاقات۸۸تا همه مسائل. بعد هم تأکید میکرد سازمان یک پدیده زنده و پویاست. یعنی همواره در حال رویارویی با نظام».
تا آنجا که اکنون موضوع رژیم به یکی از بحرانهای جدی و عاجل روی میز جامعه جهانی تبدیل شده است، رژیمی که همواره عامل بحران و تنش در منطقه و جهان است،
ضمن اینکه باید در نظر داشت که قدرتها و ابر قدرتها هم طی تمامی این سالیان تمام مسیرها را با این رژیم رفتند و امتحان کردند؛
- دیالوگ سازنده!
- دیالوگ انتقادی!
- مماشات!
- برجام!
- امتیاز دادن از کیسه مردم و مقاومت ایران!
- و...
اما نتیجه چه شد؟
جز جریتر شدن این رژیم؟!
بنابراین اکنون دنیا هم در برابر این سؤال قرار گرفته که نهایتاً با این رژیم باید چه کرد!؟
طبعا مقاومت ایران با تمامی فعالیتها و اقداماتش، از جمله سلسله تظاهرات بزرگ در مهمترین پایتختهای غربی(بروکسل-واشنگتن-برلین) و بیان این خواسته که تنها راهحل بحران ایران «قاطعیت کامل» در برابر این رژیم است و قاطعیت هم یعنی قبل از هر چیز «بهرسمیت شناختن حق مقاومت و سرنگونی توسط مردم و مقاومت ایران»!
این یعنی یک راه واقعی و منطقی را روی میز جامعه جهانی گذاشتن! راهی که ضمنا:
تماما «ملی و مردمی» است،
تماما متکی به عامل «داخلی» است!
خارجی نیست! متکی به خارجی هم نیست! و هزینهاش هم اساساًً از جیب مردم و مقاومت ایران است!
اینجاست که جامعه جهانی؛
- از یک طرف با رژیمی روبهرو است که قابل مذاکره نیست، پیاپی لگد اندازی میکند و حتی از برجامی که به نفعش است اینگونه خارج میشود!
- و از طرف دیگر خود را در کنار مقاومتی سازمانیافته، با برنامه و منسجم مییابد که برای بحران ایران راهحل دارد.
واقعیت مقاومت ایران و درک نقش آن در قضیه ایران
مقاومت ایران اکنون واقعیتی است که با طمأنینه و به آرامی برای خود راه باز میکند بهعنوان نمونه اخیراً سایت نشنال اینترست مقالهیی نوشت به نام «درک روشنتر از سازمان مجاهدین» که بسیار گویای این وضعیت است:
نویسنده در بخشی از این مطلب گفت: «مجاهدین بخش مهمی از بحثهای جدی در مورد آینده ایران هستند، مانند بحثهایی که در حال حاضر در واشنگتن همزمان با پیگیری کارزار فشار حداکثر دولت ترامپ که علیه جمهوری اسلامی در جریان است... «ام ای کی» تبدیل به بازیگر اصلی سیاست آمریکا در قبال ایران شد... بهطور قابل توجهی، مقامات دولت ترامپ مشاور امنیت ملی جان بولتون و وکیل شخصی رئیسجمهور رودی جولیانی، آشکارا از «ام ای کی» حمایت کردند و این فرضیه عمومی را بهوجود میآورد که در صورت سقوط رژیم در تهران آنها آلترناتیوی هستند که ترجیح داده میشوند.
اما «ام ای کی» بهدلیل دیگری هم مهم است، در نقش تعیینکنندهاش در افشای فعالیتهای شرورانه ایران در سطح جهانی... مقامات آمریکایی بهطور گسترده اظهار داشتند کهام ای کی سهم عظیمی به فهم ما در تهدیدات فعلی از جانب جمهوری اسلامی داشته است.»
اینجاست که ربط این دو رخداد مهم ۲۴و همزمان (تظاهرات کهکشانی ایرانیان در برلین و گام دوم رژیم در خروج از برجام) مفهوم میگردد.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar