söndag 1 september 2019

حلقه انزوای رژیم تنگ‌تر می‌شود!


در هفته گذشته شاهد سفر ظریف به محل برگزاری اجلاس جی ۷ بودیم. بعد از این سفر شاهد تشدید بحرانهای داخلی رژیم بودیم. همزمان اما با تحریم‌های جدید آمریکا بر نهادهای رژیم و نیروهای نیابتی‌اش، هم روحانی و ظریف در رابطه با سراب رفع تحریم‌ها سنگ روی یخ شدند و هم موج جدیدی از حملات باندی در رژیم آغاز شد.
این بحرانها تا چه میزان برای رژیم شکننده و خردکننده هستند؟
چرا رژیم تاکنون نتوانسته برای عبور از این بحرانها، یک موضع یکدست اتخاذ کند؟
چرا خود خامنه‌ای به‌عنوان رأس هرم قدرت نظام، وارد نشده تا موضوع را تمام کند؟
پس از سفر ظریف تحولات به چه سمت‌وسویی پیش رفته؟ آیا تغییر مشخصی به‌وجود آمده است؟
قبل از بحث مشخص تحولات باید تصریح شود که سفر ظریف هم یک سیلی بود و هم یک توسری، سیلی از جانب اشرف‌نشانها و حامیان مقاومت ایران که صحنه‌های تخم‌مرغ خوردن ماشین و همراهان ظریف در اکثر رسانه‌ها منتشر شد و این سفر تا آنجا به فضاحت کشیده شد که وزیر خارجه سوئد رسما گفت ما ظریف را دعوت نکردیم و خودش آمده بود. البته این تظاهرات در هر کشوری که ظریف رفت انجام شد و حتی خود ظریف هم به موضع‌گیری افتاد و کف بر دهان جملاتی علیه مقاومت ایران گفت که مایه آبروریزی بیشتر او و نظام متبوعش شد.
توسری بعدی سفر دوم ظریف به فرانسه بود. از تهران و جاسازی او در یک مسافرخانه، یک توسری خوار‌کننده برای او و رژیمی بود که ادعای اقتدار می‌کند اما با یک اشاره، به پای سر تا مسافرخانه‌های حاشیه کنفرانس جی ۷ هم می‌دود!

نشانه‌های انزوای بیشتر

اکنون می‌توان نشانه‌های انزوای بیشتر رژیم را مشاهده کرد:
  • وزارت خزانه‌داری آمریکا با یک فرمان اجرایی کشتی رژیم و ناخدای آن را که اکنون در دریای مدیترانه سرگردان است تحریم کرد. در بیانیه وزارت‌خارجه تصریح شده که این کشتی مرتبط با نیروی تروریستی قدس است و اشخاص حقیقی و حقوقی تحریم شده از دسترسی به نظام مالی ایالات متحده محروم خواهند شد. اشخاص غیرآمریکایی که آگاهانه اقدام به ارائه کالاهای اساسی، خدمات یا پشتیبانی به اشخاص حقیقی و حقوقی نامبرده در بیانیه کنند، در معرض تحریم قرار خواهند گرفت.
وزیر خارجه آمریکا هم در صفحه توئیترش در مورد تحریم کشتی رژیم نوشت: «ما به اعمال تحریم‌هایمان بر بزرگترین کشور حامی تروریسم ادامه خواهیم داد. هر کسی که از حکومت غیرقانونی ایران حمایت کند، مورد پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت».
  • موضوع بعدی تحریم «جمال تراست بانک» توسط وزارت خزانه‌داری آمریکا به‌اتهام همکاری مالی با حزب‌الله و حماس است که یک ضربه جدی به رژیم محسوب می‌گردد چرا که این دو گروه از عوامل اصلی پیش‌بردن خطوط تروریستی و جنگ‌افروزانه خامنه‌ای در منطقه هستند.
  • نکته دیگر موضع موگرینی درباره اینس‌تکس است که خیلی خلاصه به رژیم گفت اینس‌تکس زمان می‌برد و نباید به این امام‌زاده دخیل بست، امری که رژیم را سنگ روی یخ کرد و باعث شد بلافاصله ظریف موضع گرفته و بگوید: «اروپایی‌ها توان یا عزم سیاسی لازم را برای اجرای این توافق ندارند»!
  • به این موارد باید گزارش جمعه آژانس انرژی اتمی را اضافه کرد که رسما گفت ایران یعنی آخوندها برجام را نقض کردند و میزان اورانیوم آخوندها از حد مجاز گذشته است.
به همین مجموعه فاکتها که دقت شود می‌توان نتیجه گرفت که انزوای رژیم بیشتر شده و بیشتر زیر ضرب رفته است.

بازتاب‌های رژیم؟

نکته مهم پس از این نشانه‌ها آن است که رژیم هیچ اقدام جدی‌ای نداشت. فقط در خبرها بود که پاسدار سلامی، سرکرده سپاه و قاسم سلیمانی، سرکرده نیروی تروریستی قدس، به لبنان رفته بودند که یک تحرک نظامی احتمالاً برای شانتاژ و قدرت‌نمایی پوشالی داشته باشند که آن هم حداقل تاکنون عملاً مسکوت مانده و حرکتی انجام نشده و نشان می‌دهد تا این نقطه اینها با شکست روبه‌رو شده‌اند.
اضافه بر این موارد فقط همان تهدیدهای توخالی و شاخ و شانه کشیدنهای نظامی است که در حد حرف و ادعا است و بیشتر مصرف داخلی دارد تا یک تحرک جدی و تاثیرگذار سیاسی و بیشتر از اینها هیچ «فعل»ی انجام نشده است.
اکنون به‌نظر می‌رسد که رژیم در قبال این بحران در شرایط قفل و آچمز قرار گرفته است زیرا به‌هرحال منطقی و البته ضروری بود اگر شخص خامنه‌ای در این نقطه به‌صحنه آمده و موضع‌گیری می‌کرد اما تا شنبه بعدازظهر سکوت کرده و حرفی نزده که خود این نمود بن‌بست و بی‌راه‌حلی است، یعنی همان مریضی مزمن رژیم!

راه‌کار رژیم؟

با این‌همه باید در نظر داشت که رژیم ناگزیر است در همین وادی بی‌راه‌حلی هم دنبال راه‌ حل باشد. با یک نگاه به وضعیت رژیم در این یک هفته می‌توان معنی این بی‌راه‌حلی و بن‌بست را بیشتر متوجه شد.
سرانجام رژیم یک هفته بسیار پرتنشی را پشت سر گذاشت. داستان مذاکره که روحانی ۴شهریور گفت و موجی از بحران درونی را دامن زد. بعد هم روز بعد حرفش را پس گرفت که نه تنها موج بحران درونی را کاهش نداد، بلکه بیشتر هم کرد. تا جایی‌که با طعنه به وی گفتند: «روحانی دنده معکوس کشید»، یا «یک روز از عکس، یک روز برعکس!» و...
روز جمعه هم که نمایشهای جمعه مملو بود از خط‌ و نشان کشیدن برای آخوند روحانی.
روشن است که انتظار می‌رفت خامنه‌ای وارد شده و برای ریختن آب روی آتشی که کل نظام را هر چه فرسوده‌تر می‌کند، اقدامی بکند. اما نکرد! چرا؟
زیرا هنگامی‌که خامنه‌ای به‌صحنه می‌آید، باید راه‌حل و مسیری نشان بدهد و هنگامی که به‌صحنه نمی‌آید، معنی آن این است که راه‌حلی ندارد! واقعیتی که به آن گفته می‌شود بحران بی‌راه‌حلی یا همان بن‌بست!
این هم در حالی است که هر روز که می‌گذرد بحران تشدید می‌گردد. در خبرها بود که آخوند علم‌الهدی به آخوند روحانی طعنه زده و خیلی توهین‌آمیز به وی می‌گوید: «اون مذاکره تلفنی با اوباما چی برای ما داشت... یا اون خیابان‌گردی‌های قبلی(منظور مذاکرات برجام و گشت و گذار ظریف و وزیر خارجه وقت آمریکاست) برای نظام چه دستاوری داشت»؟!
و همزمان از زاویه دیگر یک کارشناس حکومتی(جاوید قربان‌اوغلو) می‌گوید باید تابوها را بشکنیم و مذاکره کنیم، یعنی بگوییم غلط کردیم و برویم پای میز مذاکره و یا این‌که چاره‌ای نداریم جز مذاکره مستقیم.
یا آن یکی باند می‌گوید برویم سمت مذاکره باید از همه چیز یعنی از کل نظام کوتاه بیاییم.
معمولا هر حکومتی در این بحرانها یا باید به مردمش تکیه کند تا مشکلات را مردم حل کنند. یعنی دست به یکسری اقدامات حتی در حد رفرم بزند(حرکتی که البته انجامش در توان ولایت‌ فقیه نیست).
همگان به چشم خود دیدند رژیم فقط پز مبارزه با فساد گرفت، چه بحرانهایی سرباز کرد و اصلا مگر می‌شد این رژیم را بدون فساد تصور کرد؟ پس مشروعیت مردمی که ندارد و مطلقاً امکان تحصیل مشروعیت هم ندارد.
در نتیجه یا باید به سمت حل و فصل مشکلات اقتصادی برود تا بتواند جلوی تحریم‌ها دوام بیاورد و این یعنی سرمایه‌گذاری روی تولید ملی که آخوندها آن را تقریباً نابود کرده و اکنون با نقدینگی ۲۰۰۰تریلیون تومانی(یعنی چاپ افسارگسیخته اسکناس بی‌پشتوانه) هر روز بیشتر دستشان را در جیب مردم کرده و ملت را فقیرتر می‌کنند.
پس نه تنها راه‌حلی ندارند بلکه در مقابل خود یک جامعه عاصی و قابل‌انفجار می‌بینند که نظامشان را محاصره کرده و همزمان مقاومتی را می‌بینند که در عرصه بین‌المللی به‌عنوان آلترناتیو معرفی شده و به‌خوبی این شرایط را به‌سمت سرنگونی هدایت می‌کند و این البته برای آخوندها خیلی ترسناک است و عامل اصلی بن‌بست رژیم هم همین قیام و همین مقاومت است.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar