måndag 13 maj 2019

آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت - اعتراف‌گیریهای مسخره و مهوع برای قدرت‌نمایی-۲


پایان دوران خوش استمالت، فاشیزیم دینی حاکم بر ایران را آشفته و پریشان خاطر کرده است. دیگر زمانی که این رژیم با بهره‌برداری از اشتباهات مرگبار قدرتهای بزرگ و جنگهای ویرانگر منطقه‌ای، حاکمیت ننگین خود را حفظ کند، گذشته است و از امتیازهای بی‌حساب و کتابی که این قدرتها در اختیارش می‌گذاشند خبری نیست. در عین‌حال رژیم به‌خوبی می‌داند که نه پایان سیاست مماشات و نه اعمال یک سیاست قاطع علیه این رژیم از جمله لیست‌گذاری سپاه پاسداران، بدون حضور و نقش فعال مجاهدین و مقاومت ایران امکانپذیر نبوده و نیست.
پاسدار سرتیپ علیرضا افشار-رئیس هیات عالی «اندیشه‌ورزی سپاه پاسداران»! در جریان لیست‌گذاری تروریستی سپاه پاسداران ناله سرداد و با سوزش گفت: «اما همین مجاهدین گروه اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران هستند که مشاوره‌های زیادی به مسئولان آمریکایی می‌دهند و نزدیک هستند به مقامات تصمیم‌گیر آمریکا. همین مجاهدین سهمی دارند در این اشتباهات محاسباتی مقامات آمریکایی!» (تلویزیون جام جم یک رژیم ۲۴فروردین ۹۸)

اما بحران رژیم یک جنبه بسیار خطرناکتر هم دارد و آنهم روی آوردن گسترده جوانان به سازمان مجاهدین و کانون‌های شورشی و شوراهای مقاومت است به‌نحوی که یکی از سایتهای باند خامنه‌ای می‌نویسد:
«کانون‌های شورشی، نام هواداران منافقین در داخل است که شبها با نام "کانون‌های شورشی" دست به‌عملیات خرابکارانه می‌زنند و روزها با نام «شوراهای مردمی» در بین مردم مناطق سیل‌زده حضور پیدا می‌کنند...
با نگاهی به شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی و عملکرد منافقین در خصوص جاری شدن سیل در استانهای کشور، چنین در اذهان متبادر می‌شود که گویا متولی مدیریت بحران کشور در اختیار منافقین قرار دارد». (قابوس نامه ۱۴اردیبهشت)

رژیم آخوندی برای مقابله با این شرایط از دو سال پیش از یک‌سو بر ابعاد توطئه‌های تروریستی‌اش علیه مجاهدین به‌شدت افزوده است و از سوی دیگر شیطان‌سازی علیه مجاهدین را در داخل و خارج از کشور به‌نحو دیوانه‌واری در دستور کار گذاشته است.

بنابراین نباید از اعتراف‌گیریهای مسخره و مهوع رژیم از جوانان دستگیر شده تعجب کرد که فارس خبرگزاری سپاه پاسداران به‌صورت داستانهای دنباله‌دار منتشر می‌کند. رژیم به این وسیله مذبوحانه تلاش می‌کند از پیوستن جوانان به سازمان مجاهدین و کانون‌های شورشی و ریزش نیروهای خودش جلوگیری کند.

در یکی از این «اعتراف‌گیریها» که درست دو روز پس از استعفای پاسدار جعفری در ۴اردیبهشت ۹۸ تحت‌عنوان:
«اولین کلمه‌ای که با این گروه صحبت کنید، پشیمان می‌شوید!» منتشر کرد، خواننده با یک جوان ۱۸ساله به‌نام علی که در کلاس دوازدهم تحصیل می‌کند و «چهره بسیار بچه‌گانه‌ای» دارد آشنا می‌شود. این جوان علاقه زیادی به «فضای مجازی»! داشته و در همین فضای مجازی بقول نویسنده داستان به «دام مجاهدین» می‌افتد! و از همین نقطه مقهور «مهارت حرفه‌یی» آنان شده تا نقطه‌یی که به یکباره متوجه می‌شود کلی برایشان کار کرده‌ در حالی که اولِ ارتباط با این کارها مخالف بوده‌ است!

اما خوبست ببینیم که از نظر سناریو نویس کودن که کسی جز یک شکنجه‌گر و بازجوی قسی‌القلب نیست این «مهارت حرفه‌یی» چیست که یک جوان ۱۸ساله و مخالف را از راه دور در فضای مجازی! جذب می‌کند. سناریو نویس خود ندانسته این مهارت را به دقیقترین صورت بیان می‌کند او در قسمتی از این مصاحبه می‌نویسد: کسی که از طرف مجاهدین با علی تماس می‌گرفت « هم از دغدغه‌هایش برای مردم گفت که با این وضعیت، زندگی مردم از بین می‌رود و باید کاری کنیم... در نهایت کار به جایی رسید که از من درخواستهایی را مطرح کرد. مثل شعارنویسی، حضور در اغتشاشات، [بخوانید قیام مردم] فیلمبرداری از [قیام]، خبر آوردن از شلوغی‌ها و مسائلی مشابه به این....».

بنابراین معلوم می‌شود که «مهارت حرفه‌یی» مورد نظر نویسنده، چیزی نیست جز صداقت و فداکاری و مبارزه برای آزادی میهن و رهایی خلق محروم ایران که مخاطب در کلام هر مجاهد آنرا به‌وضوح احساس می‌کند! مبارزه‌یی که مجاهدین بیشترین قیمت آنرا در میدانهای نبرد و شکنجه‌گاههای همین رژیم در ۴۰سال گذشته داده و هم‌چنان می‌دهند. معلوم نیست که چرا آخوندها نمی‌توانند چنین مهارت حرفه‌یی را کسب کنند و مانع جذب جوانان «بی‌تجربه»! به مجاهدین شوند؟ مگر نه این‌که در ۴۰سال گذشته همهٔ امکانات دولتی در اختیار آخوندها قرار داشته است؟ مگر نه این‌که هم در مدارس هم در دانشگاهها و هم در جامعه امکان ارتباط مستقیم و نه مجازی با مردم و جوانان داشتند! چرا نتوانستند جوانان را جذب خود نمایند؟

جالب است که همین خبرگزاری فارس روز ۸اردیبهشت به‌ نقل از آخوند علیرضا سلیمی عضو مجلس ارتجاع می‌نویسد مجاهدین «در فضای مجازی ما فعال هستند و ناامیدی به انقلاب و نظام را به افکار عمومی پمپاژ می‌کنند».

شکنجه‌گری که در قالب علی نوجوان معصوم ظاهر شده است برای این‌که جذب جوانان به مجاهدین را توجیه کند می‌نویسد: «از همان ابتدا هم [مجاهدین] سعی می‌کنند ارتباط آدم را با دیگران قطع و کم کنند تا در مورد آنها تحقیق نکنیم...»، اما از فرط دستپاچگی فراموش می‌کند که پیش از این به‌ نقل از علی نوشته بود: « از من می‌خواست که دوستانم را هم برای اینکار دعوت به همکاری کنم، تیم تشکیل بدهم و از این قبیل کارها بکنم ».
با این‌همه معلوم نیست که این جوان فریب خورده یکدفعه می‌فهمد که "منافقین خیلی دروغ می‌گویند" و حاضر نمی‌شود دوستانش را به آنها وصل کند"چون تا حدی این گروهک را" می‌شناخته و می‌دانسته است که "به اینها می‌گویند منافقین و به همین خاطر هم دوست" نداشته که "دوستانش بدانند با اینها ارتباط" دارد.

سخن آخر
بگذارید با استفاده از همان "مهارت حرفه‌یی" به پاسداران و شکنجه‌گران و اربابانشان در وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران بگوییم آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت، از این تشبثات مذبوحانه دیگر چیزی عایدشان نمی‌شود و از قضا "سرکنگبین" شیطان‌سازی فقط "صفرا"ی نفرت و انزجار از آخوندهای جنایتکار حاکم و دار و دسته اراذل اوباش حاکم می‌افزاید و عزم جوانان را برای پیوستن به صفوف مجاهدین و سرنگونی این رژیم جزم‌تر می‌کند.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar