روز چهارشنبه ۹مرداد، دولت آمریکا جواد ظریف وزیر خارجهٔ رژیم آخوندی را تحریم کرد. این اقدام بلافاصله در صدر خبرهای جهان قرار گرفت و بحث و تفسیرهای بسیاری برانگیخت همچنانکه در رژیم نیز موجب تلاطم جدیدی شد.
البته آمریکا حدود یک ماه پیش صحبت از تحریم ظریف را مطرح کرده بود اولین سؤال این است که چرا آن موقع آمریکا در این مورد دست نگهداشت و اکنون آن را عملی کرده است؟
تأخیر یک ماهه
در اوایل تیر ماه گذشته، منوچین وزیر خزانهداری آمریکا ضمن اعلام تحریم خامنهای ولیفقیه رژیم و دفتر و داراییهای او گفت: ظریف وزیر خارجهٔ رژیم نیز تحریم میشود؛ اما آمریکا تحریم ظریف را مسکوت گذاشت؛ گفته میشد که آن موقع ظریف در آستانهٔ سفر به آمریکا برای شرکت در بعضی اجلاسهای ملل متحد بود و صحبت از این بود که ظریف میخواهد از این فرصت استفاده کند و از طریق آمریکا یک راه دیپلماتیک باز کند. همان زمان هم گفته میشد که آمریکا نمیخواهد با لیستگذاری ظریف، در حالی که رژیم ژست مذاکرهجویی گرفته، مارک ستیزهجویی بخورد. بنابراین میخواست به رژیم و به ظریف فرصت بدهد، یا به عبارت دیگر این یک تست بود. اما جواب این تست منفی از کار در آمد.
بازتاب تحریم ظریف
خبرگزاری دولتی ایرنا پنجشنبه۱۰مرداد در مطلبی درباره لیستگذاری ظریف با بیان اینکه «تحریم ظریف میتواند حاکی از تعلیق تلاشها برای یافتن راهحلی برای عبور از بحران باشد»، به شکست تلاشهای آمریکا در جهت حل مسالمتآمیز مسأله اشاره کرده و مینویسد: «در شرایطی که طرح موضوع در فاصله بین سفر شینزو آبه نخستوزیر ژاپن به تهران و تلاشهای ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، برای نوعی میانجیگری بین ایران و آمریکا انجام شد، حدس غالب این بود که تعویق اقدام در مورد تحریم ظریف در ارتباط با این تلاشها و امکان شکلگیری نوعی گفتگو بین طرفین بود. با توجه به بیسرانجامی سفر آبه و گذشت بیش از سه هفته از تلاشهای ماکرون میتوان گفت که ترامپ دورنمای موافقت مقامات ایران با مذاکره را تیره دیده و دست بهعملی کردن تهدید تحریم وزیر خارجه زده است».
البته ایرنا بهطور قابل فهمی کشتیربایی رژیم و گروگان گرفتن نفتکش انگلیسی در تنگهٔ هرمز را که در همین فاصله صورت گرفته فراموش کرده، اما آمریکا آن را فراموش نکرده و منوچین وزیر خزانهداری آمریکا در مورد علت این لیستگذاری گفت: ایالات متحده یک پیام روشن به رژیم ایران میفرستد که رفتار اخیر این کشور مطلقاً غیرقابل قبول است».
به عبارت دیگر بهنظر میرسد همچنان که تحریم خامنهای پاسخ آمریکا به بمبگذاری نفتکش ژاپنی (همزمان با دیدار نخستوزیر ژاپن با خامنهای در تهران) بود،
تحریم ظریف هم پاسخ دیگر آمریکا به کشتیربایی رژیم است.
ظریف «مالهکش» جنایات خامنهای
در این میان آنچه که بیشتر به چشم میخورد استفاده از کلمات و عباراتی خارج از نرمهای معمول دیپلماسی در موضعگیریهای وزارتخارجه و دولتمردان آمریکایی در رابطه با تحریم ظریف است از جمله اینکه ظریف «ماله کش» جنایات خامنهای است یا سران این رژیم «یک باند» هستند.
واقعیت این است که در دیپلماسی زمانی که رویاروییها از حد مشخصی میگذرد و تشدید میشود، دیگر فرهنگ خاص دیپلماسی هم رنگ میبازد. ضمن اینکه در پروسهیی که بین رژیم و آمریکا طی شده، دولتمردان آمریکا به شناخت دقیقتر و درک عینیتر از ماهیت رژیم رسیدند. بهعنوان نمونه:
- این که در نظام استبداد مطلقهٔ ولیفقیه، مهم ولیفقیه و حفظ نظام ولایت است و همه مهرهها و باندها هم بهرغم جنگ درونی بر سر قدرت و غارت، وقتی به حفظ نظام میرسد تماماً مجری اوامر و منویات او هستند. و نقش امثال ظریف تنها توجیه یا بهقول وزارتخارجهٔ آمریکا مالهکشی جنایتها و افتضاحات خامنهای است.
- جالب است که یکی از سایتهای حکومتی به نام دیپلوماسی ایرانی روز پنجشنبه ۱۰مرداد ضمن شکوه و شکایت از اینکه آمریکا اینگونه القا میکند که «ظریف اختیاراتی ندارد و نمیتوانند با او مذاکره کنند» نوشته است: « البته در این باره ما هم مقصریم که متأسفانه با برخی برخوردها و رفتارهایمان اینگونه وانمود کردهایم که گویی ظریف کارهای نیست و نماینده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران محسوب نمیشود»!
- این که این رژیم بهطور واقعی یک دولت نیست، اینها یک مشت باندهای تبهکار مافیایی هستند و هیچ منطقی و زبانی بجز قاطعیت و قدرت نمیفهمند و هر چیز غیر از آن را حمل بر موضع ضعف میکنند و جریتر میشوند. مثلاً مشابه حرفهایی که در همین دو سه روز اخیر از پورمحمدی جلاد و آخوند رازینی جلاد شنیده شد، در کدام دیکتاتوری دیگری ممکن است بیان شود؟
- این که در این رژیم باندهای مختلف بهرغم تضاد و تصادم منافعی که با هم دارند، اما در ماهیت هیچ تفاوتی با هم ندارند و بهقول معروف سر و ته یک کرباسند.
منطق حاکم بر تحریمهایی که آمریکا اعمال میکند
اکنون باید دید تحریمها و لیستگذاریهای آمریکا از چه منطقی پیروی میکنند و چه معنایی دارند؟
در این مورد باید گفت:
اولاً سیاست اعلام شدهٔ آمریکا وارد آوردن فشار حداکثری اقتصادی و سیاسی به رژیم است. این سیاست نیز مبتنی بر این واقعیت است که مذاکره با این رژیم هیچ فایدهیی ندارد. رژیم پوسیدهتر و شکنندهتر از آن است که بتواند پای میز مذاکره بیاید و قادر به بده بستان سیاسی باشد. بنابراین اگر حرف از مذاکره میزند، صرفاً فریبکاری و برای دفعالوقت است. و اگر روزی واقعاً پای مذاکره و مصالحه بیاید، آن روزی است که سرنگونی را در یک قدمی خود دیده است. درست مانند جنگ با عراق که بعد از عقبنشینی عراق از خرمشهر و بیرون رفتن قوای عراقی از خاک ایران، صلح کاملاً در دسترس بود، اما خمینی به مدت ۶سال آن را صرفاً بهخاطر مطامع شیطانی خود و به قیمت ویرانی کشور و از بین رفتن جان و آوارگی میلیونها نفر ادامه داد و تنها هنگامی که سایهٔ ارتش آزادیبخش را بالای سر خودش دید و طنین شعار امروز مهران فردا تهران رزمندگان آزادی چارستون نظامش را به لرزه انداخت، حاضر به خوردن زهر آتشبس شد. اکنون هم همان رژیم با همان ماهیت حاکم است.
اثبات مکرر درستی منطق مقاومت
این وقایع اثبات درستی همان منطق ناظر بر تحلیلها و استدلالهای مقاومت ایران است که صحت و اصالت آن، در کورهٔ ۴دهه نبرد چنگ در چنگ با این رژیم به اثبات رسیده است؛ منطقی بسیار روشن و متقن، که هر کس که دل در گروی منافع نامشروع با این رژیم نداشته باشد، آن را درک کرده و از آن پیروی میکند.
این منطق را خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت بارها در کنفرانسهای مختلف بیان کردهاند، از جمله در یکی از سخنرانیها در سلسله برنامههای کهکشان امسال در تاریخ هشتم تیرماه ۹۸در اشرف۳گفتند: « آیا بعد از همه حملات اکنون این واقعیت ساده به مدافعان سیاست مماشات تفهیم شده است که سرچشمه جنگ در خاورمیانه همین رژیم است یا اینبار میخواهند به آخوندها جایزه صلح بدهند؟»
و افزودند: « مماشاتگران میخواهند قاطعیت در مقابل این رژیم را معادل جنگطلبی جلوه دهند، اما این یک فریب بزرگ است. هر گونه فرصت دادن به آخوندها فقط منجر به جریتر شدن آنها میشود. و راه آنها را باید بست».
البته این حرف امروز مجاهدین و مقاومت ایران نیست، کما اینکه خانم مریم رجوی در اردیبهشت ۹۴در جلسهیی در سنای فرانسه نیز اعلام کردند: «تجربه مقاومت نشان داده است که آخوندها تنها زبان قاطعیت و قدرت را میفهمند». و تأکید کردند «زمان آن است که قدرتهای بزرگ، دست از مماشات و امتیاز دادن به استبداد خونریز دینی و بانکدار مرکزی تروریسم و رکوردار جهانی اعدام بردارند و حق مردم ایران برای مقاومت و آزادی را بهرسمیت بشناسند».
به نظر میرسد اکنون آمریکا پس از آزمودن همهٔ راهها با این رژیم، سرانجام و ناگزیر به واقعیت درباره این رژیم رسیده است. امید است که اروپا نیز به واقعیتهایی که تاکنون به اثبات رسیده گردن بگذارد و با مردم ایران و مردم منطقه و وجدانهای بیدار در سراسر جهان، علیه این رژیم که طاعون بشریت معاصر است، همراه و همنوا شود..
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar