رژیم آخوندی در ادامهٔ خط کار کاهش تعهدات برجامی، اخیراً اعلام کرد که گام سوم را هم برداشته و اقدامات جدیدی را در همین رابطه شروع کرده است.
هدف رژیم از خط کار کاهش تعهدات برجامی چیست؟
این خط کار تاکنون چه نتیجهای داشته؟
مخاطب اصلی این اقدامات رژیم کیست؟
پاسخ اروپا و آمریکا به این اقدام رژیم تا الآن چه بوده؟
و پیامدهای این اقدام چه تأثیری در درون رژیم داشته است؟
هدف رژیم از کاهش گامبهگام تعهدات برجامی چیست؟
شاید واژهٔ «هدف» در این مورد درست نباشد. زیرا معمولاً هدف بهمعنای رسیدن به نقطهای در پایان یک مسیر است که از قبل نشانهروی شده و مقصود از آغاز آن، مسیر رسیدن به آن نقطه(یا هدف) در انتهای کار است.
اما در رابطه با این اقدام رژیم، یعنی کاهش تعهدات برجامی، رژیم میخواهد به چه نقطهای برسد؟ رژیم میخواهد با این کار اروپا را زیر فشار بگذارد تا متعاقباً اروپا هم برای رژیم امکان دورزدن تحریمها، و بهطور مشخص فروش نفت را ممکن کند.
اکنون رژیم سومین گام را هم برداشت. اگر اروپا قرار بود با این اقدامات زیر چنان فشاری قرار بگیرد که تن به خواسته رژیم بدهد، باید تاکنون آثاری مشاهده میشد. اما ناظران اکنون شاهد کاهش فروش نفت رژیم هستند، تا جاییکه به گفتهٔ خبرگزاریها، فروش نفت رژیم از ۲میلیون و ۷۰۰هزار بشکه در روز، به صدهزار بشکه سقوط کرده است.
در واقع رژیم خواست شوکی به اروپا وارد کند اما نشد.
طی چند هفتهٔ گذشته ناظران شاهد تکاپوی شدید فرانسه برای بازکردن راه فروش نفت رژیم بودند. اما این نمیتواند نشانهٔ این باشد که این گامهای کاهش تعهدات برجامی، تاثیر گذاشته و رژیم را دستکم به خواستهاش نزدیک کرده است زیرا:
فرانسه بهعلت منافع خودش در پی حفظ برجام است. این تکاپویی هم که طی چند هفتهٔ گذشته فرانسه داشت، به این علت است که میبیند در مجموع خطر فروپاشی برجام جدی است. چرا که تقلاهای رژیم به طرفهای اروپایی و فرانسه این پیام را داد که رژیم بهعلت تحریمها به چنان وضعیت خفگی و آچمزی رسیده که بهترین فرصت برای مجبور کردن رژیم به زانو زدن پای مذاکره با آمریکا در حال تکوین است!
گامهای بیحاصل رژیم
اکنون که تنها ۳روز از گام سوم میگذرد، در رژیم انبوهی اظهارنظر اعلام میشود مبنی بر اینکه این اقدامی است بیحاصل.
کما اینکه روز شنبه ۱۷شهریور روزنامهٔ حکومتی همدلی تأکید داشت: «نظام از روی «اضطرار» رو به این کار آورده» و نوشت: «تهران چنین تصمیمی را نه از روی رضایت بلکه آن را به اضطرار و برخلاف میل باطنی خود اتخاذ کرده است، چرا که بهخوبی از تبعات و پیامدهای آن آگاه است... این استراتژی روش پیچیده، پرهزینه و پردردسری است».
یعنی نهتنها میگویند این خط کار کارآیی ندارد، بلکه میگوید از روی اجبار انجام شده است! و مهمتر اینکه: میگوید: پیامدها و تبعات پرهزینه و پردردسر دارد!
روز یکشنبه ۱۸شهریور نیز خبرگزاری آسوشیتدپرس روی همین خطر جدی نقض برجام برای رژیم دست گذاشت و گفت: «رژیم ایران از سانتریفوژهای پیشرفته که در توافق اتمی ۲۰۱۵ ممنوع شده بود استفاده میکند و میتواند اورانیوم را بسا فراتر از سطح کنونی، به مواد با درجه تسلیحاتی غنیسازی کند».
بیجهت نیست که روحانی و کمالوندی و صالحی پیاپی میگویند: این کارمان در چارچوب برجام است. زیرا میدانند نقض برجام یعنی رفتن پرونده رژیم در شورای امنیت و قرار گرفتن ذیل بند ۷ منشور ملل متحد.
یعنی این اقدامات رژیم از یکطرف، یک خطر جدی برای رژیم دارد، از طرف دیگر به گفتهٔ خودشان تاکنون هیچ تاثیری روی طرف مقابل برای بازکردن راهی جهت دورزدن تحریمها نداشته است.
کیهان هم روز شنبه ۱۷شهریور این اقدامات رژیم را «گامهای کوچک» و بیتاثیر عنوان کرد و نوشت: «این وضعیت جز خسارت عاید دیگری برای ایران نخواهد داشت. گامهای کوچک، پاسخ محدودیتهای بزرگ برجام نیست...».
کیهان هم روز شنبه ۱۷شهریور این اقدامات رژیم را «گامهای کوچک» و بیتاثیر عنوان کرد و نوشت: «این وضعیت جز خسارت عاید دیگری برای ایران نخواهد داشت. گامهای کوچک، پاسخ محدودیتهای بزرگ برجام نیست...».
بعد هم نوشت: این گامها و خودزنی نهتنها هیچ فایدهای نداشته، بلکه «دشمن در حال توسعه دشمنی خود است».
تاثیر بسته ۱۵میلیارد دلاری
طبعا در این میانه بحث یک بسته ۱۵میلیارد دلاری هم شده اما این هم تاثیر جدی در بهبود وضعیت رژیم نخواهد داشت.
این بیتاثیر بودن را مقامات رژیم گفتند که در سطور بالا نمونههای آن گفته شد.
اما در رابطه با ۱۵میلیارد دلار هم واقعیت این است که رژیم به همین پول ناچیز نیز بسیار محتاج است. رژیمی که اکنون پولی ندارد برای هزینهٔ دخالتهای منطقهای خود به حزبالشیطان بدهد، یا برای سرکوب مردم و بهعنوان دستخوش چیزی به بسیجیها و پاسدارها بدهد(کما اینکه چند شب پیش یکی از سرکردگان نیروی انتظامی به نام مهری گفت: الآن پولی نیست به سربازان بدیم!)، این شدت افلاس رژیم را میرساند.
اما ۲نکتهٔ مهم در رابطه با همین ۱۵میلیارد دلار وجود دارد:
یکم: حتی اگر توافق نهایی هم صورت بگیرد، باز هم نهایتاً باید رئیسجمهور آمریکا اجازه پرداخت آن را بدهد(این نکته را لودریان گفت و ترامپ هم پاسخ منفی داد) زیرا باید رژیم پای مذاکره در رابطه با موشکی، منطقهای و غروب هستهای بیاید، ضمن اینکه در دوران مذاکره هم تا آنجایی که آمریکاییها گفتهاند خبری از رفع تحریم نیست. این هم به این علت است که سیاست آمریکا دیگر «مماشات» نیست، بلکه فشار حداکثری به رژیم است.
دوم: حتی اگر آمریکا هم اجازه میداد(که البته اجازه نداد!)، باز هم این پول به صندوق «اینستکس» میرفت. یعنی رژیم تنها میتوانست با آن غذا و دارو بخرد. در حالیکه این ۲قلم اصلاً تحریم نیست و مسألهٔ رژیم هم غذا و داروی مردم نیست. مسأله رژیم تأمین هزینههای تروریسم و سرکوب است که التبه از طریق اینستکس چیزی برای این کارها بهدستش نمیرسد.
این وضعیت را هم رسانههای رژیم بهخوبی توصیف کردند. رسالت(۱۷شهریور) نوشت:
«آمریکاییها در محاسبات خود میگویند؛ در برجام ایران را خلع تواناییهای هستهای کردیم. باید در مذاکرات جدید خلعسلاح منطقهای و موشکی بکنیم... نمیدانم چرا دستگاه دیپلماسی هنوز امید به مذاکرات دارد... چانهزدن روی فروش صدهزار بشکه و واریز آن در سازوکار اینستکس که یک «بلوف» و «فریب» بیش نیست آنهم برای تأمین غذا و دارو جز اهانت چیست»؟
تاثیر شکست رژیم در خط عقبنشینی گامبهگام روی مناسبات درونی باندهای رژیم چیست؟
این شکست باعث شده موج این ناکامی، به طرف خود رژیم برگردد.
این را هم میتوان ناشی از شدتگرفتن جنگ باندی درون رژیم دید. باندهای رژیم حملات شدیدی به یکدیگر میکنند. دلواپسان به باند روحانی میگویند: «شما سازشکار هستید و همین باعث شده به طرف مقابل نشان بدهید ما ضعیف هستیم و آنها هم بیشتر رو به باجگیری بیاورند»!
باند روحانی هم به رقبا میگوید: «شما با پز دفاع از نظام، باعث شکست مذاکرات و باقیماندن تحریمها میشوید»!
ربیعی، سخنگوی دولت آخوند روحانی، گفت: «دیدگاه مقابل بهطور نانوشته و ناگفته بهنوعی سخن میگوید که گویی تعامل با دنیا نوعی وادادگی است و تحریم سرنوشت محتوم ماست و باید به رفع اثر تحریم بپردازیم... نگرانی این است که اهداف آمریکا و تحریمها تحت عناوین وسوسهآمیز و با ظاهری انقلابی توجیه شوند و برخی از جریانها سعی کنند بهطور غلط انزواطلبی را فرصت بدانند...».
اما تحولی که اخیراً در جنگ باندی درون رژیم دیده میشود، این است که باندهای نظام پای خامنهای را هم بهوسط کشیدهاند:
باند دلواپسان میگوید اساساً خامنهای در جریان برجام نبوده و سر وی کلاه گذاشتند. بهعنوان نمونه شریعتمداری در مصاحبه با یورونیوز گفت:
«موقع امضای برجام نیامدند به رهبری بگویند ما داریم برجام را امضا میکنیم. وقتی که امضا کردند، امر رسمیت یافت، بنابراین آقا باید جلوی چه چیزی را میگرفتند؟ توافقی که هنوز اجرا نشده»؟
در مقابل اکبر ترکان، مشاور پیشین روحانی، میگوید:
«نمیتوان گفت رهبری در جریان امور مربوط به توافق هستهای نبوده و دولت بهدور از چشمان رهبری مخفیانه توافقی را امضا کرده است. این صحبت و ادعا دروغ است».
یعنی در واقع هنوز چند روز از ترکیدن حباب رفع تحریمها نگذشته، شدتگرفتن جنگ باندی تا موضع شخص خامنهای هم رسیده، تا جاییکه همین ترکان هشدار میدهد:
«بهجای فریادزدن بر سر آمریکا، به جان یکدیگر افتادهایم»!
واقعیت این است که خفگی اقتصادی رژیم بسیار جدی است اما جدیتر و مرگبارتر از آن بحران «بیراهحلی» رژیم است. نتیجهٔ این بیراهحلی، بهجان هم افتادن باندهای متخاصم نظام و از هم دریدن همدیگر(در مرحله اول) است!
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar