سید احمد غزالی، نخستوزیر پیشین الجزایر و رئیس کمیته عربی ـ اسلامی دفاع از اشرفیها، طی مقالهیی با عنوان ”سیاست تجاوز کارانه خارجی رژیم ایران... خط مشی مستمر از خمینی تا خامنهای“ که در سایت العربیه درج شده به بررسی سیاست خارجی رژیم ایران و صدور ارتجاع پرداخته و مینویسد: «صحبت از دخالتهای رژیم ایران در امور ویژه بسیاری از کشورهای جهان (وقتی که) شروع میشود پایانی ندارد و این ما را ملزم به اختصار کرده و مجبور میکند که با آنچه که در خاک کشورم الجزیره دیده و با آن زندگی کردهام و با شانسی که در اوایل دهه 90 قرن گذشته و بخاطر موقعیتی که بهعنوان نخستوزیر داشتم و باید در مورد این دخالتها تصمیم لازم ملی را میگرفتم، شروع کنم.
روشن شدن جزئیات این دخالتها در ستون فقرات امور داخلی الجزایر ناشی از یک تحلیل نظری نیست بلکه حاصل واقعیتی بود که ما در صحنه لمس کردیم… ما آنزمان اپوزیسیون ایران را نمیشناختیم و از مجاهدین و مواضع آنها مطلع نبودیم» .
سید احمد غزالی در ادامه با تیتر ”حساب باز کردن بر روی اعتدال یک دیکتاتوری بیهمتا“ افزود: «عجیب اینستکه ایالات متحده این وضعیت را میفهمد و در روابط خود با رژیم و موضعگیریش در رابطه با اپوزیسیون آن را مد نظر قرار میدهد و در پرتو آن دولت کلینتون مجاهدین را در لیست تروریستی قرار داد که بر آمده از این بود که حاکمان تهران را تشویق کند که یک جریان معتدل در میان خود بهوجود بیاورند. هر چند که از آن زمان تا به امروز چیزی جدیدی اتفاق نیفتاده و تغییر قابلتوجهی بهوقوع نپیوست… . و بهمین دلیل باید این سؤال را مطرح کرد که تا زمانی که آمریکا نسبت به ماهیت این نظام شناخت دارد و درک میکند که این رژیم تک پایه و یک دیکتاتوری ویژه است چگونه روی چیزی که نمیتوان شرط بندی کرد حساب باز کرده است با وجود اینکه خوب میداند که رژیم ایران امکان ندارد که حضور یک معتدل حقیقی را قبول کند؟» .
ولی حقیقت در دنیای واقعی و حتی در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی چیز دیگری است. اگر کسی از نقشه سلسله مراتبی که مسئولیتهای ساختاری و نظامی و غیرنظامی و مذهبی در آن ثبت شده است، مطلع باشد، متوجه میشود که ولیفقیه عملاً رئیسجمهوری و نمایندگان مجلس و وزیران و حتی فرمانده ارتش و هیأت مشاوران و قوه قضاییه... و دیگر سلسله مراتب مسئولیتها میباشد. و آیا رژیمی در دنیا، چه پادشاهی و چه جمهوری، وجود دارد که دیکتاتورتر و مرکز گراتر از این رژیم باشد طوری که ولیفقیه تمامی مقامات کشور را انتخاب کند؟ حتماً نه. و با اینحال کسی نیست که از این جنبه نگاه کرده و با شجاعت پیشینه فاشیستی ویژه این رژیم را در زمینه ادغام سلطه سیاسی و سلطه دینی نشان دهد. این ادغام برای این صورت گرفت که ولیفقیه علاوه بر مشروعیت مطلق دینی مشروعیت انقلاب و رژیم را همزمان در اختیار بگیرد تا به 2هدف که در آن ادامه بقا و افزایش قدرت داخل و خارجی خود را میبیند، برسد. این 2هدف عبارتند از: سرکوب مردم بصورت عام و نابود کردن اپوزیسیون بشکل ویژه و بعد از آن تکیه کردن به برنامه ”صدور انقلاب“ که معنی آن صدور بنیادگرایی و تروریسم به جهان است...
روشن شدن جزئیات این دخالتها در ستون فقرات امور داخلی الجزایر ناشی از یک تحلیل نظری نیست بلکه حاصل واقعیتی بود که ما در صحنه لمس کردیم… ما آنزمان اپوزیسیون ایران را نمیشناختیم و از مجاهدین و مواضع آنها مطلع نبودیم» .
سید احمد غزالی در ادامه با تیتر ”حساب باز کردن بر روی اعتدال یک دیکتاتوری بیهمتا“ افزود: «عجیب اینستکه ایالات متحده این وضعیت را میفهمد و در روابط خود با رژیم و موضعگیریش در رابطه با اپوزیسیون آن را مد نظر قرار میدهد و در پرتو آن دولت کلینتون مجاهدین را در لیست تروریستی قرار داد که بر آمده از این بود که حاکمان تهران را تشویق کند که یک جریان معتدل در میان خود بهوجود بیاورند. هر چند که از آن زمان تا به امروز چیزی جدیدی اتفاق نیفتاده و تغییر قابلتوجهی بهوقوع نپیوست… . و بهمین دلیل باید این سؤال را مطرح کرد که تا زمانی که آمریکا نسبت به ماهیت این نظام شناخت دارد و درک میکند که این رژیم تک پایه و یک دیکتاتوری ویژه است چگونه روی چیزی که نمیتوان شرط بندی کرد حساب باز کرده است با وجود اینکه خوب میداند که رژیم ایران امکان ندارد که حضور یک معتدل حقیقی را قبول کند؟» .
ولی حقیقت در دنیای واقعی و حتی در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی چیز دیگری است. اگر کسی از نقشه سلسله مراتبی که مسئولیتهای ساختاری و نظامی و غیرنظامی و مذهبی در آن ثبت شده است، مطلع باشد، متوجه میشود که ولیفقیه عملاً رئیسجمهوری و نمایندگان مجلس و وزیران و حتی فرمانده ارتش و هیأت مشاوران و قوه قضاییه... و دیگر سلسله مراتب مسئولیتها میباشد. و آیا رژیمی در دنیا، چه پادشاهی و چه جمهوری، وجود دارد که دیکتاتورتر و مرکز گراتر از این رژیم باشد طوری که ولیفقیه تمامی مقامات کشور را انتخاب کند؟ حتماً نه. و با اینحال کسی نیست که از این جنبه نگاه کرده و با شجاعت پیشینه فاشیستی ویژه این رژیم را در زمینه ادغام سلطه سیاسی و سلطه دینی نشان دهد. این ادغام برای این صورت گرفت که ولیفقیه علاوه بر مشروعیت مطلق دینی مشروعیت انقلاب و رژیم را همزمان در اختیار بگیرد تا به 2هدف که در آن ادامه بقا و افزایش قدرت داخل و خارجی خود را میبیند، برسد. این 2هدف عبارتند از: سرکوب مردم بصورت عام و نابود کردن اپوزیسیون بشکل ویژه و بعد از آن تکیه کردن به برنامه ”صدور انقلاب“ که معنی آن صدور بنیادگرایی و تروریسم به جهان است...
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar